گفتگو با دوستان 26 | خطر «بی ارزش جلوه دادن نعمتهای دیگران»

تعهد روز اول

استاد جان من می خوام برای هر فایل رایگان که روی سایت میذارید یک کامنت بنویسم و درس ها و آگاهی های گرانبها و ارزشمند شما رو مرور کنم چونکه بی نهایت نیازمند اینم که درسهامو مرور کنم که قوانین رو مرور کنم که با قوانین جهان زندگی کنم که یادآور بشم این قوانین زندگی بخش و رشد دهنده رو به خودم یادمه پارسال که با تعهد این کارو می کردم چقدر روحم لطیف شده بود ، چقدر حس  می کردم و می دیدم که خداوند داره باهام خیلی واضح صحبت میکنه و روحم رو نوازش میکرد. شاید الان اینجایی که هستم برام سخت شده این زیبا بینی و نگاه زیبابین داشتن در نتیجه حال خوبی رو هم تجربه نکردم این اواخر اما استاد من تجربشو دارم من فقط ادامه میدم و کم‌کم ذهن من پاک تر و زیبا تر میشه و به گلستان تبدیل میشه من به این پاکسازی ادامه میدم و میدونم نتیجه این پاکسازیِ ذهنی که گذاشتم خیلی آلوده بشه ، تجربه حضور خداست در کنارم.

دیروز مسابقه حذفی بین تیم های فوتبال فرانسه و سوئیس بود در یورو ۲۰۲۰ . تا دقیقه ی ۸۰دبازی سوئیس ۱-۳ عقب بود اما این تیم تا دقیقه ۹۰ تونست بازی را به تساوی بکشونه و گزارشگر گفت اینه ناامید نشدن و جنگیدن تا آخرین دقیقه.یادِ این اصطلاح استاد عزیزم افتادم که توی بازی های ایکس باکس لقب پادشاه برگشت به بازی رو گرفتن، پادشاه برگشت به بازی ،همه ما میتونیم به بازی برگردیم هر چقدر هم که عقب افتاده باشیم هیچ وقت نباید ناامید بود همیشه باید با امید جنگید و پیروز شد من از بازیکنان تیم سوئیس سپاسگزارم که دیروز با بازی خوبشون و با ناامید نشدن شون و جنگیدن تا دقیقه آخر به من درس امیدوار بودن و جنگندگی دادند و نهایتاً هم پیروز میدان شدند و فرانسه قهرمان جهان رو شکست دادند. خب درس هایی که از این فایل زیبا و ارزشمند گرفتم:

اینقدر این کلام استاد زیبا و تاثیرگذار و مهم بود که اینجا عینا مینویسمش :

استاد فرمودند:

[من اگه چیزی رو ببینم که از اون خوشم بیاد سعی می‌کنم ذهنمو عوض کنم که به اون برسم نه اینکه بیام ذهنمو منفی تر کنم که اون بده اینا رو دارم می گم به خاطر اینکه بگم یه موقعی ذهن ما به جای اینکه بیاد باوراشو درست کنه به جای اینکه بیاد محدودیت‌های ذهنش درست کنه میگه اون بده چون من نمیتونم بهش برسم یه کاری کنم که تو ذهنم بد بشه که خودمو اذیت نکنم نه ما باید بیایم محدودیت‌های ذهنمون رو بشکنیم نگیم اون بده بگیم اون خوبه .من ببینم چه باورهای منفی دارم که فکر می‌کنم نمیرسم به اون ، بیام باورهامو درست کنم بیام ذهنمو درست کنم ، خیلی موقع ها ذهن ما برای محدودیت هایی که توش هست به جای اینکه بیاد اونا رو درست کنه میاد خواسته‌ها رو بد میکنه تو ذهنمون. چرا ؟چون عمرا فکر نمیکنه که من بتونم خودم فلان ماشین خوب رو بگیرم به این دلیل که باور من اینه که من نمیتونم حالا یه کاری کنم که اون بد بشه اگه باورش این بود که به اون خواسته ام میتونم برسم اینجوری نمی گفت ولی چون باور بنیادین شما مخصوصا در مورد پول اینه که عمرا نمیتونم اون ماشین یا اون مسافرت یا اون تجربه رو داشته باشم، میگه مگه حالا اینا چیه؟؟ اینارو میگم که مغزتون رو بشناسید، بدونید کجاها داره شما رو گول میزنه به خاطر محدودیت هاش بجای اینکه حرکت کنه به سمت پیشرفت، پیشرفت رو میگه اَخه همینجوری بدبخت باشیم به خاطر اینکه فکر میکنه نمیتونه برسه بهش.]

استاد جان منم داشتم تو این تله می افتادم هر چند تا چند ماه قبل از یه سری تضادها توی زندگیم( که باعث بد شدن حالم و حتی یه جورایی ناامیدیم شد) داشتم خیلی زیبا از درون تجربیاتم رو خودم می‌ساختم ولی استاد جان من یه سری خواسته ها دارم که خیلی هم برای رشد و پیشرفتم لازمن.. مثل مهاجرت و تجربه آزادی مثل استقلال مالی مثل تجربه رابطه عاشقانه زیبا اما ذهنم داشت این اواخر می‌گفت اونجا هیچ خبری نیست نمی خواد این خواسته‌ها را بخوای هیچی عوض نمیشه در حالی که من آزادی بیشتر رو تجربه کردم حذف کردن یه عالمه حاشیه رو از زندگیم تجربه کردم دیدم چه آرامشیه چه قدرتمندیه چه بهشتیه چه هماهنگی ایه و چه کیفیت بالاتری از زندگی و کیفیت بالای احساسی ایه و من چه جوری به اون خواسته رسیدم ؟من نگفتم نمیشه، من ناامید نبودم ،من خواستم و امید داشتم به خدا به قدرت خدا که میتونه این خواسته رو بهم بده، امید داشتم و داد و شد به خدا به خدا قسم به راحتی هم شد من این مسیر و یه بار رفتم الانم فقط کافیه همون مسیر و برم. خدایا ای تنها قدرت جهان هستی من خواسته مهاجرت و تجربه آزادی و استقلال رو از تو و فقط از خودت می خوام. درسی که صحبت‌های سپیده جان برای من داشت: سپیده جان گفتن اصلی‌ترین مسئله رو من اگه درست بکنم که این مسئله است که آزاد باشم که هر جایی خواستم برم بقیه چیزا خودش با توجه به قانون و کارهایی که انجام میدم و کدهایی که میسازم خودش درست میشه، اصلی ترین مسئله این بود .

سپیده جان من عاشقتم که این نکته مهم رو برام یاد آوری کردی، اصلی‌ترین مسئله رو اگر درست کنیم بقیه مسائل خیلی راحت درست میشه درسته اصلی‌ترین مسئله آزادی اگه من آزادی را بسازم و خلقش کنم آزادی که توش بتونم به سبک خودم زندگی کنم آرامش و هماهنگی که این توی زندگیم میاره همه مسائل رو به راحتی حل میکنه اصلی‌ترین مسئله زندگی من هم همین آزادیه و میخوام با کمک خداوند قدرتمند و مهربون قدرتمندانه خلقش کنم.

استاد فرمودند

[همونجوری که پیش فرض های منفی میتونه زندگی رو نابود کنه پیش‌فرض‌های مثبت هم میتونه زندگی رو متحول کنه من باور داشتم که میشه جهان این امکان رو داره و بدون اینکه الگویی دیده باشم من فقط میگفتم جهان این قابلیت رو داره مثل اینکه یه دستگاهی بسازی که ندیده باشی کسی ساخته باشه اون دستگاه رو ولی بدونی علم مکانیک این قابلیت رو داره که یه همچین دستگاهی ساخته بشه مکانیک یا علم قبولش داره، باورپذیره برای مکانیک من اینجوری نگاه کردم که طبق قانون امکان پذیره که من آزادی زمانی و مکانی و مالی داشته باشم عمل کردم حرکت کردم از کارگری بندرعباس شروع کردم باور کنید که می شود این قدم اوله .

خدایا صد هزاران مرتبه شکر که توی این مسیر م که اطمینان دارم با تو به همه چی میتونم براحتی و به قول دوستمون عزتمندانه برسم ،پس چه غمی دارم دیگه وقتی خدایی با قدرتمندی و مهربانی تو دارم که همه چیز رو ساده کرده برای ما که به هر خواسته ای به سادگی تمام و با تکیه بر اون و با انجام اقداماتی که بهمون میگه برسیم. خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری می جوییم .

[وقتی که باور می کنیم که امکان پذیر هست راهشو پیدا می کنیم.]

آره امید خواب بهترین روزها و واسم دیده.

استاد عزیزم سپاسگزارم بینهایت بار برای نعمت وجود این سایت الهی و برای آموزشهای نابتون. عاشقتونم و خداروشکر میکنم برای وجود نازنین شما و خانم شایسته عزیزم و دوستان بهشتی ام.