گفتگو با دوستان 29 | قانون تکامل و "پایداری نتایج"

چشم هامو میبندم و مینویسم .. همین لحظه .. توی همین نفس زیر همین بارون و کمپ و صدای آتش .. توی همین سکوت شب و گیتار و جزرر و مد دریا .. دریا دریااست .. دریا دریاست .. دلِ منم رو به دریاست خواهان دریاست .. وو بایدرفت این مسیرو .. باید رفت این مسیر را .. باید مواجه شد با ترس ها با مانع ها اگر اگر میخوایم به اقیانوس برسیم .. به صاحبمون به خالق قشنگمون که جز زیبایی و ارزش چیز دیگری نمی آفریند …

میبینی؟!! صاحب قایق صاحب منِ انسان صاحب این آسمون پهناور صاحب این دریای بی کران که ما فقط یک قطره از اوییم و بازگشت همه ی ما به سوی اوست .. باور دارم باوررر دارم که هر لحظه ما موجودات را هدایت میکنه .. هدایت .. هدایت به سمت کانون توجه امون اما هدایت به سمت این دعا چی؟ این برگه ی تقلب چی؟ /// که میگه به نام خداوند بخشنهد مهربان .. سپاس وستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانینا است بخشنده و مهربان مالک یوم الدین .. میبنی ممانیا میبینی هم پاره میبینی .. یک روزی برمیگردیم به خودش پیش خودش ماا مال اوییم به همین اشک ها به همین نفس .. و من سال هاست این تصویر را میبینم که چره ام روز قیامت همون روزی که همه برانگیخهته میشند از قبرها روم سفید .. روم نورانیه .. وقتی از اون اول مسیر رد میشم میبینم کهر هر کسی را با روی سفیدم که نور میباره تا فاصلبه ی طولانی هر کسی که به نور من میخوره امیدوارتذممیشه بیدار میشه شاد میشه شادتر میشه خندون تر میشه نورانی تر میشه میبینی .. این قابیلیت چیه؟

قابیلت کسیه که از خودش نور از درون خودش نور را کسب نمیکنه بلکه دارش .. منبع نوره و منو و تو و ماااااااااا این خناواده این همه آدم این هم پارهره میتونیم نورانی ترین باشم و شاد زندگی کنیم و توی همین دنیا و و شاد بمیریم و شاد به دنیایی

میبینی هدایت را؟

امروز روزی بود که دوران آموزشی سربازی من تموم شد .. 28 روز گذشت به همین سادگی ..

هدایت میشم هدایت میشیم ..

هدایت شدم اینجا

هدایت شدم به خواندن کامنتت ..

هدایت شدم که بخوام با جون و دل تحسینت رفیق .. میزنم رو شونه اتو میگم دمت گرم .. دمت گرم که خدا را باور کردی .. دمت گرم که واقعا باورش کردی باور کردی که هست میدونم رفیق نمی بینیش مثل خودم! مثل هر دیونه ی ثروتمند رها که روی شونه های خدا نشسته و داره لذتتتتتتت میبره از این موج سواری از این بودن توی جاده اسفالته توی جنگل که آدماش در به در از کوه و پرتگاه میافتند پایین ..

میزنم روی شونه ات و میگم دمت گرم که شدی مصدای نه فقط سوره بقره بلکه قرآن .. ایمان ایمان به غیب .. میدونی میدونی باورش کردی جوابتو میده راهکارها را داره میشه واست تبلیغ .. میشه مشتری .. میشه ایده ها .. میشه واست مارکو .. میشه واست الا جان . میشه واست اینستاگرام .. میشه واست پدر .. میشه واست قهوه خوشمزه .. میشه واست همه چیز به شرط ایمان به خودش و عمل صالح ..

میبینی هدایت رو>؟

میبنی کی میتونه اینجور بنویسه .. من مارکو نمیتونم .. من نیستم که مینویسم .. بخداوندی خدا هر چی دارم داریم هر خیری سودی بهره ای از خودش .. هر نوری هست از خودش .. و ماااااا سخت محتاجیم به هر خیری که به ما میرساند خداوند یکتای جهان آفرین ..

اگر این لحظه آخرین لحظه زندگیم باشه با کمال میل میرم .. میرم از اینجا ..

چون به خودم افتخار میکنم .. دیشب که آخرین شب کنار 127تا هم پاره دیگه توی آسایشگاه بودیم میدونستم شب آخر .. توی سکوت مطلق فکر کردم که این یک سال چقدر شجاع تر شدم چقدر رفتم توی دل ترس هایی که داشتم و هرگز جرئت نمیکردم برم و بزنمشون کنار .. خداروشکررر خداروشکرررر خداروشکررر صدهزار مرتبه شکر ..

اگر این آخرین نوشته ام باشه خوشحالم که زیباترین حس دنیا را تجربه کردم زندگی کردم به قول سهراب آب تنی کردم توی همین حوضچه ی اکنونی که شده اشک های بی پایانِ من ..

رفیق جان هم پاره جان .. میدونی که تا حالا ندیدمت .. اما این قانون این دل ِ این نگرش انقدر زیباست که نیازی به دیدن هم حتی نداره .. چرا که توی دنیای فرکانسی زندگی میکنیم با قوانین ثابت و از همه جا قشنگ تر، با این خدااا این خداااا این خداااااای قشنگ و زیباااااا که جز ارزش و زیبایی چیزی نمی آفریند.

عاشقتم

عاشقتم

و بازم عاشقتم

این نوشته هدایتی احساسی ترین نوشته من تا به این لحظه بوده …

پروردگارااا . امروز روز رحمت الهی من است …