مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- ورودی های مناسب، فرد را به مکان ها و موقعیت های مناسب هدایت می کند؛
- ورودی های مثبت، باور به امکان پذیر بودن را پرورش می دهد؛
- تغییر نتایج با تغییر پیش فرض ها رخ می دهد؛
- دلیل تفاوت در نتایج، تفاوت در پیش فرض های ذهنی است؛
منابع بیشتر:
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD562MB36 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 24 | رابطه بین باورها و نحوه عملکرد33MB36 دقیقه
بنام خدای زیبایی ها
سلام به همه دوستان عزیز
انسان خود به خود گرایش یه زیبایی و فراوانی درونش قرار گرفته
واسه همین چه بخواد چه نخواد به اون سمت کشیده میشه
واسه همین منم یک آن ترمز ذهنی ام راجع به نروژ برداشته شد ، چطور برداشته شد ؟ آیا اگه یه نفر از روی نوشته فقط خونده بود که نروژ خوبه و فلان و …. رو تاثیر میزاشت ؟ فکر نمی کنم ولی از کسی شنیدم که اون زیبایی ها رو داشت تجربه میکرد ، به خاطر همین استاد میگه این فرکانس ها هستن که تحت تاثیر قرار میدن نه حرف زدن های خوب …. فرکانس هلنا باعث شد اون تصویرم از کشورهای اسکاندیناوی از بین بره
من از سرما اصلا خوشم نمیاد چون باعث میشه نتونم برم بیرون من عاشق گشتن و طبیعت هستم واسه همین تو ذهنم نروژ یه کشور یخبندان سرد با مردم سرد بود که همش تو خونه چپیدن ، و چون خیلی جمعیت کم وثروت زیاد دارن فعال هم نیستن و تنبل …. این فکر من …… اصلا هم خبر نداشتم تنها چیزی که می دونستم این بود گرایشی به این کشور ندارم ( وجود ترمز ناشی از شنیده های قبلی )
ولی اونطوری که هلنا جان با احساس و استدلال توضیح دادن ( دو فاکتور باور و عشق ) هر کسی جذب میشه چون مکانیسم ذهن آدم اینطوری کار میکنه اگر حس خوبی داشته باشه ترمز هم نداشته باشه حرکت و هدایت اتفاق می افته
این نشانه امروزم بود و من راجع به کسب و کارم و ثروت سوال کردم و اولش گفتم چه ربطی داشت!!!!!!!!!
و بعد دیدم دقیق درست بود قسمت اول راجع به خود شغلم که املاک بود و قسمت دوم راجع به نگاه صحیحم به ثروت بود
متوجه شدم چطوری باید منطقه ای که زندکی میکنم رو معرفی کنم به افراد ….
اخه صبح هم تو یکی از قسمت های زندکی در بهشت کامنت گذاشتم که چقد منطقه ای که هستیم زیباست و قیمت ملک هاش خیلی مناسبه طوری که میشه یه محوطه بزرگ چند هزار متری یا حتی هکتاری رو خرید با یه قسمت کوچیک مسکونی که خونه ساخت با قسمت عالی نزدیک شهر
چیزی که تو شهر های دیگه خیلی کم پیدا میشه
نوشته بودم که اینجا شاید مثل پرادایس دریاچه نداشته باشیم ولی خیلی از زمین ها از وسطشون یا کنارشون رودخونه رد میشه
خیلی از خونه ها تو حیاطشون رودخونه دارن ،
کوه و دریا و جنگل و رودخونه همه تو فاصله 20 دقیقه ای از هم هستن و اصلا اینجا نسبت به همه جای شمال یه سر و گردن بالا تره …..
و وقتی هلنا اونطوری توضیح میداد خوشگل گفتم همینه …. چقد خدا خوب هدایت کرد
وقتی هم که گفتن آب اینجا رایگانه گفته خودشه چون اینجا هم خیلی از روستاها با آب چشمه لوله کشی شدن اصلا کنتور و قبض ندارن تازه چقد هم آبش سالمه
چقد جالب این سایت آموزش شغل رو هم داره اونم تو بالاترین کیفیت
چون از وقتی تو سایت هستم خیلی آلرژی دارم هر آموزشی رو گوش بدم چون دوست دارم واقعی واقعی باشه که اکثر اموزش ها اصل نیستن و یه جورایی دارن دنبال پول میگردن تا دنبال واقعیت محض شغل
آدم تو شغلش باید اون عشق معنوی به شغلش رو پیدا کنه اون خودش راه ها رو بلده باز کنه
واسه همین کلا از شیوه های مارکتینک و بازاریابی کلا فراری هستم ……… احساس میکنم کار آدم های ضعیفه
به قول استاد وقتی اصل رو رعایت کنی نیاز به فرع و حاشیه میره
وقتی فرکانس کارها رو میکنه
چرا دیگه برم کلاس فن بیان !!!!!!!
وقتی مهارت اصلی تو شغل باعث انجام کار ها میشه
چرا برم دنبال تکنیک
وقتی من فقط می تونم افراد و موقعیت های هم مدارم رو جذب کنم چرا برم دنبال راه های جذب مخاطب
میدونی استاد این آموزش های شما من رو از انجام کارهای بیهوده که هیچ تاثیری توی شخصیت و رشدم نداشت نجات داد
قبلا می دونستم درست نیست ولی دلیل و مدرکی نداشتم به ذهنم ثابت کنم تا باعث نشه هولم بده سمتش
حالا قسمت دوم فایل چقد ریزبینانه یه چیزایی رو دراورد
منم قبلا فکر میکردم اگر خدمت کنم پول نگیرم یعنی من انسان مفید برای خودمجامعه هستم ( این رو تو ذهن ما کاشته بودن )
ولی دیدگاه درست رو کاشتم
من اگر پول بسازم پولساز باشم یعنی خدمت کردم به جامعه ام
الان یکم ذهنم چون از ریشه داره یه چیزی رو خراب و به چیز جدید میگذره گیج هست
ولی با تکرار و تفکر راجع به این دیدگاه بهتر می تونم جایگزینش کنم
و وقتی این رو جایگزین کنم
خود به خود اعمال واکنش هام تغییر پیدا میکنه ….
واقعا همینه
خدمت کردن به خود جامعه رو من مساوی با پول نخواستن یا پول کم خواستن می دونستم
و البته با پول ساختن مشکلی هم نداشتم
ولی الان خود پول ساختن رو مساوی با خدمت به جامعه و خودم می دونم
خیلی فرقه بین این دوتا دیدگاه
اینکه پول ساختن تاثیری برای جامعه ات نداره ( منفی هم کاری ندارم همین خنثی بودنش )
تا اینکه پول ساختن یعنی خدمت به جامعه
درست مثل اون باور معنوی بودن ثروت
انگار ثروت تو ذهن ما جایگاهش کلا با هر چیز خوب و معنوی فاصله داره
من می تونم ثروت بسازم و همین ثروت ساختنم یعنی کمک به جامعه ای که توش هستم
نه اینکه پول کم بگیرم یا نگیرم و کار خیر کنم به این بگم کمک به جامعه
واقعا وقتی فکر میکنم میبنیم دقیقا این باور رو عمیقا داشتم و چرا وقتی به پول دراوردن زیاد فکر میکردم عشق نمی کردم ! احساس خودخواهی بهم دست میداد ….
چرا