گفتگو با دوستان 21 | کلید زنده نگه داشتن انگیزه ها

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • چرا با اینکه می دانم بهبود باورها یک فرایند دائمی است اما باز هم در نقطه ای از مسیر فکر می کنم باورهایم به اندازه کافی قدرتمند کننده شده. در نتیجه ورودی های ذهن را کنترل نمی کنم و دوباره به عقب بر می گردم؟
  • جادوی هدف های کوتاه مدت؛
  • تفاوت حسادت سازنده با حسادت مخرب؛

 


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    349MB
    22 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 21 | کلید زنده نگه داشتن انگیزه ها
    21MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

97 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «عباس امیری» در این صفحه: 1
  1. -
    عباس امیری گفته:
    مدت عضویت: 2124 روز

    بنام خدای هدایتگر

    سلام بر تمامی عزیزان خانواده بزرگ دوست داشتنی ام

    این فایل نشانه دیشب من بود

    تو این روزها احساس میکردم که نیاز به هدایت دارم چون هیچ فایلی بهم حس خوبی نمی‌داد و یجور احساس سردرگمی داشتم.

    و متوجه شدم اینجور احساسات باعث تسلیم تر شدن بیشتر میشه.چون حس می کنی ذهنت خاموش شده و هیچ ایده ای نداری.

    خلاصه بعدش نشانه رو زدم و هدایت شدم به این فایل.

    با خواندن کامنت دوست عزیزمون استاپ می کردم و فکر میکردم و همینطوری حس میکردم الهاماتی دارم دریافت میکنم که منو سرشار از ذوق و شوق کرده بود و یه حس شعف درونی رو تجربه میکردم برای لحظاتی… اخ که چقدرررر حس الهی و مقدسی هست…

    یعنی با خواندن هر پاراگرافی استاپ میکردم و فکر میکردم و الهامات جاری می‌شد.واقعا رفته رفته الهامات داره بهتر درکشون میکنم خدا رو شکر.

    حالا الهاماتی که ترمزهام رو بهم شناسند:

    1:

    سن و سال هیچ ربطی به موفقیت نداره؛

    من چند ماهی میشه که علاقم رو از زیر خاک درآوردم و پیداش کردم که اونم هدایت الله بودش.اما بخاطر باورهای سمی همیشه در این مدت دچار تردید بودم برای جدی گرفتنش و یجورایی هم از زیرش در میرفتم.

    یکی از اون باورها باور زمان و سن و سال بود که واسه من دیر شده.منی که الان 30_31 سالمه و تازه می‌خوام در مسابقات شرکت کنم دیگه دیره و….

    (علاقم حوزه دوچرخه سواری هست که خیلی به رقابت های ورزشی علاقه دارم و از بچگی اینجوری بودم).خداوند بهم اولین ترمز رو شناسند که ببین موفقیت هیچ ربطی به سن ندارم.اخه این ترمز باعث شده بود که حتی از جدی گرفتنش ترس هم داشته باشم و حتی موقع انجامش کلی نجوا بیاد و از کاری که دوسش دارم زده هم بشم و کلی نجوای دیگه که می‌گفت واسه تفریح انجامش بده فقط نه سطح حرفه ای و منو سوق میداد که برو دنبال کار دیگه ای و قیدش رو بزن…

    2:

    اهرم رنج و لذت:

    وقتی که داریم می بینیم که هیچ کاری در راستایی بهبود انجام نمی دیم به خودمون بگیم:

    ببین اگه تغییر نکنی و قدم بر نداری همین چیزهایی که داری هم بعد از یه مدت از دست میدی و اگر قدم بر داری و بری جلو لذت های بیشتر و نعمت های بیشتری از اینی که داری وارد زندگیت میشه.

    پس حرکت کن

    از دو اهرم رنج و لذت برای شروع کردن و ادامه دادن استفاده می کنیم که بسیار مسیر رو لذت بخش می‌کنه.

    یعنی وقتی که برای من ادامه دادن و حرکت کردن نه تنها ترسی نباشه بلکه خیلی هم لذت بخش باشه دیگه کار تمومه و روبه جلوووو میرم چون ذهنم داره لذت میبره و اشتیاقم بیشتر و بیشتر میشه.

    ( خیلی جا داره این اهرم رو کار کنم و باید هر روز کار کنم که بیشتر جا بیوفته و به نظرم باید همیشگی باشه).

    3:

    سرزنش نکردن خودم و در صلح بودن با خودم:

    به قول دوست عزیزم؛

    یاد گرفتم که تمایل طبیعی انسان به سکون هست واین چیز طبیعی هست.اگر در زندگی مدت کوتاهی دچارش شدم فکر نکنم که یک بیماری هست.

    (تجربیات زیادی داشتم که بخاطر عدم درک ماهیت انسان بودنم کلی به خودم سخت می گرفتم و خودمو سرکوب میکردم به هر نحوی و با خودم رفیق نبودم اما الان خیلی کمتر شده انصافا و بیشتر خودمو دوست دارم خدا رو شکررر)

    4:

    کنترل ذهن:

    اخ که چقدرررر کج فهمی داشتم از این کنترل ذهن.

    من تا حالا فکر میکردم که کنترل ذهن یعنی اینکه فقط حس خوب داشته باشی و گاهی هم از زیر مسئولیت های زندگیم فرار میکردم با این دید که جسم بد نشه و از مسیر خارج نشم و…

    یعنی اصلا فکر نمی‌کردم که:

    اهرم رنج و لذت

    هدف داشتن و حرکت کردن واسش

    پول ساختن

    روابط عاطفی

    ورزش کردن

    تفریح کردن

    و در کل امورات زندگی که هر کردم از ما داریم، همگی باید در سایه کنترل ذهن انجام بشن.

    یعنی وقتی من هدفی دارم ،باید واسش حرکت کنم و از قدم های کوچک و پیوسته شروع کنم و پیش برم و این پروسه همش نیاز به کنترل ذهن داره.

    یعنی نیاز به مدیریت ذهن داره.

    یعنی فکر میکردم کنترل ذهن یعنی:

    بشینی و حس خوب داشته باشی!!!!!!!!!!

    من اینجوری شنیده بودم چون دوست داشتم اینجوری بشنوم و حس خوبی بهم میداد چون حرکت کردن کلا واسم رنج آور شده بود (اونم واسه اینکه سالهای سال در مسیری حرکت کردم که هیچ علاقه ای بهش نداشتم)

    و دیگه میلی به حرکت نداشتم یعنی انرژی نداشتم و زندگی واسم تلخ شده بود چون در مسیر خودم نبودم و در مسیر آدمای دیگه داشتم قدم میزدم.

    من گمراهی بودم که بازم الله خدایان کرد و از گمراهی ها نجاتم داد.

    این مسیر همیشه نیاز به هدایت گری داره و اگر فکر کنم که دیگه فهمیدم و تموم شد اشتباه کردم.

    فهمیدم که در هرجای مسیر که باشم بازم به الله فقیرم…

    خدایا

    تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم

    ما را به راه راست هدایت کن

    راه کسانی که به آنها نعمت دادی

    نه غضب شدگان و نه گمراهان

    5:

    الگو برداری از افراد:

    امشب شنیدم که پسر عموم که از خودم کوچیکتره خونه و ماشین خریده.

    با خودم گفتم اگر اون تونسته منم میتونم من که کارنامه بسیار موفق تری نسبت بهش دارم.

    من که بارها از طرف اون مورد تحسین قرار گرفتم.

    من که سالها الگو واسش بودم…

    حالا چی شده که از بعد مالی اون نتایج کسب کرده؟؟؟

    فقط بخاطر اینکه در مسیر علاقش پیش رفت و باورهای مالی بهتری داشت.

    6:

    آیه 23 مؤمنون:

    دیشب این آیه هم جز الهاماتم بود.

    معنی آیه:

    ما هیچ نفسی را تکلیف نمی کنیم جز طاقت و توانایی او…

    در همون حین داشتم سعی میکردم معنی آیه رو‌ بفهمم که یهویی یاد کتاب آموزشی افتادم که چند ماه پیش داشتم مطالعه میکردم.

    این کتاب در حوزه ورزشی خودم بود که داشتم میخوندمش و برنامه های برای ورزشکارانی که قصد دارن برای رقابت ها آماده بشن ارائه داده بود.

    این کتاب برنامه تمرینیش طوری بود که با شرایط فعلی من قابل اجرا بود و می‌تونستم شروعش کنم اما بخاطر باورهای سمی شدیدی که من داشتم مانع بودن.

    با این آیه متوجه شدم که الهامات درست دقیقا با شرایط فعلی ما قابل اجرا هستند.

    یکی از اون باورهای مخرب کمالگرایی بود که شدیداً داشتنش و دارم.

    من انتظار داشتم همون اول کاری مثل ورزشکاران حرفه ای دیگه در عشقم درآمد داشته باشم و کار و عشقم یکی باشه اما چون بهش نمی رسیدم ادامه ندادم و فکر میکردم مسیرم اشتباهه. درصورتی که می‌تونستم کار کنم و درآمد داشته باشم و تمریناتم هم داشته باشم و کم کم شرایط بهبود پیدا می‌کنه و عوض میشه…

    از طرفی هم باور کمبود زمان بشدت منو گمراه میکرد و عجولم کرده بود طوری که نمی تونستم تمرکز کنم.

    امیدوارم بتونم اینها رو عملی کنم و در زندگیم اجرا کنم و تغییر بیشتری خلق کنم. باید در راستای این آگاهی ها زندگی رو ادامه بدم و هر روز مرورشون کنم.اخ که چقدرررر این آگاهی ها بهم آرامش دادن و دلم قرص شد درحالی که هنوز هیچ چیزی تغییر نکرده و تازه داره از درون شروع میشه…

    خدا رو شکر بخاطر هدایت های الله

    در پناه الله باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: