گفتگو با دوستان 23 | هم مداری با وجه خوشایند آدمها

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • ورودی ها، پیش فرض های ذهنی ما را شکل می دهند؛
  • اگر در معرض ورودی های محدود کننده باشی، پیش فرض های محدود کننده ذهنیت شما را شکل می دهد؛
  • پیش فرض های محدودکننده، شما را با وجه نا دلخواه اتفاقات، هم مدار می کند؛

این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    670MB
    43 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 23 | هم مداری با وجه خوشایند آدمها
    39MB
    43 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

90 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «الیاس زندیه» در این صفحه: 3
  1. -
    الیاس زندیه گفته:
    مدت عضویت: 1679 روز

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا عاشقتم خدایا جون منی خدایا دمت گرم خدایا تو چقدر خوبی چقدر عزیزی چقدر سریع الجواب چقدر پای قولت خوب می مونی که من صدق به حسنی فینسیره للیسری

    بچه بخدا من تو تصوراتم توی رویاهام با استاد حرف می زدم مثل یک دوست با هم گپ می زدیم و همیشه عاشق همنشینی با همچین انسان هایی بودم که اینقدر فوقالعاده هستند

    یک داستان

    من برای مسابقه ای که استاد گذاشته بودند خداوند الهام کرد که بشین و بنویس ، من شیش هفت ساعت نشستم به ندای درونم گوش دادم و نوشتم نوشتم نوشتم اما دو رای بیشتر نیوردم ، برام سوال شد که چرا پس به من گفته شد که در مسابقه شرکت کن

    گذشت تا استاد در کلاب هاوس گفتند دوشنبه در همین مورد صحبت می کنیم من خیلی خوش حال شدم و دوباره اون کاغذ ها رو که تو کمد انداخته بودم درآوردم و دوباره خوندمشون دوباره یکی یکی تموم فایل های سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت رو مرور کردم

    زمان گفتگو با استاد رسید 😁

    من خیلی هیجانی بودم و شور و شوق داشتم اما خب ممکن بود حتی اصلا نوبت من هم نشه ولی تلاش کردم خودم رو بسپارم به خدا و جلوی نجواها رو بگیرم

    بمیرم تا خدا در من زنده بشه

    بالای برگم نوشتم اگر اتفاق بیفته بزرگترین اتفاق زندگیمه

    و شد بله شد

    من با استاد ۴۳ دقیقه صحبت کردم و نفهمیدم چطور زمان گذشته ، خیلی از چیز هایی که دوست داشتم رو گفتم و خیلی ها هم موند مثل برابری تمام انسان ها ، ایجاد ساختار ها برای لذت و تفریح تمام قشر ها مثل کنسرت های رایگان ورزش های همگانی و پارک های آبی و خیلی از نکات دیگه

    صحبت من که با استاد تموم شد نجوا اومد که آخرش خوب حرف نزدی و یک سری از این صحبت‌ها

    سریع به خودم اومدم و گفتم باشه خیلی هم عالی

    چرا؟ عالی

    چون اصلا تونستم با استاد حرف بزنم بعد تو ایران با فیلتر شکن هیچ قطعی ای رخ نداد ،می ترسیدم که یکوقت خواهر کوچیکم سر و صدا کنه اما به خودم اومدم و دیدم که خونه سکوت مطلق هست!!!!!

    بعد دیدم عزیزانم رفتند بیرون و گفتم ببین چطور خدا وقتی به خدا می سپاری خودت رو و تلاش می کنی که من منم نکنی (تلاش می کنی) چقدر زیبا دوباره فسنیسر للیسری می‌کند و تازه دوستم راستین به من گفت اصلا قرار نیست که ما کامل باشیم . هیچوقت هیچکس کامل نیست همیشه یه چیزی هست که باید بهتر بشه این یعنی گسترش همون صحبت خدا که می گه جهان رو خلق کردیم و آن را گسترش می دهیم

    تنها راهی که ما برای گسترش جهان داریم چیه؟

    رشد خودمون فقط و فقط رشد خودمون

    ما اگر خودمون رشد کنیم می تونیم مفید باشیم

    من اگر ثروتمند بشم می تونم به دیگران کمک کنم

    من اگه عزت نفس بالایی داشته باشم می تونم در شرایط سخت واکنش خوبی بدم

    و راه رشد ما چیه؟

    کنترل کانون توجهمون

    حالا من مطمئنم همیشه جهان شرایطی رو برای من ایجاد می کنه که انتخاب کنم به چی توجه کنم (مثبت یا منفی خوب یا بد خواسته یا ناخواسته )

    و به قول استادمنطقی با این توضیحات و با زیر سوال بردن حرفای بی اساس ذهنم و نجواها ساکتشون کنم

    و بعد از اون رو کلی اتفاقات جالب افتاد

    از این بابت که بابا تو تصورت این بوده که با استاد حرف می زدی و الان داری این کار رو می کنی استاد هم بچه ها هرچی بگم کم گفتم که از خودمونه مثل هزاران انسان دیگه و با همین روش ها حرکت کرده و عمل کرده روی خودش ایمانش باورهاش و عمل صالح کار کرده به اینجا رسیده

    و منم می تونم

    لازم هم نیست همچین خیلی هم عالی باشم من تلاش می‌کنم که یه کوچولو رشد کنم ، من می تونم تو یه یک قسمت خوب باشم توی یه جا دیگه نه! اینکه می فهمیدم که استاد چقدر خودش رو دوست داره وقتی به ایشون گفتم مثلا زبانتون اونموقع خوب نبود یا مدرک بالایی نداشتید گفت بله بله عزیزم

    یعنی ببینید چقدر این بشر با خودش تو صلحه و خودش رو اونجوری که هست دوست داره و خیلی بچه ها لذت بخشه خیلی حس خوبی داره که همچین آدمی بیاد و تو رو مخاطب قرار بده باهات صحبت کنه تحسینت کنه(الیاس یه لحظه واسه می خوام توضیح بدم روی صحبت هات خیلی نکات فوق العاده ای داری میگی آفرین آفرین آفرین )

    اونجا که استاد می گفت ببین الیاس

    من به خودم می گفتم این استاده که من به این خوبی دارم با هاش می زنم واقعا من بیدارم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

    و بعد از اون روز بچه ها معجزه شد من با گروهی از دوستای عباسمنشی آشنا شدم منی که یک دوست نداشتم یه دوست عادی و همیشه آرزوم بود که با همچین افراد هماهنگی باشم و اتفاق افتاد و من کاری نکردم من نرفتم بگردم دنبالشون خواهش نکردم التماس نکردم و اونها خودشون اومدن و من رو دعوت کردند و خدا رو شکر

    تا منی که تقبلا شخصیت مسخره ای داشتم

    تو خود خانوادمون فامیلامون مسخره می شدم

    همین امروز یکی از عزیزان اومده به من می گه الیاس عاشقتم خیلی دوست دارم و با الفاظ جان، عزیز و ‌‌‌…. من رو مخاطب قرار می دهند (به خدا قسم همین الان که دارم این رو می نویسم دوباره یکی از عزیزانم اومده به من میگه یعنی میشه یه پسر اینقدر خوشتیب باشه ) و دوستایی اومدن تو زندگی من که از لحاظ مالی عاطفی معنوی عشقی و شخصیتی همه عالی و فوق العاده هستند خدایا یعنی میشه منم شبیه اونا بشم؟

    یکم به خدا باور داشته باشیم یکم قبولش کنیم یکم بهش اهمیت بدیم یکم دوستش داشته باشیم یکم گیر ندیم یکم رها کنیم یکم اعتماد کنیم به الله و چه پشتیبانی بهتر از اون؟

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 185 رای:
  2. -
    الیاس زندیه گفته:
    مدت عضویت: 1679 روز

    پرنسس جووووون سلامممممممم

    چطوری؟؟

    شکر خدا

    ببین خدا شاهده تو پوست خودم نمی گنجم که باورت نمیشه چند روز پیش از خدا طلب درآمد کردم بعد امروز نشونش اومد الا جون یعنی از اونموقع که با شما هستم خدا شاهده هر روز می بینم چقدر من تو در و دیوار بودم به قول سپیده یعنی خود قدیمم رو نمی تونم تحمل کنم به جون

    الهی من قربون اون لطافت روحت بشم

    بخدا خیلی بخودم افتخار می کنم که می تونم صدای عزیزانی مثل شما رو بشنوم

    همتون فوق العاده هستید

    الا جون میگن فکر نکنید به چگونگیش

    آخه نمی تونیم بفهمیم خدا چه می کنه

    الا دیروز رفته بودم پارک

    بعد توی ذهنم این بود که یه فابگیلی بگیرم

    ولی گفتم این رهایی نیست

    که من مشخص حرکت کنم واسه فیلم گرفتم می‌سپارم به خدا سعی می کنم اصلا کامل نیستم ولی سعی بسپارم به خدا تا جایی که یادم هست بعد الا وارد پارک که شدم

    یه پیرمرد ۸۰ ۹۰ ساله دیدم که مچ های پاش مشکل داشت و روشن دل هم بودند🥴

    و داشتند تو پارک به اون بزرگی پیاده روی می کردند

    خدایی تو عمرم من ندیده بودم همچین شخصیتی و باید فکر کنیم که چقدر ناسپاسیم الا

    بعد گفتم به عکس از منظره بگیرم باز گفتم نه بسپاریم بخدا

    بخدا من پارکی که کلی رفتم رو یه مسیر جدید جلوی راهم باز کرد بعد بردم روی اون پل فوق العاده

    تو این فکر بودم که مگه میشه اینجوری وقتی من اصلا مخم نمی کشه خدا هدایت کنه

    یه فکر اومد که دیگه چی من چند چیز هست که تو از این پارک ندیده باشی ؟

    در چا که تو این فکر بودم یکی از بغلم رد شد گفت اینجا طلوع خورشید خیلی دیدن داره

    الله اکبر

    خب من گفتم خیلی هم عالی پس این نشونه ای بود که بیام واسه طلوع خورشید اینجا عکسم بگیرم

    شب قبل خواب حس کردم دارم پلن می چینم که اینجوری بشه بهتره به این شکل

    داشتم برنامه می ریختم

    اما اصلا به خودم اومد گفتم این فکر منطقیه ها

    دوباره زنگ هشدار گوشی رو خاموش کردم(همین الان گوشی زنگ هشدار زد تا کلمه رو نوشتم یا خدا)

    خوابیدم

    و بله

    صبح ساعت ۵

    (تا ۳ شب داشتم چت می کردم)

    فامیلمون زنگ زد ومنو بیدار کرد یعنی از خواب پروند گفت الیاس بیا بریم پارک

    من رفتم در خونشون و اون نیومده بود

    بعد الا تو این فکر بودم که خب خدا من رو بیدار کرده که برم زیبایی طلوع رو ببینم و چیزی بیش از این نیست

    و اما باز خدا که دوست داره کلا ما رو شگفت زده کنه من رو هدایت کرد پیش یه درخت که اون گنجیشک به اون شگفتی داشتن می خوندن و اون سمفونی زیبا

    و حالا رفتیم پارک و باز هم به شکلی که اصلا فکر نمی کردم طلوع رو دیدم و داشتم برمیگشتم خونه که دختر عمه ام که داشت می رفت امتحان آیلتس بده واسه اینکه داره می ره کانادا رو دیدم وگفتن بیا با هم بریم

    چطوری عشقم

    من دیگه چی بگم

    داشتم تو ماشین کامنت های بچه ها رو می خوندم که گفت الیاس یه چیز اینگلیسی نداره تو گوشیت من بشنوم

    و من نداشتم(اگه نی خوای بری سفر چمدونم کجاست) گوشی رو دادم دستش خودش یه فایل گذاشت اینگلیسی سکوتم بود و یه حال و هوای جالبی بود یهو الهام بهم شد که چشماتو ببند خودتو توی تمپا تجسم کن این صحبت های اینگلیسی هم فکر کن داره از رادیو پخش میشه

    و بعد وقتی به محل آزمون رسیدیم پسر دیدم داشت می رفت آیلتس بده همسن خودم

    بعد بابام میاد میگه الیاس سریع آیلتس بگیر بفرستین کانادا

    دیگه واقعا آدم چقدر باید نشونه ببینه از خدا تا بهش ایمان بیار واقعا انسان فراموشکاری

    عاشقتم عاشقتم واقعا فوقالعاده هستید همتون

    تو با این لطافت و صمیمیت

    راستین با اون مدار عجیب و غریب مالی

    فرمانده سپیده با اقتدار و پر تجربه

    داداش حسین با اون صداقتش

    نینا با اون دل خداییش که پر از آگاهی الهیه

    مهده جون با اون شوقش

    واقعا از هر نظر همتون تازه زیاد نمی شناسمت ن ولی از مالی عاطفی معنویت عشق با ارزشی شما جونید زندگی آید واقعا با هیچی عوضشون نمی کنم

    فقط ممنونم که هستید و من رو لایق دونستید واقعا خدایا چی کار کردم که این فرشته ها اومدن تو زندگی من.خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  3. -
    الیاس زندیه گفته:
    مدت عضویت: 1679 روز

    عاشقتم عزیز دلم

    امروز فایل استاد رو از تمپا دیدم

    و به خودم گفتم چرا من باید این همه رو خودم کار کنم بعد یکی توی اونجا عادی زندگی کنه که آرزوی منه؟

    خب قاعده ما رسیدن به خواسته هامون مگر غیر از اینه که باور های مناسب اون رو داشته باشیم؟

    اون کسی که الان توی آمریکا و اون طبیعت بسیار زیبا و شرایط زندگی عالی و آزادی بیان و عقیده و دین داره

    این ها براش عادی هستند و دیدگاهش قطعا جوریه که با محیط همجنس هست

    و تنها کاری که من بکنم اینه که اون باور هارو با تکرار تمرین تقوا عمل درست بسازم

    و اونموقع خب عادیه بهترین زندگی رو داشته باشم

    ولی اگر تو فکر من باشه که باید پدرم در بیاد

    خب قطعا پدرم در میاد

    اما مفهوم خیر مطلق رو اگر متوجه بشیم

    می فهمیم که ما روی یه موجی سواری از خیر و باید تلاشمون به قول قرآن در مسیر خداوند در مسیر همراستایی با این سیستم باشه

    وقتی خداوند میگه اعمال کافران را نابود گداندیم یعنی آقا جان این سیستم ناسپاسی حالیش نمشه و تو هر چقدر که منحرف می شی نه این که تاریکی ای هست بلکه تو از نور و سیستم خیر دور شدی

    خیلی مهمه خیلی

    که طبیعیه که من بهترین ها رو داشته باشم و تلاشی که می کنم بر اساس گسترش باشه

    خلاصه جون دلم بهت بگه که هر حس بدی که بخواد تو رو اذیت کنه شیطان است حتی اگر منطقی ترین چیز باشه

    هر موقع از خدا چیزی بخوام باید تلاش کنم که متوجه بشم دارم از چه سیستمی در خواست می کنم

    اساس جهان مهربانی برای تمام خلق

    اولین آیه

    بسم الله الرحمن الرحیم

    بخشنده هست این طرف

    و تمام این سوره در تفهیم این آیه است

    و اصل اینه هر جای دنیا حتی خود قرآن می خواستی سبک سنگین کنی یادت به اصل باشه

    عزیز عاشقتم و اینها به دلم افتاد که بگم

    کلا اومدیم تو مسیر عشق کنیم سخت نگیر

    و نظر لطف شماست که از طرز بیانم خوشتون اومده

    و ر نهایت اینکه تنها و تنها فرکانس ها مهمه نه سن و نه کشور و نه خانواده و…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: