مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- نتایج، فقط تا زمانی ادامه پیدا می کند که روی بهبود باورها و شخصیت خود کار می کنم؛
- لحظه ی بعدی زندگی من، با فرکانس های اکنون ام خلق می شود. پس مهم است آگاه باشم در حال توجه به چه چیزی هستم؛
- به اندازه ای که شخصیت من تغییر می کند، جهان پیرامونم نیز تغییر می کند؛
- اگر مدتهاست که تجربیات شما تغییر خاصی نکرده است یعنی هنوز تغییرات مشهود در شخصیت شما رخ نداده است و شما همان فرد با همان باورها و رفتارهای قبلی هستی؛
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری گفتگو با دوستان 20 | فرایند تکاملی تغییر شخصیت392MB25 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 20 | فرایند تکاملی تغییر شخصیت23MB25 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده مهربان
باسلام وعرض ارادت خدمت اساتید گرانقدروشمادوستان عزیزم درسایت توحیدی وصمیمی عباسمنش
دوستان عزیز بعداظهرروز گذشته قصدکردم که حوالی عصرباهمسرعزیزم وپسرگلم ارمین بیایم کرمان پیش دیگر پسرگلم امیرمحمد که سرباز میباشد وهمچنین برای بازدید یک ملک
بهشون گفتم که کاراتون راانجام بدین ساعت 8 به بعد بریم کرمان
ارمین گفت میشه من نیام ؟
گفتم براچی؟
گفت تازه ازبندرعباس آمدم وکارعقب افتاده دارم ( ارمین دانشجوی فیزیک دانشگاه امیرکبیر میباشد که فعلا پیش ما هست)
گفتم نه بهتراست که بیایی آنجا هم خونه خودمون هست وتوراحت میتونی بری اطاقت هرکاری داری انجام بدی
مقاومت داشت
همسرم گفت بذارازادباشه اگه دوست داشت بیاد
امامن به طورعجیبی اصرارداشتم بیاد
درنتیجه برای لحظاتی کنترل ذهنم روازدست دادم وبین من وهمسرم بعدازمدتها بگو مگو رخ داد آن هم با باتندی البته بیشترازجانب من
اصلا خودم هم تعجب کرده بودم چرادارم این حرفهای بی ربط رومیرنم
انگارنجواها فرصت پیداکرده بودند تا به نوعی ازمن انتقام بگیرن
اماخوشبختانه خیلی سریع درعرض چنددقیقه افسارذهنم رودردست گرفتم وموقع نهارسعی کردم فضاروتلطیف کنم وبدون اشاره به صحبتهای چنددقیقه پیشم بحث جدیدی روباارمین جان بازکردم
ارمین ساعت 6رفت باشگاه وهمسرعزیم هم بعداز تعطیل شدن موسسه آمدن خونه ومن همان موقع ازخداطلب بخشش کردم بخاطر رفتارناشایستم درچندساعت قبل
گفتم من خودم رومیبخشم چونکه خدامنوبخشید
دلم آرام شد وهمه چیزوسپردم به خدای خوبم
لازم به یادآوری است من اززمانی که دراین مسیرالهی هستم هرزمان که بههردلیل کنترل ذهنم روازدست میدم هرچندکوتاه وحسم بدمیشه خداوند وجهان خیلی سریع به طورعجیبی پس گردنی میزنه که حواست باشه داری ازمسیرخارج میشی ها
خلاصه ارمین هم قرارشد بیادبعدازآماده شدن سه نفری ازخونه باماشین خوشکلم حرکت کردیم هنگام خروج از یکی به اخرین میدان شهر به سمت کرمان درحال حرکت بودیم البته باسرعت تفریبابالا دقیقا در ابتدای دایره میدان یک مرتبه یک موتوری بدون چراغ بادوراکب مثل عجل جلوما سبز شدند
درکسری ازثانیه ترمزکردم وتلاش کردم مسیرم رومنحرف کنم تا باآنها برخوردنکنم
همسرم فریادزد خدایا کمک کن
مواظب باش زدی بهشون !!!!!
خودم هم یک لحظه گفتم تمومه زدم
اماخدای مهربانم حی حاظربود
الله اکبربه بزرگی خدا
همان لحظه یادصحبتهای استادافتادم
که بارها ازایشان شنیده ایم که میگن
هیچ برگی بدون ازن خدا ازدرخت نمی افتد زمین
بازم یادصحبتی ازاستادافتادم که فایلی همین چندروز پیش ازشون گوش کردم که می گفتند
خداهمیشه مواظب مون هست چقدربرامون اتفاق افتاده هنگام رانندگی با اختلاف یک سانت یایک لحظه جلو عقب شدن ازیه اتفاق ناگوار جلوگیری کرده خداست که داره همه چی رو مدیریت میکنه
به شرط اینکه اگربه او توکل کنیم وفقط روخودش حساب کنیم وفقط از اوکمک بخواهیم
خدایابی نهایت شکرت که این حادثه روازمن دورکردی
خدایاشکرت که اینقدرزمانبندی ات دقیق بود که اجازه ندادی تامن باموتورسیکلت وراکبین ان برخوردکنم
خدایاشکرت که بازهم به من یاداوری کردی که حواسم باشه حق ندارم حتی یرای دقایقی کوتاه کنترل ذهنم روازدست بدم وحسمو بدکنم
خدایاشکرت که تورادارم
خدایاشکرت که همیشه حافظ ونگهدارمون هستی.
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت