گفتگو با دوستان 24 | رابطه بین باورها و نحوه عملکرد

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • ورودی های مناسب، فرد را به مکان ها و موقعیت های مناسب هدایت می کند؛
  • ورودی های مثبت، باور به امکان پذیر بودن را پرورش می دهد؛
  • تغییر نتایج با تغییر پیش فرض ها رخ می دهد؛
  • دلیل تفاوت در نتایج، تفاوت در پیش فرض های ذهنی است؛

منابع بیشتر:

دوره روانشناسی ثروت 1


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    562MB
    36 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 24 | رابطه بین باورها و نحوه عملکرد
    33MB
    36 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

87 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمدرضا خالقی» در این صفحه: 1
  1. -
    محمدرضا خالقی گفته:
    مدت عضویت: 3565 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و تمامی دوستان در این مسیر الهی

    خیلی ممنون بابت این گفتگوها در کلاب هاوس که نکات زیادی برای من و دوستان داره و به ما در مرور و بهتر فهمیدن قانون بسیار کمک میکنه. این گفتگوی اخر شما که سری چهارم این گفتگوها بود هم خیلی اموزنده بود. به نظرم این فایل ها خیلی فایلهای ارزشمندی هستند و من باید بارها و بارها به اون ها گوش کنم.

    من افتخار این رو داشتم که در این سری هم به طور زنده به صحبت ها گوش میدادم و نکته جالب برای من صحبت های دوستمون خانم هلنا در مورد نروژ و زیباییهای این کشور بود. من خودم سالهاست که در نروژ زندگی میکنم و همون موقع که ایشون صحبت میکردند به ذهنم رسید که من هم بیام و از نگاهی دیگر در مورد زیبایی های این کشور و این مردم و طرز فکرشون و مثبت نگریشون بگم و با هم ببینیم که چه قدر در طول تاریخ این طرز فکر برای این مردم برای زندگی بهترشون کمک کرد. به نظر من و اکثر کسانی که به این کشور مهاجرت کردند یکی از مهمترین ویژگیهای مردم این کشور مثبت نگریشون و با خودشون در آرامش بودن است. بسیار برای من پیش امده که دیدم براشون اتفاقهای بدی می افته ولی اونها سعی میکنند که به یک نکته کوچک مثبت در اون اتفاق تمرکز کنند و اون را برای خودشون بزرگ جلوه بدهند تا بتوانند اون موضوع رو بهتر مدیریت کنند. اما بیاین بررسی کنیم که این ویژگی و استفاده از قانون چه کمکی به این مردم کرد.

    یادمه بعد از چند هفته که وارد این کشور شدم دیدم دارن خودشان رو برای جشن روز استقلال کشورشون اماده میکنند. داشتم در این مورد با یکی از همکارهام صحبت میکردم و بر طبق طرز تفکر ایرانی اولین سوالی که به ذهنم رسید این بود که شما چند تا شهید دادین تا استقلال کشورتون رو بدست آوردین؟ همکارم لبخندی زد و گفت هیچی. پرسیدم زخمی ای ، اسیری چیزی هم نداشتنین؟ گفت نه. گفتم مگه میشه باید یک قیامی بکنین بر علیه یک حکومت زورگو و مستبد و خون ها بریزین. ایشون توضیح داد که نروژ برای رسیدن به استقلال وارد هیچ جنگی نشد. تا حدود دویست سال پیش نروژ زیر مجموعه پادشاهی دانمارک بود (این تسلط تا حدی زیاد بود که حتی املا زبان نروژی کاملا مانند دانمارکی است). اون روزها جنگ بزرگی در اروپا شکل میگیره بین دو گروه کشورها که در یک گروه که فرانسه به رهبری ناپلون بناپارت و متحدانش مثل دانمارک بودند و در گروه دیگر که انگلیس و متحدانش مثل سوئد بود. در انتهای این جنگ که به پیروزی انگلیس و متحدانش ختم شد یک دادگاه بین المللی در اروپا تشکیل شد که برای کشورهای شکست خورده که اتفاقا شروع کننده جنگ هم بودند احکامی صادر کند و انها را مجازات کند. حکم برای دانمارک هم این بود که نروژ از تسلط دانمارک خارج شود و تحت تسلط سوئد در بیاد. خوب شاید فکر کنید که چه فرقی کرد؟ باز هم که تحت تسلط کشور دیگری بود؟ در ظاهر بله ولی تسلط سوئد بسیار کمتر از دانمارک بر نروژ بود. و سوئد ان روزگار هم از دانمارک خیلی ضعیفتر بود. این تحت تسلط ضعیف سوئد بودن هم تا حدود صد سال پیش ادامه داشت تا این که نروژیها خواستند که مستقل بشند. جالبه که این هم با مقاومت کمی از طرف پادشاه سوئد انجام شد در همین حد که فقط سربازها رو به مرز نروژ فرستاد و اونجا دیدند که سربازهای نروژ مستقر هستند و بدون هیچ جنگی نیروها رو برگردوندند و استقلال نروژ رو به رسمیت شناختند. دیدید که به چه راحتی یک کشور میتونه مستقل بشه بدون این که جنگی در بگیره و کسی کشته بشه. اون روزها من قانون رو بلد نبودم و خیلی با دوستان ایرانی نروژیها رو مسخره میکردیم که نگاه کن انگلیس ناپلئون رو شکست داد بعد اینها دارن جشن میگیرن ( همونطور که گفتم استقلال اصلی زمانی رخ داد که نروژ از سیطره دانمارک خارج شد و این روز یعنی ۱۷می رو در نروژ به عنوان روز ملی جشن میگیرند و روزی بود که قانون اساسی برای این کشور نوشته و اجرا شد) شما که کاری نکردید فقط خوش شانس بودین. من نمیدونستم که اگر ملتی احساس خوب داشته باشه اتفاقات خوبی براش می افته و خداوند براشون همه کاری میکنه حتی اگر خودشون نه قانون رو آگاهانه بلد باشند و یا اصلا ازین چیزها سر در بیارن.

    یک چند هفته ای که من هنوز خوب این قضیه رو هضم نکرده بودم باز دیدم دوباره پرچم های نروژ رو در همه جای کشور به احتزاز در اوردن و دارن دوباره جشن پیروزی میگیرند. از همون همکارم پرسیدم باز دیگه چی شد؟ به شوخی گفتم کی کی روشکست داد که شما دارین جشن میگیرین؟ گفت امروز روز پایان جنگ جهانی دوم و متعاقب اون خروج نیروهای آلمانی از نروژ هست که برای حدود ۶۰ سال پیش میشه . گفتم هیتلر رو که امریکا و شوروی شکست دادن شما چرا خوشحالی میکنین ؟ گفت که ما هم مقاومت کردیم تا المانها شکست خوردند و اینجا رو ترک کردند. این بار برای من این قضیه یه کم قابل هضم تر شده بود و اون قدر مقاومت زیادی در برابرش نداشتم. یک بررسی کردم و دیدم که بله نروژ مقاومت کرد ولی با اون چیزی که ما از مقاومت میشناسیم زمین تا اسمون تفاوت داره و به نظر ما اصلا مقاومت حساب نمیشه. تعداد کشته هاشون هم با ابعاد اون جنگ و در مقایسه با کشورهای دیگر اروپایی بسیار بسیار کمتر بود. و بازهم من اون روزها با دوستان ایرانی که قانون رو نمیدونستیم مسخره شون میکردیم و البته بهتره بگم که حسودی میکردیم که چرا برای ما ایرانیها این اتفاقات نمی اوفته؟ ما ایرانیهای ناراضی صد سال پیش انقلاب مشروطه کردیم ولی رضایتمون بیشتر نشد. ما بعدش انقلاب اسلامی کردیم ولی ناراضی تر شدیم. ما در جنگ جهانی اول بی طرف بودیم ولی از شانس بدمون در همون زمان یک خشکسالی وبیماری وحشتناکی کشورمون رو دربر گرفت که به خاطر جنگ نتونستیم کمک رسانی کنیم و چندین میلیون (بین ۶ تا ۱۰) نفر کشته دادیم. خدایا اخه چرا؟

    وهر چی جلوتر رفتم و قانون رو بهتر درک کردم دیدم که بله هر ملتی داره نتیجه فرکانسهایی که میفرسته رو میگیره و چرا این قدر سرنوشت این دو ملت با هم متفاوت شده فقط وفقط به خاطر باورها و افکار و احساسهای غالبشونه.

    راستی این رو هم بگم که حدود بیست سال بعد از پایان جنگ جهانی دوم در نروژ نفت کشف شد ( قبل از اون کشور ثروتمندی نبود ) و زمانی این اتفاق افتاد که اونها اون تکاملهای قبلی رو طی کرده بودند و کشور مستقلی بودند والا شاید اگر زمانهای قبل رخ میداد دانمارک ، سوئد و آلمان طمع بیشتری برای نروژ دارای نفت و ثروتمند داشتند و بیشتر باعث دردسر این ملت در مسیر تکاملی خودشون بودند و این که اون قدر به پختگی رسیده بودند که تونستند بهترین استفاده را از پول نفت در میان کشورهای نفت خیز بکنند. مانند خیلی از بچه های ما تو این سایت که در آخرین مرحله به ثروت پایدار میرسند، این ها هم بعد از طی تکاملشون به ثروت رسیدند.

    من از وقتی که قانون رو درک کردم دیگه دلایل موفقیت نروژ رو فهمیدم و دیدم که چطور با داشتن احساس خوب دارن خوب پیش میرن در صورتی که به زعم همه و حتی خودشون خیلی ادمهای باهوش یا سخت کوش یا عواملی که معمولا به عنوان موفقیت ذکر میشه رو ندارن و فقط دارن به قانون عمل میکنند و خوش شانس هستند و کاینات داره کارها را براشون انجام میده.

    اتفاقا سال گذشته که این ویروس وارد نروژ شد من پیش بینی کرده بودم که اینها یک واکنش خیلی حساب شده و دقیق که تحسین همه رو برانگیزه نخواهند داشت با این حال این کشور با این بیماری وارد بحران نخواهد شد چون طبق قانون این اتفاق برای این ها نمی افته و همین طور هم شد. اینجا به خاطر بیماری وارد بحران نشد. تعداد فوتی بر اثر این بیماری بسیار پایین بود. وارد قرنطینه همگانی lockdown یا رکودهای عمیق اقتصادی مانند اکثر کشورها نشد. همین طور اروم اروم سعی کرد که این موضوع رو مدیریت کنه تا ان شالله بزودی همه واکسینه میشن و این دوره رو هم مثل بقیه دوره ها پشت سر میگذاره.

    تشکر میکنم از همه دوستان که با چشمهای زیباتون این کامنت رو مطالعه کردید

    باز هم ممنون از استاد عزیزم بابت این گفتگوهای فوق العاده در کلاب هاوس

    ان شالله که همیشه شاد و خرم باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای: