مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- عزت نفس، عاملی موثر برای ساختن باور به «امکان پذیری»؛
- هماهنگ ترین رفتار این است که: “خودت باشی”؛
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD305MB19 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 27 | خود ارزشمندی درونی18MB19 دقیقه
سلام استاد عزیزم ،سلام سالار ،سلام عشق
خیلی وقته که دوست دارم کامنت بذارم و در مورد تاثیری که سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا در زندگیم گذاشته بنویسم ، خدارو شکر میکنم که الان این فرصت رو پیدا کردم.
استاد عزیزم اول از همه بگم که من همه قسمت های سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت رو روی فلش دارم و تقریبا هرروز دارم چند تا قسمت از این برنامه ها رو میبینم و به جرات میتونم بگم شاید بالای ۲۰ یا ۳۰ بار برام دوره شده و تقریبا همه قسمت هاش رو حفظ شدم اما بازم عاشقانه دوست دارم دوباره اینها رو ببینم.
بدلیل اینکه وقتی در جمع خانواده و فامیلم قرار میگیرم میبینم که وای چقدر من در مورد موضوعاتی مثل مهمان داری کردن و آزاد بودن متفاوت با اونها فکر میکنم و این در صورتی هستش که من قبلا مثل اونها فکر میکردم و وقتی به این فکر میکنم که چرا من متفاوت با اونها فکر میکنم و همه چیز رو راحت میگیرم دلیلش فقط سریال زندگی در بهشته.
استادجان روز تولدتون در مورد تولد گفتید که هر روز روز خداست و من همیشه تولدمه ، یعنی کلی باورهای قبلی من که روز تولدم یه روز خاصیه رو ریختید پایین،
استاد جان من با توجه به اینکه در روستا بزرگ شدم و در خانواده سوپر مذهبی بودم و تفریح خاصی نداشتم و همیشه پای ثابت روضه ومداحی بودم ورودی های ذهنم پر بود از صحبت هایی که با خواندن فلان دعا در فلان شب یا ۱۰۰رکعت نماز یا فلان سوره یا ….هزاران چیزهای عجیب و غریب دیگه به خواسته ات میرسی اما هرچه من اینکارها رو میکردم به خواستم نمیرسیدم، یا اینکه پدرم که یک مقنی(چاه کن) بود و ۹ تا بچه داشت و همیشه سرکار بود و دستاش پراز ترک و زخم بود وبا دل جون برای بچه هاش خوراک وپوشاک تهیه میکرد.،همیشه میگفت که من برای بچه هام چیزی رو کم نذاشتم وواقعا هم درست میگفت آخه ما نسبت به سایر اهالی روستا اوضاع بهتری داشتیم اما پدرم بدلیل اینکه در ۱سالگی مادرش رو از دست داده بود و پدرش رو هم در ۵ سالگی از دست داده بود و در فقر مطلق ویتمی بزرگ شده بود، این وضعیتی که برای بچه هاش فراهم کرده بود نهایت کاری بود که باور داشت میتونست انجام بده.
ومن با این روضه هایی که فقط برای بالای منبر بدرد میخوره و حرف های بابام که میگفت من همه امکانات رو برای بچه هام فراهم کردم که مجموعش یک غذای ساده و سالی یکبار لباس و کفش نو بود( بقیه اش لباس داداش های بزرگتر که کوچکشان شده بود ) البته اون موقع من دلم به حال پدرم میسوخت و خواسته هام رو کم میکردم که پدرم اذیت نشه.
همه اینها رو نوشتم که بگم این ورودی های قدیمم باعث شده که من اول خواسته هام رو همیشه سرکوب کنم و دوم اینکه حرف هایی رو که میگن ما تو زندگی همه چیز داریم برام به صورت پیش فرض به این صورت معنی بشه که بابا منظور از همه چیز داریم یعنی یه غذا میخوریم و لباس داریم و خلاص.یعنی یه زندگی معمولی.
و استاد هم توی ثروت ۳ جلسه اول میگفت که من اینهمه آزادی مالی دارم و به صورت پیش فرض ذهن من این رو برام اینطوری معنی میکرد که یه زندگی معمولی داره یعنی دیگه ولخرجی رستوران و مسافرت و هرروز خریدن وسایل جدید و …رو دیگه نداره یعنی نمیدونم چرا اصلا مغزم به این فکر نمیکرد که خب میتونه اینجوری هم باشه ،
اما سفر به دور آمریکا یک زندگی واقعی رو به نمایش گذاشت که میشه به هرکجا دوست داری مسافرت کنی و اونجاها بری به بهترین رستورانهاش و بری بهترین جاههای تفریحی اش رو بگردی و فقط لذت ببری و لذت ببری و لذت ببری ،و اصلا نگران هزینه اش نباشی . تازه هر روزهم لباس جدید و چیزهای جدید از آمازون سفارش بدی.
سفر به دور آمریکا به من نشان داد که داشت روابط عاطفی بدون وابستگی یعنی چی، یعنی خانم شایسته عزیز در تمپا روی سایت کا کنه و استاد در پی عشق وحال موتورسواری در ایالات یوتا اونم دو ماه سه ماه.
زندگی در بهشت به من نشان داد که روابط عاطفی بدون وابستگی یعنی چه.
زندگی در بهشت به من یاد داد که هرگز حرف های بالای منبری نزنم فقط با نتیجه ام حرف بزنم.
زندگی در بهشت به من یاد داد که میتونی توی بهشت باشی و برای لذت بردنت مرغ وخروس داشته باشی وهمیشه شادباشی وهمیشه با عزیز دلت در صلح باشی همیشه با خودت در صلح باشی ، واسه لذت بردن خودت کارگاه نجاری داشته باشی واسه لذت بردن خودت تراکتور داشته باشی و یاد گرفتم که میتونم بهشت رو همینجا تجربه کنم نه منتظر باشم که بمیرم بعد برم بهشت که تازه اونجا بفهمم که سرم کلاه رفته و الکی منتظر بودم، اونجا هم باید برم جهنم بسوزم تا اونقدر کودن نباشم که توی این دنیایی که همه چیز به سادگی بدست میاد من به خودم سختی بدم .
زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا و البته فایل های توحید عملی به من یاد داد که خدا کیه ، به من یاد داد که هدایت چیه و منظور از اینکه خدا کارهات رو انجام میده یعنی چه ،
اینکه خدا توی چه زمانی یک جا برای ماندنت توی یک روز خیلی شلوغ آماده میکنه تا شب بری و با دوستات جشن بگیری ،
این قسمت رو خیلی دوست دارم و گریه ام میگیره که میبینم خدا یه آمریکایی رو میاره توی ارویت تا برات آنتن اینترنتت رو نصب کنه،
یا پله اروی رو درست کنه، یا مسیر اسب سواری رو بهت نشون میده.
استاد جان نمیدونم واقعا اگه بخوام بنویسم حالا حالاها باید بنویسم ، انشالله توی کلاپ هوس بتونم باهاتون صحبت کنم تا راحت تر بتونم احساسم رو بیان کنم یا شما بیاید ایران و یا در حالت بهترش اینکه من بیام آمریکا و از نزدیک بتونم ازت تشکر کنم.
استاد جان
عاشقتم سالار ، خودت با فکر کردن و هماهنگ کردن خودت با قوانین جهان هستی رفتی تو دایره برتری ، واقعا حکم رهبر و پیامبری رو داری که عالیه و خدا هم کیف میکنه با این بنده ای که داره،
یعنی بقدری خوشحالم که در دوره ای زندگی میکنم که شما هستید و خدا هم به من لطف داشته و من با شما آشنا شدم که تو پوست خودم نمیگنجم.
عاشقتم ، عاشقتم عاشقتم در پناه الله یکتا شاد سالم خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی.