مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- ورودی ها، پیش فرض های ذهنی ما را شکل می دهند؛
- اگر در معرض ورودی های محدود کننده باشی، پیش فرض های محدود کننده ذهنیت شما را شکل می دهد؛
- پیش فرض های محدودکننده، شما را با وجه نا دلخواه اتفاقات، هم مدار می کند؛
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD670MB43 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 23 | هم مداری با وجه خوشایند آدمها39MB43 دقیقه
به نام خدای مهربان و هدایتگر
سلام به استاد عباس منش عزیزم خانم شایستهی عزیز و تمامی دوستان گرامی
استاد عزیزم این فایل ها رو … این 6 قسمتی که در مورد پیش فرض های ذهنی صحبت می کنید بی نهایت برای من ارزشمنده و خودش برای من حکم یک دوره رو داره
حالا پایین تر عرض می کنم که چرا همچین فکری دارم …
من هر بار که یکی از این قسمت های کلاب هوس رو (با تمرکز بالا) گوش می کنم چیزهایی جدید می شنوم …
و … مات و مبهوت … میگم اَعععع پس چرا قبلاً این رو نفهمیده بودم؟ … من که بارها قبلاً این 6 قسمت از گفتگو با دوستان رو گوش دادم؟
و جواب سوالم رو امروز خداوند واضح بهم گفت:
جواب این بود … بهم گفت بندهی من اگه هدف امسالت اینه که یک فرد ماجراجوی همیشه در سفر باشی ، در کنار اصلی ترین کارهای زندگیت گوش دادن تمرکزی و تأمل در آگاهی های این فایل ها و مثال های مشابه پیدا کردن برای این صحبت ها وقت بگذار. برای تثبیت کردن این آگاهی ها در ذهنت (ساختن باورهای جدید) وقت بگذار. اونقدر این کار ها رو ادامه بده که شخصیتت تغییر کنه … نوع نگاهت و رفتارت تغییر کنه.
استاد عزیزم می خواهم از چند شجاعتی که امروز به خرج دادم و رفتم تو دل یه ترس صحبت کنم
من اول می خواستم این قسمتِ دیدگاهم رو در زیر فایل مثل ابوموسی نباشیم بنویسم ، در راستای همون دو دیدگاه قبلی که چند روز پیش نوشتم ، ولی حسم گفت اینجا بنویسم بهتره و به مطالبی که بالاتر عرض کردم بیشتر ربط داره.
استاد من اصالتا تهرانی ام ، البته من دو رگه هستم تهرانِ پایتخت و گیلان همیشه سبز ، ولی توی قم بزرگ شدم و این قم بزرگ شدنه و مخصوصاً که ما صفاییه (قلب قم نزدیک به حرم) زندگی می کردیم یک عنایت و لطف عظیم از پروردگار در حق من بوده ، حالا میگم چرا …
ما تو شهرمون مهاجر بسیار بسیار زیاد داریم
نمی دونم … ایران رو کامل نگشتم ولی … فکر کنم بعد از تهران مهاجر پذیر ترین شهر ایران قم باشه
و باز هم فکر می کنم بیش از 50 درصد افرادی که مهاجرت کردن به قم فقط به دلیل رشد اقتصادی عالی و موقعیت خوب برای ایجاد و گسترش یک کسب و کار در کلان شهر قم نبوده … بلکه یک دلیل مهاجر پذیر بودن قم اینه و یک دلیل دیگه هم (اون افراد دیگه در واقع اون 50 درصد دیگه) که افراد اومدن قم ، به علت گرایش به مذهبی بودن این شهر مهاجرت کردن
به خاطر اعتقادات مذهبی ای که داشتن ، وجود حرم حضرت معصومه و مسجد جمکران (که طبق روایات به دستور امام زمان ساخته شده) و جایگاه بسیار ویژه و والایی در بینِ نه فقط افراد مذهبی قم بلکه در بین تمام قمی ها داره
ما اینجا مهاجر از خارج از کشور هم زیاد داریم خیلییی زیاد ، از کشورهای آفریقایی ، از کشور پاکستان هند چین عربستان عراق ترکیه افغانستان آذربایجان ارمنستان و … خیلی از این دوستانی که اومدن ایران و در قم اقامت دارند در واقع اقامتشون تا سه سال اول تقریبا رایگانه و برای تحصیل در حوزهی علمیه قم و روحانی شدن به ایران و شهر قم اومدن.
این مواردی که بالا عرض کردم رو با علتی واضح و مشخص عرض کردم
این ها رو گفتم که بگم چرا این لطف و عنایت خداوند بوده که من تو شهر قم به دنیا اومدم
باید این هم اضافه کنم که این لطف و عنایت خداوند بوده که من در این خانواده به دنیا اومدم و از بابت ویژگی ای که پدر و مادرم دارند مخصوصاً مادرم بی نهایت خداوند رو شاکرم
استاد جان مادرم خیلی آدم شریف مهربان و خوش قلبی هست ، واقعاً شخصیتی ستودنی و قابل ستایش داره و من خیلی ایشون رو به خاطر اخلاق های خوبش دوست دارم.
من از مادرم یاد گرفتم که هیچ وقت این افراد رو که برای بهبود زندگی خودشون چه از شهرستان های داخل ایران و چه از کشور های دیگه به قم مهاجرت کردن رو محترم بشمرم ، خودم رو خیلی برتر از اون ها ندونم و به قول شما ، تبل تو خالی نباشم …
مادرم و نگرش هایش ، درس های زندگی سازی که از ایشون یاد گرفتم (این مطلب هم کخ خالی از لطف نیست مطرح کنم که ایشون قبلاً معلم بوده و دانش آموز داشته و به طور کلی آموزگار خوبی هست) باعث شده که من بتوانم خیلی خوب با خارجی ها ارتباط بگیرم
اصلا حالا دارم می فهمم که شاید یکی از دلایلش که من گرایش پیدا کردم به شغل مشاوره امور املاک و مستغلات همین نگرش هایی هست که مادرم یاد گرفتم
(می دونید که مشاور املاک نیاز به فردی داره که بسیار منعطف باشه و بسیار روابط عمومی بالایی داشته باشه)
استاد جان من از مادرم پیش فرض خوش بین بودن نسبت به انسان ها رو هم یاد گرفتم.
این ها درس هایی بود که از مادرم یاد گرفته بودم و از وقتی با شما آشنا خیلی عمیق تر و دقیق تر این درس ها رو یاد گرفتم
و
این یه سمت ماجرا بود …
اینکه خودم رو برتر از این دسته از آدم ها نبینم و بتوانم روابط خیلی خوب و مصالحت آمیزی رو باهاشون برقرار کنم
من واقعاً تو این بخش خیلی خوبم و از خودم و عملکرد هایم راضی ام و خدا رو بی نهایت شکر می کنم
اما سمت دیگهی ماجرا اینه که افرادی که از کشورهایی از خارج می اومدن ایران مثل آلمان ، آمریکا ، ایتالیا ، انگلیس ، ترکیه ، امارات و …
منظورم کشورهایی هست که تو ذهن ما (اکثرِ ایرانی ها) ایرانی ها این آدم ها از ما برتر هستند … حالا به دلایل مختلف دیگه … شما عالی ذکر کردید دلایل رو … دیگه من نمی خواهم دوباره اشاره کنم …
با اینکه به لطف خدای مهربونم از کودکیم از اون موقعی که یادم میآید به بحثهای سیاسی علاقه نداشتم و در این حوز محفل ها حضور پیدا نمی کردم …
با اینکه به لطف خدای مهربونم از کودکیم علاقه ای به تماشای اخبار نداشتم و اصلا اخبار برای من جذابیت نداشت
بلاخره تا سن 24 سالگیم (الان 28 سال و دو ماه سن دارم) و تا قبل از آشنایی با شما تحت تأثیر اون ورودی های نامناسب من هم دید زیبایی نسبت به این کشورهایی که اسماشون رو بالاتر ذکر کردم نداشتم … البته باز هم به لطف خدای مهربون از آنجایی که در بین دوستان و اقوام و آشنا ها فامیلی که خارج زندگی کرده باشه یا مسافرت خارج از کشور رفته باشه نداشتیم (تعدادی انگشت شمار بودند که اون ها هم سالی به 12 ماه نمی دیدمشون) ورودی نامناسبِ خاصی در مورد کشورهای خارجی و شرایط زندگی در اون کشور ها دریافت نکرده بودم و دید من نسبت به اون کشور ها حتی دید من نسبت به آمریکا زندگی کردن هم اصلا بد نبود.
حالا با این توضیحاتی که بالاتر خدمتتون عرض کردم می خواهم بگم که امروز چه روز پر خیر و برکتی بود
امروز با سه تا آقا که تا به حال تو زندگیم ندیده بودمشون ارتباط موثری برقرار کردم
فرد اول یک آقای جوان از کشور زیبا و سر سبز و کوهستانی افغانستان بود و مهاجر بود (خیلی آدم شریفی بود)
با خانمش قم زندگی می کرد و به لطف خدا کسب و کار خوبی داشت و زندگی رو به روالی داشت
ما تو اتوبوس خط واحد آشنا شدیم و فقط ده دقیقه یه ربع با هم مسیر بودیم
ولی شماره های هم دیگه رو گرفتیم و سیو کردیم و موقع خداحافظی ، خداحافظی ای گرم توأم با محبت و دوستی با هم داشتیم
فرد دومی که باهاش ارتباط گرفتم ، خیلی برای من نشونهی بزرگی بود و خیلی این ارتباط رو لطفی از خداوند دیدم
من تو بوستان جنگلی وسط اون هیاهو و خوشگذرونی هایی که همه دارند فقط با پرسیدن به سوال مناسب و به جا و با احساس ارزشمند بودن به این آقا پسر عزیز باهاش ارتباط گرفتم
ایشون فکر حدودهای 13 الی 15 سال سن داشت ولی بسیار پخته مودبانه و صحیح صحبت می کرد و من تو همون گپ و گفت کمتر از دقیقه که باهاش داشتم لذت بردم و تو ذهنم همش داشتم تحسینش می کردم
حالا می خواهم بگم چرا اینقدر این ارتباطه من رو تحت تأثیر قرار داد
(یکی از روش های تجسم خلاق که من دارم اینه که ویدیو های درون شات خیلی با کیفیت با آهنگ شاد بی کلام رو پلی می کنم با موبایلم ، هندزفری هم می گذارم توی گوشم و شروع می کنم به صحبت کردن مثلاً میگم ایول چقدر خوبه من میرم اینجا ، تحسین می کنم خدا رو شکر می کنم و …)
چون این چند روزه داشتم ویدیویی درون شات فوقالعاده رویایی و زیبا از روزها و شب های دبی می دیدم و لذت می بردم و غرق در خیالات خودم و اشک شوق می ریختم
ایشون … این آقا پسر هم دقیقا با پدرش تاجر هایی بودن که از دبی کالا وارد می کردند ، البته کالاهای مجاز
من شمارش رو گرفتم پیجش رو هم قرار شد برایم بفرسته
و ممکنه برای خرید موبایل و هندزفری جدیدم که می خواهم از برند سامسونگ بخرم بگم ایشون برایم از دبی بیاره
چون حاشیه سود کمی رو دریافت می کرد و احتمالا برایم به صرفه باشه ….
میخواهم اینو بگم :)) می بینید چقدررررر قانون دقیق و درسته ، پدیدهی همزمانی و هدایت الهی رو درکش می کنید ؟؟ :)))
خدا رو صد هزار مرتبه شکر
فرد سوم هم یه آقای دانشجوی 19 ساله بود که تو مسیر برگشت به سمت خونه تو ایستگاه اتوبوس دیدمش
اولش سر صحبت رو با یک شوخی و گپ و گفت دلی باز کردم
و بعد کلی راجع به موضوعات مرتبط به حوزهی تکنولوژی و خودرو صحبت کردیم
کلی از هم پاور گرفتیم و حال دلمون خوب شد
بسیار بسیار پسر با ادب با شخصیت و قابل ستایشی بود تو همین سن ماشاالله تو یه شرکتی فروشنده بود و درآمد فعال هم داشت
ایشون هم خیلی تحسین کردم
من فکر می کنم این همزمانی ها به دو علت رخ داد
1- من پیش فرض های ذهنیم نسبت به آدم ها خیلی مثبته
2- تحت تاثیر آگاهی های فایل «مثل ابوموسی نباشیم» قرار گرفتم چون چند روز پبش چند بار گوشش دادم و برای اون فایل هم دو تا دیدگاه خیلی خیلی زیبا نوشتم
در پناه خداوند مهربان و هدایتگر ، خداوند محافظ مسافر ها باشید