گفتگو با دوستان 26 | خطر «بی ارزش جلوه دادن نعمتهای دیگران»

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • پیش فرض های اشتباه را می توان با اطلاعات درست و منطقی تغییر داد؛
  • همانطور که پیش فرضهای مثبت زندگی را سخت می کند، پیش فرض های مثبت، باعث تحول زندگی می شود؛
  • پیش فرض های مثبت، باور به امکان پذیر بودن را در ذهن پرورش می دهد؛
  • پیش فرض های مثبت، بوسیله  تمرکز بر وجه مثبت اتفاقات، آدمها و شرایط، ساخته می شوند؛
  • وقتی خواسته ای برای ذهن ناممکن  به نظر برسد، ذهن شروع به تخریب و بد جلوه دادن آن خواسته می کند؛
  • به جای بی ارزش جلوه دادنِ آنچه دیگران دارند و تو نداری، باورهای محدود کننده ات را درباره آن نعمت ها تغییر بده؛

این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    486MB
    31 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 26 | خطر «بی ارزش جلوه دادن نعمتهای دیگران»
    28MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

119 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سجاد قربانی» در این صفحه: 1
  1. -
    سجاد قربانی گفته:
    مدت عضویت: 2806 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همه‌ی دوستان عزیزم.

    در مورد ذهنم که باور نداشتم به یک سری چیز ها بریم برسم و می گفتم بده میخواستم صحبت کنم.اولیش ترک سیگاره که ی جورایی باور نداشتم بهش برسم و می گفتم حالا مشکلی نداره من به موفقیت میرسم و ورزش هم میکنم گوشش یکی دو نخ سیگار هم میکشم یا در مورد دختر ها که من با دختری زیاد ارتباط بر قرار نکردم و وقتی کسی می پرسید یا با خودم که صحبت میکردم می گفتم که فایده نداره و همش خرجه و چرا باید وقتم رو تلف کنم در صورتی که خودم جرعت نداشتم برم جلو و بدم هم نمیاد که با دختری دوست باشم .برای کارم هم باید ی درخواستی کنم که به پیش رفتم کمک میکنه (البته تا نصفه های راهش رفتم و عمل کردم به الهامی که بهم شد و مقداری از نتیجشو دیدم ) اما می گفتم این موقعیت چندان فرقی ندارد با اون جایی که میخوام باشم و… درصورتی که به خاطر ترسم هست که حرکت نمی کردم و ترس از این که در یک موقعیت جدید وارد بشم.

    ممنون که کامنت من رو خوندید‌ . در پناه الله یکتا دوستون دارم😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: