گفتگو با دوستان 28 | تأثیرگذارترین عامل جذب مشتری

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • طبق قانون، شما فقط با افراد هماهنگ با باورهای خود، هم مدار می شوی؛
  • وقتی مسیر درست را ادامه می دهی، مشتری های مناسب برای کسب و کار شما، به سمت کسب و کار شما هدایت می شوند؛
  • به جای تقلا برای متقاعد کردن دیگران، این انرژی را صرف بهبود باورهای توحیدی کن؛
  • به جای جلب توجه به هر قیمتی، برای خود اصول هماهنگ با قوانین را در نظر بگیر، به آنها وفادار بمان و اجازه بده آن اصول، مسیر پیشرفت شما را هموار سازد؛
  • چه عاملی ایمان را قوی می کند؟

این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 28 | تأثیرگذارترین عامل جذب مشتری
    25MB
    27 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

113 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «علی میرفخررجایی» در این صفحه: 1
  1. -
    علی میرفخررجایی گفته:
    مدت عضویت: 1509 روز

    من نمیرم جایی که آدم ها هستن

    من روی خودم کار میکنم آدم های مناسب به سمت من میاد

    چرا استاد این ایمان رو داره؟

    آیا این که الان دارید انجام میدید ( و شواهد اینو نشون میده)

    قبلا چی؟ آیا رفتارهای دیگه ای داشتید ؟

    خیلی راحت میشه نظر سنجی کرد که بچه های سایت چطور با ما آشنا شدن و چند در صدشون از روی اون پسترهای روی دیوار اومدن؟

    استاد مطمئنه که شاید کمتر از یک درصد

    ( که الان آپشن طریقه ی آشنایی رو گذاشتن،

    خود من اصلا وااااقعا نمیدونستم استاد عباس منش کی هست و چیکار می‌کنه تا به حال هم ندیده بودمشون

    حتی توی فضای مجازی

    اصلااااا نیمشناختشون

    اون روزایی که یک سری سوال برای من پیش اومده بود و من حالم خیلی خوب بود رابطم با خدا رابطم با آدم ها

    یک رابطه ی عاشقانه ی فوق العاده

    دوستای خوب

    حال خوب

    شغلی که دوستش داشتم

    و فقط اون روز ها سوالم این شده بود که خدایا تو کی هستی

    که اینقدر اتفاقای خوب داری وارد زندگیم میکنی

    که یکی از همون بچه های زندانی که توی کارگاه ما کار میکرد و پسر بسیار فوق العاده ای بود

    و معلوم بود که با هم هم فرکانسیم

    به من گفت من خودم با چندتا استاد دارم کار میکنم

    و یکیشون استاد بود که گفت الان آمریکاست و از طریق سایتشون من دنبالشون میکنم

    من مثل همیشه هیچ وقت یه هو یه چیزی رو قبول نمیکنم و یه هو کنجکاو نمیشم که ببینم این که گفت چیه یا چیکار داره می‌کنه

    من فقط از روی همون عشقی که داشت و داشت برام توضیح میداد که اصلا هم اجباری حرف نمی‌زد

    یه سری چیزا از قوانینو کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید که خونده بودمش گفت و بعد هم گفت من این افراد رو دنبال میکنم بخوای یک سری فایل برات میفرستم تو تلگرام گوش کن،

    ،

    و منم یادمه خودم یه بار دیگه پیگیری کردم که بفرسته و فرستاد

    خلاصه اون فایل هارو ادامه دادم

    تا گوشم به شنیدن صدای استاد محرم تر شد

    و دیدم آروم آروم چقدر با استاد بیشتر ارتباط برقرار میکنم

    با اینکه تا قبلش بیشتر با اون استادای دیگه ارتباط برقرار میکردم که شاگرد استاد. هم بودن،

    اما بعد قلبم صدای استاد و فرکانس استاد رو تایید کرد

    و بعد از تضادی هم که بهش برخوردم دیگه خیلیییی جدی وارد سایت شدم و هدایت شدم ،و لطف خدا شامل حالم شد تا بتونم قوانینش رو درک کنم

    خدارو شکر

    یا یه جور دیگه هم میتونیم مقایسه کنیم

    با افراد دیگه ای که دارن تبلیغ میکنن و پوستر میچسبونن،

    واقعنا

    من دیدم این همه آدم که این همه تبلیغ میکنن این همه ایمیل میفرستن زنگ میزنن مشاوره میدن

    و من هیچکدومشونم نمی‌رم که باهاشون کار کنم

    اما چی شد که من اصلا با استاد آشنا شدم

    رفتم تو سایت

    خودم ثبت نام کردم

    فایلهارو دیدم

    و داشتم تاثیر می‌گرفتم و جوری مشتاق دوره ها بودم که حاضر بودم زود تر با اولین پولی که میاد تو حسابم دوره های استاد رو بخرم؟

    خب اینا اگر اثبات حرف استاد نیست پس چیه؟

    اینا اگر اثبات قانون بدون تغییر خداوند نیست پس چیه؟

    حالا من خودم خیلی آدمی نبودم که مثلا به تبلیغو اینا اعتقاد داشته باشم چون که من پدرم هیچ وقت اصلا تو زندگیش تبلیغ نکرده و خب احتمالا اینم الگوی فکری من بود

    اما هیچ وقتم فکرشو نمی‌کردم که من میتونم با بور سازی مشتری های خوب اونجوری که دلم میخواد جذب کنم

    و یه جایی هم یادمه همون اواخر کار ،داداشم اینا میخواستن تبلیغ کنن با یه مبلغی که من حالا بدون اینکه اصلا با قوانین آشنا باشم

    من مخالفت کردم و انگار قلبم داشت می‌گفت که اصلا نیازی به تبلیغ نیست

    بعدشم تبلیغ کردید مشتری ها حمله کردن مثلا سفارش بدن

    آیا ما میتونیم اصلا بهشون کار بدیم؟

    ما هنوز سفارشهایی قبلیمونو تحویل ندادیم

    حالا بیایم تبلیغ کنیم؟

    و این تبلیغم به خاطر باوراشون بودن که چون فروش نداشتن میخواستن با تبلیغ مثلا فروش کنن،

    در صورتی که من وقتی خودم کل کارا دستم بود

    الان که به اون موقع نگاه میکنم من یه امینی داشتم که ادامه میدیم و همه چی درست میشه و یادمه گفت و گو های ذهنی مثبت داشتم و حتی به زبونم میاوردم و آرامشمم خوب بود و همچنان باعث شد که نتیجه شروع بشه،

    و البته خیلی هدایتی ورود پیدا کردم به اینستاگرام من هر روز یه پست درست میکردم از محصول میگذاشتم و چندتا هم استوری از تولید و کارها میگذاشتم و یک روند تکاملی رو طی کردم و با مخاطبهام تعامل ایجاد کردم و آروم آروم داشتن اعتماد میکردن و به صورت آنلاین هم یادمه چندتا فروش خوب داشتم،

    ولی تبلیغ نه

    تا به حال یادم نمیاد اصلا حتی بهش فکر کرده باشم،

    ،

    ولی خب هرچقدر درگیر این اینستاگرام شدیم

    از بس این اساتید اینستاگرامی میگفتن باید حتما اینطوری پست و استوری بگذاری حتما باید فلان تایم پست بگذاری و …

    ما این حاشیه هارو باور کردیم

    و لی هیچ کس نیومد به ما بگه هر طور که فکر کنید نتیجه میگیرید،

    حتی من بعد از آشنایی با استاد

    کلی زمان برد تا بتونم اون باورهارو کمرنگ کنم تو ذهنم

    که عامل موفقیت اینستاگرامو پست و استوری گذاشتن های هر روزه نیست

    عامل اصلی باورهای ما هست نسبت به هر موضوعی

    و هر طور که باور کنیم همینطوری نتیجه میگیریم

    .

    خیلی فرق می‌کنه که شما بگی من می‌خوام با همه کار کنم

    یا می‌خوام با کسایی کار کنم که آمادکی شنیدن حرفهای منو دارن

    ،

    و مثال پیامبر چقدر عالی و به جا بود که پیامبر یا همون از افراد نزدیک خودش شروع کرده از همه مهم تر

    طبق الهاماتش گفته این مسیرو برو و طبق الهاماتش عمل کرده

    خیلی مهمه خیلی مهمه اینو من خودم باید هر روز به خودم بگم و سعی کنم طبق اون عمل کنم

    نباید صرفا فقط بخوام یه کاری بکنم نه

    من باید به صدای قلبم گوش بدم

    و الان میفهمم این مدت که همش کشش داشتم به سمت مطالعه و نوشتن اینا همش قسمتی از مسیرم بوده که منو آماده کنه برای اینکه سر جای خودم قرار بگیرم

    چقدرررر این خداوند دقیق داره عمل می‌کنه

    من حتی

    از اونجایی که مثلا واقعا این موضوع رو در پدرم دیدم که خیلی با الهاماتش می‌ره جلو با اینکه خب خیلی باورهای محدود کننده هم از طریق اخبار میبینه اما بازم من میبینم که چطور هدایت میشه

    وقتی یه اتفاقی میفته یا یک تصمیم جدید میگیره

    اگر منه قبل بودم مثلا خیلی از مواقع تصمیماتش برام غیر منطقی بود که اگر من بودم مثلا یه جور دیگه تصمیم می‌گرفتم و اتفاقا باهاش بحث هم میکردم ( باورهای من در بعضی از موارد بیشتر کمبود بود و ترس، )

    اما

    الان قشنگ میفهمم آقا این کاری که مثلا میخواد انجام بده احتمالا داره از قلبش پیروی می‌کنه یا بهش الهام شده یا در نهایت تصمیمیه که طبق باورهاش بهش الهام شده

    و من اصلا نه خودمو درگیر میکنم نه می‌خوام دخالت کنم اصلا،

    نه فقط پدرم ،

    هر کسی اطراف من هر تصمیمی بگیره و بخواد کاری رو انجام بده من اصلا دخالت نمیکنم و کاری ندارم و تسلیمم

    چون من خدای اون شخص نیستم

    اون خودش خدا داره و داره هدایتش می‌کنه

    من فقط از روی علاقم میتونم بهش کمک کنم صدای درونش رو بشنوه و اونو بهش نشون بدم و بیدارش کنم

    و بهترین جواب ها و بهترین ایده ها از درون خودش میاد

    ،

    استاد همین که دارین مثال پیامبر می‌زنین

    من این مثالها میاد تو ذهنم

    که اصلا چرا راه دور بریم

    همین دو روز پیش یه نفر که خیلی وقت پیش با من صحبت کرده بود دوباره بهم زنگ‌ زد و یک جعبه سفارش داد

    و برای من مثلا 3 میلیون خیر داشت

    باز چند روز قبلش یه نفر به سمتم هدایت شد که کاری براش انجام بدم و برام 1 میلیون خیر داشت

    باز چند روز قبل ترش یه نفر به سمتم هدایت شد که قبلا آشنا شده بودیم حدود 3 میلیون بهم خیر رسوند

    یعنی توی همین مدت با اینکه من بیشتر دارم مطالعه میکنم و می‌نویسم

    و حالا کنارش یه سری کارهای هنری انجام میدادم که حداقل بیکار نبوده باشم از نظر خودم

    البته فهمیدم که خودمو شناختم که من عاشق این کارم ولی نه برای اینکه بخوام مثلا به عنوان کار اصلیم باشه

    به عنوان چیزیه که واقعا حال منو خوب می‌کنه از زمان و مکان خارج میشم وقتی مثلا یه کار هنری یه نقاشی انجام میدم

    ولی دیگه می‌دونم چی می‌خوام و دارم سعی میکنم خودمو آماده کنم تا خداوند هدایتم کنه

    ولی مثلا من انگار این سبک زندگی رو دوست دارم

    ورزش

    هنر

    تاثیر گذاری و رهبری و مربیگری

    و دوست دارم هر موقع دوست داشتم ورزش کنم

    هر موقع دوست داشتم یه کار هنری که بهم آرامش میده انجام بدم

    و در تمامی موارد همش به موضوع اصلی که تازه پیداش کردم فکر کنم و بلند پروازی کنم و الهامات رو دریافت کنم،،

    .

    حالا چون فعلا خیلی متمرکز نشدم توی مسیر جدیدم و اصلا هنوز نمی‌دونم دقیقا چی هست و چطوریه

    خداوند به طریق های مختلف و از همون راه های قبلی

    با توجه به توانایی هام و علایقم و راه هایی که البته توی ذهنم هست احتمالا

    داره افراد موقعیت ها شرایط رو به سمت من می‌فرسته که ثروت و نعمت رو وارد زندگیم کنه

    و این در حالیه که دارم روی باورهای ثروت آفرین و احساس لیاقت کار میکنم

    دارم هر روز روی انگیزه هام برای ثروتمند شدن کار میکنم

    دارم اهرم هارو در واقع توی ذهنم جاشونو بهتر میکنم در جهت خواسته هام،

    .

    استاد چقدرررر الان من دوست دارم اینطوری عمل کنم

    اینکه میگید من اصلا نمی‌رم جایی که فکر میکنم همه هستن

    دقیقا این فکری بود که اصلا ما باهاش وارد اینستاگرام شدیم

    و انگار یه جورایی شده چیزی که حتما باید انجامش بدی وگرنه نمیتونی پول در بیاری

    ،

    و وقتی که تغییرات توی وجودم بیشتر شد با کار کردن مداوم روی خودم

    الان واقعا نیمخوام‌ اصلا همه منو ببینن

    من همون هدایتی ها رو دوست دارم

    من همونایی که خدا میفرسته رو دوست دارم

    چون اونا خیلیییییییی بهتر از چیزاییه که من میدوعم دنبالشون

    به خدا اگر به تجربیاتمون نگاه کنیم

    حالا اونایی که کاسبن

    انصافا اون مشتری های خوبمون که خیلی خرید های خوبی از ما داشتن

    ما چیکار کردیم برای جذبشون؟

    اصلا قبل از اینستاگرام

    مشتری ها چطوری میومدن سراغمون؟

    ،

    حالا این پلتفرم ها به نظرم یک ابزاره

    مثلا شما یک خانوم خانه دارهستی سرمایه اولیه هم نداری

    فقط یه مهارت داریو میخوای کارتو شروع کنی

    اوکی

    با این دیدگاه

    مثلا فضای مجازی می‌تونه گزینه ی خوبی باشه برای معرفی خودت

    برای اینکه یه کاتالوگ داشته باشه

    برای اینکه وقتی مشتری ها از طرف خداوند به تو هدایت شدن مثلا ببینن کارهای قبلیتو و انتخاب کنن مثلا کدومو بخرن

    میدونین

    نیت پشت اعمالمون خیلی مهمه

    اگر نیتمون شرک آلود باشه

    در نهایت متظرر میشیم

    اما اگر با الهاماتت بری جلو با هدایت ها بری جلو

    اون وقته که مثلا حتی توی همون اینستگارام مثلا بیشتر دیده میشی

    یا بیشتر مشتری میاد سراغت

    نه اینکه بدون توجه به قلبت و الهاماتت بخوای مثل بقیه عمل کنی یا مثلا گول بخوری بگی فلانی چون این کارو داره می‌کنه حتما اینقدر مشتری داره

    در صورتی که باید به فرکانس هاش نگاه کنی که اون چه فرکانسی داره می‌فرسته که اینقدر مخاطب داره یا مشتری داره

    که فرکانسهاش هم قابل مشاهده نیست

    اما اونا هستن که داره کار اصلی رو انجام میده

    ،

    حالا نیت استفاده از این ابزار ها هم خیلی مهمه و اگر شرک آلود باشه در نهایت متضرر میشی،

    .

    افکار ما هستن که دارن اتفاقات رو رقم میزنن

    تو چجوری دوست داری باشه؟

    قلبت چی میگه ؟

    چی میخواد ؟

    گول ظواهر امرو نخور،

    به درونت گوش کن و طبق اون عمل کن

    اون وقت ببین چه اتفاقی برات میوفته،

    ،

    میشیم مثل استاد ،

    استاد وااااقعا میتونم بگیم توی نتیجه گرفتن مخالف آنچه که بقیه دارن عمل میکنن بی نظیره انصافا

    چون که استاد تمرکزش فقط روی کار خودش بوده و روی الهامتش بوده و از الهامتش پیروی کرده و ما الان داریم این نتایج رو میبینم

    اینقدر همه چیز برای استاد خوب پیش می‌ره

    هر روز همه چی توی سایت داره بهتر میشه بیشتر میشه

    اصلا سایت استاد واقعا کاربردیه

    واقعا آدم می‌تونه توش کلیییییی تجربه های خوب داشته باشه

    کلی چیز یاد بگیره

    کلی بنویسه

    اصلا همین نوشتن

    ما کجا میتونیم اینقدر بنویسیم و اینقدر رد پا از خودمون به جا بگذاریم؟

    خب استاد به این موضوعات فکر کرده بهش الهام شده ‌الهاماتش رو هم اجرایی کرده

    حرف هایی که بهش احساس خیلی خوب داده رو اجرایی کرده چون می‌دونه که اون چیزی که بهش گفته میشه و بهش خیلی حس خوبی میده الهامی هست از طرف خداوند

    ،

    من خودم هی هر روز بیشتر دارم سعی میکنم از استاد الگو بگیرم و طبق الهاماتم و قلبم پیش برم

    و این نیاز داره که سرمون تو کار خودمون باشه

    این نیاز داره که بتونیم تمرکز کنیم و صدای قلبمون رو بشنویم

    نیاز داره که تمرکز بگذاریم روی خودمون و سوالاتی که در جهت رشد خودمون هست در جهت ارائه خدمات بهتر هست رو بپرسیم و صدای خداوند رو بشنویم و بهش عمل کنیم و بعد ببینیم که نتیجه میده

    ،

    رمز موفقیت شندین صدای الهاماته

    پیروی از الهاماته

    که جنس ایده ها و الهامات خداوند چیزی جدا از مدار ما نیست

    که مدار ما رو باورهای ما تعیین میکنن که تو چه مداری هستیم

    هرچقدر مقدارمون بالاتر میره

    جنس ایده ها و اقدامات ما هم عوض میشه

    و نتایج ما هم بزرگتر میشه

    ،.

    من دیگه دارم باور میکنم که استاد وقتی میگن که به عاشق این خدایی هستم که کافیه بشینم و فقط روی باورهای کار کنم

    اون وقت شرایط فرصت ها ایده ها رو به سمت هدایت می‌کنه به قلب من الهام می‌کنه

    ،

    واقعا الرزقو رزقان رو دارم آروم آروم درک میکنم

    واقعا دارم درک میکنم که اصلا بدو بدو و عجله لازم نیست و همش از مقایسه میاد

    کسی که عاشق کارش باشه

    سرش تو کار خودشه کار خودشو با ایمان انجام میده

    روزی یکی دو ساعت هم وقت میگذارم روی باورهاش کار می‌کنه تا بتونه خواسته هاشو راحت تر تجسم کنه و رسیدن به خواسته هاش یراش منطقی بشن،

    ،

    جالبه

    با این که اینقدر میدونیم و اینقدر هم نشونه میبینیم

    بازم اونطوری که باید و شاید از قانون استفاده نمیکنیم

    وقت نمی‌گذاریم

    دنبال فرع هستیم

    دنبال کار بیشتر فیزیکی هستیم

    ،

    بیایم باورهانونو مطابق خواسته های درونیم بسازیم

    ما دوست داری چطوری اتفاق بیفته؟

    دوست داریم چه مشتری هوایی داشته باشیم؟

    دوست داریم زندگیمون چطوری باشه روتین زندگیمون چطوری باشه؟

    چجوری جایی دوست داریم زندگی کنیم؟

    با چه افرادی دوست داریم رابطه برقرار کنیم؟

    بیایم با رفتن به درونمون به خواسته های اصلیمون پی ببریم و بنویسیمشون و اینقدر تکرار کنیم تا هم در همون لحظه ازشون لذت ببریم و هم وقتی که بهشون رسیدم و تجربشون کردیم،

    ،

    من که خودم دوست دارم تو هر موقعیتی خداوند مشتری های دست به نقد و آماده رو به سمتم هدایت کنه و وااااااقعا نیاز مبرم دارن به محصولات و خدمات من و نیاز دارن واقعا به محصولات من

    و از محصولات و خدمات منو با تموم وجودشون میخوان و خرید میکنن و استفاده میکنن و کلی هم بازخورد مثبت میدن،

    ،

    و برای جذب مشتری واقعا قرار نیست ما کاری انجام بدیم

    کافیه قلبن بخوای و توجهت روی بودنش باشه نه نبودنش

    و به فراوانی توجه کنیم

    به ثروت ها توجه کنیم

    به زیبایی ها توجه کنیم

    روی احساس لیاقتمون در مورد کارمون کار کنیم

    و نتایج این فرکانس

    میشه مشتری های بهتر درآمد بیشتر زندگی قشنگ تر ،

    و پیشنهادم به همه اینه که

    مدتی از همه چی دور بشن و به درونشون برن

    و ببین واقعا عاشق چه کاری هستن

    اگر توی یک جنگل بودن تنها بودن هیچ کس هم نبود هیچ کس هم نگاهشون نمی‌کرد چه کاری انجام میدادم تو چه چیز های خلاق و کنجکاو بودن؟

    اون چیه که ناخودآگاه تجسمش میکنن و براش زور نیمزنن؟

    اونو پیداش کنن

    و اونوقت به سمتش حرکت کنن

    و این منجر میشه به حال خوب بیشتر در لحظه

    حال خوب بیشتر با افکار مناسب تر در مورد ثروت

    شمارو تسهیل می‌کنه برای خوشبختی در تک به تک لحظات زندگی

    و به ایده ها عمل کنیم

    هر جا ترمزی بود روش کار کنیم که موانع برداشته بشن و بتونیم اقدام کنیم

    خدارو شکر میکنم که بهم فرصت نوشتن داد،

    ،

    درس امروز ،

    بیام مشتری هایی که دوست دارم داشته باشم رو توی ذهنم بسازم در موردش بنویسم خودمو شفاف کنم در مورد مشتری هام تا جهان بتونه دقیق تر اون افراد رو به سمتم هدایت کنه ،

    وقتی که هدایت کرد تایید کنم تحسین کنم تا اون جنس مشتری ها بیشتر بشن

    به فراوانی ایمان بیارم که از این مشتری هایی که من می‌خوام هست بی نهایته و هر روز هم داره تعدادشان بیشتر میشه

    کاری به بقیه نداشته باشم که دارن چیکار میکنن

    سرم تو کار خودم باشه

    هر روز بیشتر باور کنم که خودم هستم که دارم اتفاقات رو رقم میزنم

    افکار و نیت پشت اعمال من هستن که دارن نتایج رو رقم میزنن نه کارهای فیزیکی که انجام میدم

    به جای دویدن و پوستر چسبوندن و مخاطب جذب کردن

    بیام از قانون پیروی کنم فرمون رو بدم دست فرمانروای جهان ،یه جور دیگه ای باور کنم تا جهان یه جوره دیگه و راحت و لذت بخش تر به من پاسخ بده

    باور داشته باشم کسایی که خداوند به سمت من هدایت می‌کنه خیلی بهتر با کیفیت تر دقیق تر با خواسته هامه

    و اون کارش اینه

    دنبال همه نباشم

    قبل از انجام هر کاری بشینم با خودم فکر کنم که چرا دارم این کارو انجام میدم یا چرا می‌خوام این کارو انجام بدم؟

    آیا این رفتار من آگاهانست یا به خاطر باورهای محدود کننده ی قبلیمه؟

    اگر آره ، چطور تغییرش بدم ؟ چطور بهترش کنم چطور راحت ترش کنم چطور لذت بخش ترش کنم؟

    اون وقت با تمرکز جواب خداوند رو بشنوم اگر باورهام قد نمی‌داد بیام بیشتر روی باورهام کار کنم

    تا جنس اقداتم عوض بشه ،اونوقت نتایجم هم عوض بشه

    بعد باورهای جدیدم تقویت بشه و به همین شکل به سمت خلق آگاهانه ی خواسته هام حرکت کنم

    ،

    وای اینارو ده هزار بار آدم تکرار کنه کمه

    اینقدر که زود فراموش میشه

    ،

    استاد جان سپاسگذارم بابت این فایل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: