مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- ورودی ها، پیش فرض های ذهنی ما را شکل می دهند؛
- اگر در معرض ورودی های محدود کننده باشی، پیش فرض های محدود کننده ذهنیت شما را شکل می دهد؛
- پیش فرض های محدودکننده، شما را با وجه نا دلخواه اتفاقات، هم مدار می کند؛
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD670MB43 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 23 | هم مداری با وجه خوشایند آدمها39MB43 دقیقه
سلام به استاد بزرگوار
سلام به تمامی دوستان بزرگوارم در این بهشت الهی
یکی از اون چیزهایی که نگاه مارو شکل داده به دنیای اطراف مخصوصا جاهایی که نرفتیم، همین فیلم هستند. مخصوصا فیلم هایی هالیودی
این صحبت و این منطقی که استاد عزیز صحبت کردند، باعث شد یک موضوعی رو بررسی کنم. حالا من در مورد یک نگاه، صحبت می کنم، نگاه ثروتمند بودن یا پولدار بودن. خیلی وقته فیلم های ایرانی نمیبینم، فقط فیلم های انگلیسی برای تقویت زبان توی لبتابم داشتم که اونم با شنیدن این صحبت ها، همه رو شیفت دلیلت کردم.
حالا درمورد ذهنیت بد بودن پول و ثروت: فیلمی به نام بانوی کوچک که خارجی هم بود چند روز پیش توی تلویزیون پخش میشد، (کس دیگه ای میدید و من توی خونه میشنیدم فقط، البته برای دقایقی) توی همون چند دقیقه یک پیرزن پولدار بود که به نوه اش که فقیر بود، نگاه از بالا به پایین داشت و محبت نمی کرد و سرد بود و اینها! در کل این سبک ها فیلم ها و ایجاد این نگاه نسبت به ثروتمندان خیلی توی این سالهای زندگیمون شنیدیم یا دیدیم. مثل حشمت فردوس، یا توی سریال دردسرهای عظیم، ناخودآگاه این ذهیت منفی در مورد پول توی ذهنمون میسازن و متوجه شدم توی همین فیلم های زبان انگلیسی هم هست.
چرا من فیلم های انگلیسی نگاه می کردم؟ برای تقویت زبان و در نهایت برای رشد و پیشرفت دیگه! خب این فیلم ها ذهنیت منو اشتباه شکل میداد، یا نمیزاشت به پیشرفت برسم مثل سنگی سد راه بودند که مسیر را سخت و سرعت رو کند می کرد. این یکی از اون دلایلی بود که همه ی فیلم های انگلیسی ام رو شیفت دیلیت کردم.
چند وقت پیش مستند رونمایی از آخرین مدل ماشین ایلان ماسک رو میدیدم که نیم ساعت بود. هم جذاب بود، هم باورسازی داشت، هم انگلیسیم تقویت میشد. در کل مستند اختراعات، اکتشافات، موفقیت ها، حتی مستند حیوانات، کارتون های شعرگونه، تبلیغات انگلیسی حتی، تمام اینها به زبان انگلیسی.
و برای تغییر ذهنیتم در مورد افراد پولدار و ثروتمند، این چند روز دارم از نگاه پولدار یا دوربین پولداری و ثروتمندی افراد رو بررسی می کنم. وقتی شروع کردم اینطوری و از این لنز دوربین به افراد نگاه کنم و رفتارهاشون رو بررسی کنم، واقعا هاج و واج موندم. یعنی اصلا مقاومت ذهن تا چه حد؟! خداروشکر خیلی آدم های ثروتمند رو میشناختم، خداروشکر می کنم توی تجربه زندگیم هستند این افراد تا برای رشد و تغییر نگاهم ازشون استفاده کنم. باورتون نمیشه این افراد اینقدر خوش برخورد، مهمان نواز، بخشنده، مودب، friendly، خودمانی و… بودند که من هیچوقت به ذهنم نرسیده بود که این افراد برچسب ثروتمندی رو دارن! اصلا به ذهنم خطور نکرده بود. و زوم می کنم روی رفتارشون و تجربیاتی که از تک تک اونها داشتم و همزمان و آگاهانه یادآور میشم که این افراد پولدرا یا ثروتمند هستند. حتی سفربه دور امریکا رو دارم با این نگاه، میبینم. حتی به شخصیت مریم شایسته ی عزیز هم دارم با این نگاه، نگاه می کنم. تمام این افراد هم ثروتمند هستند و اینقدر طمانینه و آرامش و مهربانی و لطافت و سادگی و … ازشون میباره… و هی میرسم به هم راستا بودن پول و ثروت با خداوند!
استاد چقدر این منطقی که توضیح دادید برای دیدن سریال ها و فیلم ها عالی بود. باعث شد این سوال رو از خودم بپرسم:
همین سریال های سفربه دور امریکا و زندگی در بهشت رو مقایسه کنیم با یکی از بهترین سریال هایی توی ذهنمون داریم.
اگر هر دوسریال از شبکه های تی وی پخش بشه، طرفدار کدوم بیشتره؟ سریال های این سایت، حالا با اینکه اینهمه تجربه و اتفاقات جالب توش رخ میده، و در عین حال واقعیه!! تاکید می کنم زندگی واقعیه! آیا این دومستند به اندازه ای جذابیت و هیجان داره که مردم جامعه بشینن برای تماشای اونها؟ یا فیلم های هالیودی یا سریال های ایرانی؟؟ چقدر پرسیدن این سوال از خودم برای ذهنم منطقی می کنه واقعیت نبودن اون هارو.
در مورد منطق بعدی که توضیح دادید، چقدر چقدر چقدر عالی بود و ذهنیت منو کاملا باز کرد نسبت به تمام آدم های کشورهای دیگه! چون بارها و بارها شنیده بودم که امریکایی ها اصلا فلان جور هستند تا نمیدونم سوئیسی ها بهمان جور هستند! این منطق اینقدر عالی بود که از این به بعد هرچی مشنوم باید داخل این فرمول بزارم! همون جمله رو در مورد ایرانی ها به کارببرم، و از خودم بپرسم آیا میتونیم بگیم ایرانی ها (که منظور همه ی ایرانی ها هستش) اینطوری هستند؟ و جوابی که ذهنم میده: نه! هم اینطوری میشه باشه و هم اونطوری! پس اجازه ندم برچسب هایی به افراد کشورهای دیگه بدون آگاهی زده بشه.
این نگاه این رو دوباره و دوباره به من یادآوری می کنه که برای برخورد با آدم های مناسب این نیست که برم امریکا، وقتی توی همین کشور و همین شهر، مدار من تغییر کنه، ادم های هماهنگ با من وارد زندگیم می شن. و اگر نتونم در همین جایی که هستم در این زمنیه موفق عمل کنم، امریکا هم برم همین آش است و همین کاسه، چون اونجا هم کلی خوب و بد و تنوع است.
درمورد همین متنوع بودن و همه جور آدم در امریکا بودن: من اوایل که در برنامه ی هلوتاک بودم، یه مناسبت مذهبی برای مسلمانان میشد، مثل عید فطر، ماه رمضان، محرم و … چقدر ساکنین امریکا (که زبانشون هم انگلیسی بود) پست میزاشتن و تبریک یا تسلیت می گفتن و اولش خیلی برای من جای تعجب داشت، و الان با توضیحات استاد بهتر تونستم درک کنم و بفهمم که اونجا داستان از چه قراره!
درمورد خوب انجام دادن کارهاشون و منطق پشتش: استاد راسیتش این مدت با مستندهای این سایت، ما فقط از امریکا زیبایی و خوبی دیده بودیم (از نگاه دوربین شما که در مدار بالایی هستید) و یجورایی اونجارو و افرادش رو میدونستیم خوب هستن، چراشو نمیدونستیم، و این روزها با این فایل ها چقدر نگاه مارو باز می کنید. و بازهم اگر قراره روزی من در امریکا ساکن باشم باید بتونم همینجایی که هستم بهترین خودم رو ارائه بدم، اگه اینجا، توی ایران نتونم به اون لول level برسم، قطعا اونجا هم نمیتونم! پس خیال و وهم برمون نداره که ما اگه بریم امریکا خیلی پیشرفت می کنیم با موفق خواهیم شد، اگه اینجا سستی کنیم و برای بهترین بودن تلاش نکنیم، قطعا بین اونهمه کمپانی که در امریکا هست، جایگاهی نخواهیم داشت. و این سبک دیدگاه چقدر بهم آرامش میده برای حسرت نخوردن از نبودنم توی امریکا و چقدر آگاهم میکنه که برای رسیدن به اونجا باید همینجا بهترین بود و خداوند و جهان هدایتم میکنه به جاهای بهتر. و الان بهتر درک می کنیم دلیل موفقیت استاد رو! در هر موقعیتی بهترین خودشون رو ارائه دادند، مدام درحال بهبود و کسب مهارت در زمینه ی کاری خودشون بودند و طبق قوانین بی تغییر خداوند، به جایی هدایت شدند که همه ی کسب و کارها، همین مدلی هستند. وقتی آدم این چیزهارو متوجه میشه، دیگه فکر نمی کنه استاد شانس آورده، یا کسب و کار ایشون طوری بوده که موفق شده! نه! میفهمیم که هنوز بهترین خودمون رو ارائه ندادیم، و شروع کنیم بیشتر و بهینه تر کار کنیم، مهارتمون رو افزایش بدیم، فرصت هارو با کارهای بیهوده هدر ندیم، نعمتی به نام زمان که در اختیار داریم رو بهینه و در مسیر اهداف بگذرانیم.
درمورد حمایت پدرو مادرها از فرزندان: استاد این مسئله تا جایی که من دیدم و شنیدم یکی از بزرگترین و قوی ترین ترمزهای والدین هستش که اونهارو از نعمت فرزند محروم کرده. و این نگاه نازیبا و غیرالهی که پدرومادر حتی فکر می کنه سالها بعد چقدر باید جهیزیه بده یا عروسی بگیره به شدت از فرزندآوری جلوگیری کرده. من وقتی اومدم توی این مسیر و آگاهانه دارم زندگی می کنم چقدر تونستم نگاه های بهتری بسازم و پیش برم. ماه پیش وقتی توی قران آیه های مربوط به فرزند رو خوندم که گفته شده بود: فرزندان به عنوان یک نعمت هستند، به عنوان یاری رسان برای پدرومادر! وقتی این آیه هارو خوندم خیلی حسم به فرزند خوب شد، و دقیقا خلاف گفته های جامعه بود که میگن بچه دردسره و مسئولیت داره! یا ازطرف دیگه موافق این نبودم که از این زاویه به یاری رسان بودن فرزند توجه کنیم که فرداروزی ما پیربشیم بیاد به کمکمون! نه! وقتی چندین و چندتا مثال عینی بررسی کردم دیدم اعضای یک خانواده با اتصال قلبی در یک کسب و کار یاری رسان همدیگه هستند. همانطور که مریم شایسته ی عزیز چیزی فراتر از یک کارمند داره برای سایت زحمت میکشه و خودش هم لذت میبره، یا دختری به نام ناستیا که یوتیوبر هستش، یاری رسان خانواده اش شده برای کسب و درآمد!
و دیدم میشه فرزندمون رو از کودکی طوری تربیت کنیم که با هدف و برنامه باشه، همین نگاه نازیبا (همیشه حمایت کننده خواهیم بود)رو دروجودش جانندازیم، طوری پیش ببریم که حرکت کنه و هدف داشته باشه، دور و برم خیلی هستن بچه هایی که سن مدرسه هستند، و هدف خاصی ندارن، یا توگوشی هستند تا نهایت درسهای مدرسه یا خیلی دیگه زحمت بکشن یه کلاس خاص میرن. خیلی مهمه همین افکاری که خودمون توی این مسیر الهی یادمیگیرم به فرزندمون آموزش بدیم، اینکه میتونه بهترین باشه و نیازه فقط تمرین کنه، و هدایتش کنیم در مسیر علایقش حرکت کنه. میبینم پدرومادرهایی که هردو ساعت های زیادی، بیرون از خونه مشغول کار هستند، و فقط از نظر مالی بچه هاشون رو تامین می کنن، درحالیکه یکی از مهمترین کارهایی که باید انجام بدن اینه که بچه هاشونو سوق بدن و امیدوار کنن برای پیگیری علایقشون، یکی از دختران هشت ساله ی نزدیکانم به طراحی لباس علاقه داره، ولی اصلا پدرومادرش اون رو در این مسیر قرار ندادن. و والدینش به سختی کار می کنن تا بچه هاشون رو از نظر مالی تامین کنن. درحالیکه همون دختر می تونه از کودکی توی زمنیه ی مورد علاقه اش حرفه ای بشه و در سن نوجوانی یا جوانی درآمد خوبی داشته باشه! همین یک موضوع و همین یک زاویه ی نگاه چیزیه که در جامعه رواج داره و برای مایی که توی این مسیر هستیم متفاوته!
توی زندگی در بهشت هم دیدیم که مادر خانواده ی جیکاب، برای پسرشون که عاشق نجوم بود یه کتاب بزرگ بهش هدیه داده بود. چقدر زیبا اونا در مسیر علایقش حفظ کرده بود و به مرور که بزرگتر میشه بخاطر حرفه ای شدن توی نجوم و قانون مدارها و امید و انگیزه ای که والدین بهش میدن، نتیجه چیزی جز موفقیت نیست.
یا استاد یه کلیپی توی اینستا گذاشته بودید پسربچه ی دوستتون که فقط با دیدن کارتون انگلیسی یادگرفته بود، وقتی میشه از کودکی بدون دردسرکلاس زبان، فقط از روش راحت (با کارتون و شعر) انگلیسی یادبگیره، چرا اینکارو نکنیم؟! یعنی تا قبل سن مدرسه حدودا، جوری برنامه بچینیم که فقط کارتون های انگلیسی در دسترسش باشه نه شبکه های تلویزیون فارسی! اون وقت چقدر از فرصتش استفاده شده اون بچه؟! چقدر عمرش خوب سپری شده و فقط جلوی تی وی یا بازی با گوشی یا بازی توی کوچه و خیابون هدر نرفته! چقدر جلو افتاده! چقدر مهارت کسب کرده! و چقدر همین مهارت کمکش میکنه برای رشدهای بیشتر!
خداوند نعمتی به نام خانواده و محبت بین اعضای خانواده رو قرارداده برای آرامش قلب هامون و شادی بیشتر و پیشرفت بیشتر، نه عذاب الهی که!!!
به امید درک آگاهی های بهتر و الهی تر
خداوندا مارا به راه راست هدایت فرما راه کسانی که به آن ها نعمت دادی