مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- نتایج، فقط تا زمانی ادامه پیدا می کند که روی بهبود باورها و شخصیت خود کار می کنم؛
- لحظه ی بعدی زندگی من، با فرکانس های اکنون ام خلق می شود. پس مهم است آگاه باشم در حال توجه به چه چیزی هستم؛
- به اندازه ای که شخصیت من تغییر می کند، جهان پیرامونم نیز تغییر می کند؛
- اگر مدتهاست که تجربیات شما تغییر خاصی نکرده است یعنی هنوز تغییرات مشهود در شخصیت شما رخ نداده است و شما همان فرد با همان باورها و رفتارهای قبلی هستی؛
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری گفتگو با دوستان 20 | فرایند تکاملی تغییر شخصیت392MB25 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 20 | فرایند تکاملی تغییر شخصیت23MB25 دقیقه
مهرآفرین پاک را یاد باد
ضمن سلام به استاد نازنینم جناب آقای عباس منش عزیز و همچنین سلام به نازنین استادم سرکار خانم شایسته گرانقدر و نیز سلام به شما دوست عزیز و گرانقدری که به مهر مشغول خواندن این دیدگاه هستید.
رسیدیم به روز 172 از سری فایلهای روز شمار،و گفتگویی ناب و ارزنده که استاد عباس منش با دوستان در کلاب هاوس داشتند با موضوع:
فرایند تکاملی تغییر شخصیت
نتایج ،فقط تا زمانی ادامه پیدا میکند که روی بهبود باورها و شخصیت خود کار میکنم.
جملهای طلایی و کلیدی که استاد شایسته به عنوان چکیدهای از این فایل برایمان مرقوم فرمودند.
اجازه بدهید از خودم مثال بزنم تا هم رد پایی به جا بگذارم برای آینده و هم چراغ راهی شود برای شما عزیزی که این دیدگاه را میخوانید.
نزدیک به 950 روز ست که عضو این سرزمین بهشتیام. اوایل که فقط کیف میکردم و آرامش و لذت میافتم. و اصلاً نمیدانستم که باید تکلیف بنویسم باید باورسازی کنم و باید اقدام نمایم. پس از مدتی که گذشت دوره بینظیر روانشناسی ثروت 1 را خریداری کرده و بدون انجام هیچگونه تکلیفی فقط مشغول به شنیدن روزمره آن شدم پس از مدتی گاه و بیگاه تمارین و تکالیفی را مینگاشتم.
همانطور که استاد در این فایل اشاره فرمودند چون تغییراتم کوچک بود یواش یواش درآمدم هم به سمت بهتر شدن پیش رفت.
و در ادامه پس از اینکه کلی از تضادهایم کم گردید موفقیتهای مالی خوبی کسب نمودم به روزمرگی رسیدم و همین باعث گردید که درآمد من نیز رو به افول گذاشت.
و باعث ایجاد تضاد مجدد گردید و من برای حل و رفع تضاد پیش رو باز دفتر و دستکم را مهیا نموده و دست به قلم شدم و سعی نمودم باورهای نادرستم را کشف و با باورسازی صحیح به آنها حمله ور شوم.
همانطور که استاد در این فایل مثال بینظیری زدند (آیینه) و گفتند وقتی شما در مقابل آینه دستتان را بالا میآورید آینه چه زمانی عکسالعمل نشان میدهد؟؟
بنده نیز از شروع مجدد انجام تکالیف کمتر از 10 روز هم نگذشت یا بهتر است بگویم همان روز رفته رفته بر تعداد دانش آموزانم افزوده گردید.
جالب است که به سرعت دوباره به زمانی برگشتم که فول تایم تمام کلاسهایم تکمیل ظرفیت شده،و از حالا به بعد برای 20 روز آینده ثبت نام میکنند!!!!
خیلی جالب است دوستان ؛ همانطور که استاد فرمودند جهان خیلی سریع و به اندازهای که تغییر میکنیم شرایطمان را بهبود میبخشد.
لحظه بعد زندگی من با فرکانسهای اکنونم خلق میشوند.
مثالی که برای این شاه کلید میتوانم بیاورم،
این است که درست از زمانی که به نجواهای شیطان گوش سپردم و حالم را خراب کردم و نتوانستم ذهنم را مدیریت نموده تا حال خرابم را بهبود نمایم،شاهد اتفاقات بد و بدتر بودم.
به قول استاد چک و لقدی شدم از جهان.
مثلاً وقتی شیطان رجیم در گوشم وزوز میکند که طرف مقابلت خرش که از پل بگذره دیگه محلت نمیذاره و پولتو نمیده،و منم برای این نجوا باورسازی صحیح نمیکنم،دقیقاً همین اتفاق برایم میافتد.
درست افرادی که من نسبت به آنها نتوانستم ذهنم را مدیریت کنم بدون تسویه حساب گذاشتند و رفتند و دیگر نه به تماسهایم و نه به پیامکهایم پاسخ ندادند!!!
اما بسیار افرادی که بنده سعی کردم در مقابلشان باورسازی درست صورت دهم خیلی راحت و بیدردسر پولهایم را برایم واریز کردند!!!
وقتی به گذشتهام توجه میکنم،متوجه میشوم که ایراد از ذهن چموشم است!!!
و بدتر از آن مقصر اصلی خودم هستم که نتوانستم آن را مدیریت نمایم!!!
به اندازهای که شخصیتم تغییر میکند جهان پیرامونم نیز تغییر مینماید
دقیقاً همین سه چهار شب پیش بود،این قصه بسیار دردناک و درس آموز است:
اول شب همسرم گفت که برویم برای منزل از دوشنبه بازارخرید کنیم.
آماده شدم و با او به دوشنبه بازار رفتیم و مایحتاج ضروری و لازم را خرید کردیم.
سپس گفت: برویم دنبال حنانه (فرزند دومم) و از سر کار برش داریم.
وقتی حنانه را سوار کردیم گفت: حالا برویم پیش فلانی تا حنانه محافظ لنز گوشیاش را عوض کند،و از آنجا به منزل برادرش برویم تا با دوقلوهای او سرگرم شویم.
به این درخواستش نیز عمل کردم،سپس به گالری حانیه جان سر زدیم،و با فرزند دلبندم و داماد عزیزم گپ و گفتی کردیم.
در حال خداحافظی و رفتن به منزل برادر خانمم،ایشان تصمیم گرفت که به یکی از دوستان دکترش سر بزند و به من گفت برو تو ماشین من الان میام.
تمام اینها حدود یک ساعت وقت گرفت و منی که از منزل تشنه بودم و آب نخورده بیرون آمده بودم و گرمای زیاد هوا نیز کلافهام نموده بود. و از همه بدتر اینکه برای خودم ارزش قائل نشدم و نرفتم یک بطری آب خنک بخرم و بنوشم و به خودم سخت گرفتم.
دقیقاً همان موقع جهان هم به قول استاد چک و لقدی ام نمود.
و دقیقاً 50 دقیقه داخل ماشین منتظر همسرم ماندم!!!!
من از توی منزل تشنم بود. گفتم میریم بازار و سریع میآییم آب میخورم. یکی یکی کارهای بعدی رسید من با اینکه میتوانستم یک بطری آب تهیه کرده و رفع تشنگی نمایم خودم به خودم سختی دادم و گفتم الان برمیگردیم یا الان میریم منزل برادر خانمم چرا باید 10 هزار تومان پول آب بدهم!!!!
وقتی خودم نسبت به خودم مهربان نبودم جهان نیز همان گونه با من عمل کرد!!!
و همین انتظار 50 دقیقهای باعث مشاجره و قهر چند روزه گردید!!!
به نظرم تمام تفاقاتی که سرمان میآید خودمان باعث و بانیش هستیم.
به امید عمل به آگاهیهای ناب استاد عزیز،و تغییر شخصیت و به دنبالش بهبود روابط و شرایط زندگی همگی مان!!!
شادی ، سلامتی ، خوشبختی ، ثروت و سعادت در دنیا و آخرت ارزانی همگیمان باشد.
و به دستان توانمند خداوند قادر متعال میسپارمتان .خدانگهدار.