گفتگو با دوستان 20 | فرایند تکاملی تغییر شخصیت

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • نتایج، فقط تا زمانی ادامه پیدا می کند که روی بهبود باورها و شخصیت خود کار می کنم؛
  • لحظه ی بعدی زندگی من، با فرکانس های اکنون ام خلق می شود. پس مهم است آگاه باشم در حال توجه به چه چیزی هستم؛
  • به اندازه ای که شخصیت من تغییر می کند، جهان پیرامونم نیز تغییر می کند؛
  • اگر مدتهاست که تجربیات شما تغییر خاصی نکرده است یعنی هنوز تغییرات مشهود در شخصیت شما رخ نداده است و شما همان فرد با همان باورها و رفتارهای قبلی هستی؛

این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری گفتگو با دوستان 20 | فرایند تکاملی تغییر شخصیت
    392MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 20 | فرایند تکاملی تغییر شخصیت
    23MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

296 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعيده حسینی اقبال» در این صفحه: 1
  1. -
    سعيده حسینی اقبال گفته:
    مدت عضویت: 1138 روز

    سلام به استاد عزیز، خانم شایسته و تمام دوستان

    به محض اینکه شکیبا جان شروع کرد به حرف زدن اولین صدایی که از درونم شنیدم ااا مثل من هستن! تمام طول زندگیم فکر میکردم که زندگی عاشقانه وجود نداره دو سبک زندگی داریم 1- زن هایی که توی یک زندگی گیر افتادن که عشقی وجود نداره و چون بچه دارن میمونن و تمام آرزوهاش به خاطر این ازدواج به فنا میره ( مثل مامانم) این باعث شده که من حتی وقتی به اینده ام فکر میکنم نمیتونم به ازدواج فکر کنم من میتونم تصور کنم با یک مردی توی رابطه عاشقانه هستم ولی ذهنم از تصور یک ازدواج عاشقانه فرار میکنه، چون میخوام موفقیت و رسیدن به ازادی مالی و مکانی و زمانی خودم رو تصور کنم ولی تصورم اینه که اگر ازدواج کنم نمیتونم به اون خواسته هام برسم و اخرش مجبور میشم خودم رو محدود کنم و تا یک حدی میتونم اوج بگیرم و رشد کنم( مامانم به خاطر بچه هاش از کارش استعفا داد چون شرایط شغلی پدرم جوری بود که میخواست مامانم توی خونه بمونه ایشون هم قبول میکنن و همواره میگفت من به خاطر شما کارم رو ول کردم و موفقیت هام رو فدا کردم) کاملا مشخص هست که من ازدواج رو قاتل موفقیت و رشد میدونم! پس ناخوداگاه از این تعهد دارم فرار میکنم!؟!!

    2- زن هایی که توی زندگی بی نهایت فداکاری میکنن مرد خوبی توی زندگیشیون هستا ولی اونها هستن که با فداکاری بی اندازه شون و پشت سر گذاشتن کلی چالش و سختی تونستن به یک نقطه استیبل برسن حتی وقتی اون ازدواج با عشق بوده در نهایت بعد از ازدواج اون عشق نتونسته باعث درد و رنج و یک عالمه مشکلات توی رابطه نشه( تمام زندگی های به نسبت خوب فامیل ما این سبکی بوده…)

    این هم دوباره به من میگه اگر با عشق هم ازدواج کنم بعدش قراره با کلی مشکلات از هم اونقدر ناراحت و دلگیر بشیم که فقط چون ازدواج کردیم با هم میمونیم و اون عشق از بین میره!

    تا حالا جز این دو تا نوع زندگی چیزی ندیدم که بتونم باور کنم ازدواج میتونه هم با عشق باشه و هم میتونه با عشق ادامه پیدا کنه!!

    کاملا حس میکنم این ترمز رو دارم و به خاطر همین که پام روی گاز هست روی احساس لیاقت و روابطم کار میکنم ولی آدمهای جدید میان که نمیخوان متعهد باشن و رابطه هدفمندی نمیخوان چرا؟ چون من در درونم از رابطه هدفمند و ازدواج فرار میکنم چون اون رو یک زجر مطلق و قاتل عشق میدونم!

    در پناه خداوند ثروتمند، سعادتمند و سلامت باشید.

    هوالحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: