گفتگو با دوستان 21 | کلید زنده نگه داشتن انگیزه ها

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • چرا با اینکه می دانم بهبود باورها یک فرایند دائمی است اما باز هم در نقطه ای از مسیر فکر می کنم باورهایم به اندازه کافی قدرتمند کننده شده. در نتیجه ورودی های ذهن را کنترل نمی کنم و دوباره به عقب بر می گردم؟
  • جادوی هدف های کوتاه مدت؛
  • تفاوت حسادت سازنده با حسادت مخرب؛

 


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    349MB
    22 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 21 | کلید زنده نگه داشتن انگیزه ها
    21MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

97 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «الیاس زندیه» در این صفحه: 1
  1. -
    الیاس زندیه گفته:
    مدت عضویت: 1680 روز

    خدا رو شکر خدایاشکرت خدایا شکر خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    حالم خیلی خوبه حالم خیلی خوبه خالم خیلی خوبه حالم حیلی خوبه عالم خیلی خوبه حالم خیلی خوبه

    به نام خدا

    سلام به همه عباسمنشی ها

    باورم نمیشه که این دنیا چقدر دقیقه خدا جون

    محسن دقیقا سوال من رو پرسید

    من هم یه زمانی هیچ افتخاری تو زندگیم نمی دیدم بخودم گفتم یه چیز خوب می خوام تو زندگیم که بعدا بگم اقا من فلان کار رو کردم پس از این کار هم برمیام

    بسیار چاق بودم و تو مدرسه مسخره میشدم به دلایلی و درسم هم افت کرده بود در برهه آب و تصمیم گرفتم که تغییر کنم و نتیجه اون شد که :

    ۲۴ کیلو توی چند ماه کم کنم به رشته مورد علاقم رفتم توب فوتبال جزو تین منتخب شدم توی شنا چندی رتبه آوردم تو شهر و تو استان سوم شدم

    با کسانی دوست شدم که مجانی هر روز استخر می رفتم

    شاگرد داشتم و آموزش می دادم

    تیم نداشت شهرمون و عضو تیم شهر دیگه شدم و به سرعت کاپتان اونجا شدم

    یه مدت با دکتر های متخصص که استخر کرایه کرده بودند تمرین می کردم

    آخرین مسابقه چندین متر نفر دوم از من جا موند

    در درس شکوفا شدم

    گاهی از روز ها ۱۲ ساعت مطالعه داشتم

    سحر خیز شده بودم

    رابطم با خدا عالی شده بود

    کلی لباس و چیر های جدید بر خلاف گذشته وارد زندگیم می شد

    ماه رمضان کلا روزه بودم و شبا بیدار بودم و با خدا صحبت می کردم خیلی بهم نزدیک شده بودیم

    یوگا یلد گرفتن و در اون تا حد خوبی پیش رفتم

    در آزمون تیزهوشان و همچنین نمونه دولتی قبول شدم

    خدا شاهده یه مدرسه تیزهوشان تو تهران توی رویام بود و من از شهرستان به تهران مهاجرت کردم و نمره من به اونجا خورد و همه چیز عالی شده بود اما شل کرمد دیگه عمل کردن و حرکت رو کنار گذاشتم یا اینکه بهتر بگم راحتی تکون نخوردن بهتر از تلاش کردن بود

    و من فک می کردم همه چیز می دونم و تو توهم من دیگه فوقالعاده هستم بودم

    خودم می دونستم که دارم گول ذهنم رو می خورم و همین دونستن و باز دست کشیدن از تغییر و بهبود بزرگترین ضربه رو بهم زد

    به قول قرآن اونهایی از راه درست باز می گردند وقتی می دونن که اینکار درسته و با آگاهی کامل دوباره مسیر اشتباه قبلی رو طی می کنند مانند سگی هستند که چه آنها با آنها کاری داشته باشی (شاید منظور نشونه ها و هدایتی باشه که بخش توجه نمیشه)

    چه کاری نداشته باشی (تضاد نباشه) پارس می کند(تغییری توی زندگیش ایجاد نمیکنه و همون مسیر قبلی پر از انتقاد و اعتراض پوچ رو طی می کنه )

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای: