نکته مهم:
این فایل فقط به صورت صوتی می باشد
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- چقدر توانایی تبلیغ خودت و تواناهایی ات را داری؟
- “طمع” – به هر شکلی – خلاف قانون تکامل است. به همین دلیل هرگز به نتیجه پایدار نمی انجامد؛
- اساس موفقیت پایدار؛
- آیا به آسانی درسهایت را میگیری و ایرادهای خود را رفع می کنی یا باید حتماً مجبور شوی؟
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 29 | قانون تکامل و "پایداری نتایج"18MB20 دقیقه
سلام خدمت استاد عزیز و دوسداشتنی
چیزی که امروز توی این فایل خیلی برای من رنگی بود موضوع تکامل و چگونگی رسیدن به اهداف
از اونجایی که من آدمی هستم با نیم کره راستم بیشتر تصمیم میگیرم خیلی از اهدافمو بزرگ و دور از دسترس تعیین میکنم و خیلی وقتها بخاطر همین موضوع نتونستم بهش برسم یه به وسطاش میرسیدم و نامید میشدم
پاشنیه آشیل خودمو توی رسیدن به اهداف تا حدود زیادی متوجه شدم ..من باید از اهداف کوچیکتر شروع کنم و هر روز یک قدم برای رسیدن به اون هدف بزرگه بردارم اینجوری هم مسیر رسیدن به اهدافم لذت بخش تر میشه و هم وقتی به هدفم رسیدم تکامل خودمو طی کردم و همونجور که استاد بارها گفتن که زمانی آدم به خواستش میرسه که بتونه باور کنه اون خواسته رو داره قبل از رسیدن بهش
یعنی منی که میخوام سخنران بشم اگر توی کل زندگیم حتی کی بار هم جلوی جمع سخنرانی نکردم حتی اگه شب تا صب هم تجسم کنم و جملات تاکیدی بگم نمیتونم به خواستم برسم بلکه مثل استاد که وقتی این خواسته توی وجودش شکل گرفت از ایدهای کوچیک شروع کرد مثلا از دانشگاه بندرعباس شروع کرد به برگزاری سمنیارهای در حوزه علاقه خودش اون هم بصورت رایگان و پله پله تکامل خودشو طی کرد تا رسید به تالار تفاهم تهران و برگزاری سمینارهای بزرگ
استاد زمانی تونست سمینار بزرگ برگزار کنه که توی کارنامه خودش برگزاری سمینارهای کوچیک ثبت کرده بود و همون نتایج کوچیک اینقدر بارها و بارها تکرار کرد برای خودش که تونست اونا رو پله کنه برای موفقیتهای بعدیش
این تکامل پاشنه آشیل همه ماست ،فکر نکنم کسی باشه که دوس نداشته باشه یه ماه میلیاردر بشه ولی این کار طبق قانون تکامل امکان پذیر نیست
ما میتونیم سریع به خواستهامون برسیم ولی به شرط اینکه هدف خودمونو به صورت واضح بشاسیم ،و به تیکهای کوچیک تقسیمش کنیم و از اجرای ایدهای عملی در راستای الهامات که با ایجاد باورهای درست در ما شکل میگیره لذت ببریم و به هدف نچسبیم (یعنی عجله نکنیم و ایمان داشته باشیم طبق قانون بدون تغییر خداوند وقتی من هدفی دارم و درخواستشو به جهان دادم ،این جهان بدون شک هدف من همدن لحظه بهم داده و اجابت کرده منو ولی در صورتی من دریافت میکنم خواسته خودمو که اولا ایدهای عملیمو اجرا کنم و بزارم تکاملم طی بشه و آماده بشم برای دریافتش و خیالم راحت باشه که بهش میرسم )
تمام مشکل ما چسبیدن بع هدفه و فکر میکنیم اگر این هدفو بهش برسیم دیگه خوشبختیم در حالی که این مسیر رسیدن به هدف که باعث خوشحالی و لذت ..
این تجربه شخصی خودمه
من خیلی دوسداشتم که سمینار برگزار کنم و هر شب تجسم میکردم و حسابی براش ایدهامو اجرا کردم ولی وقتی داشتم برگزارش میکردم و انجامش دادم انگار هیچ احساس خاصی نداشتم ،یعنی خوشحال بودم ولی احساس خیلی خاصی نداشتم ،برعوس اون موقع که فکر میکردم اگه جور بشه من به همه چی میرسم هیچ اتفاق خاصی پیش نیومد
یعنی میخوام بگم دیگه سعی میکنم وقتی خواسته ای دارم برنامه بچینم براش و ایدهامو اجرا کنم ولی رسیدن بهش میسپلرم دست خدا و این جهان و فقط لذت میبرم و رهاترم نسبت به قبل
این رهاتر بودن من الان برام معنی پیدا کرده ،قبلا اصلا درکش نمیکردم ولی الان معنیش یه چیز دیگه شد برام
سپاسگزار الله یکتا هستم که این آگاهی ها رو به واسطه استاد عزیزمون بهم انتقال داده ..
استاد عزیزم هر کجا هستین در پناه الله یکتا شاد و سربلند پیروز باشین
بنام خالق جهان هستی
استاد سلام ..توی این فایل مبحث تلیغ و توحید عملی رو توضیح دادین ،اون موقع که تصمیم گرفتین راه درست برید و الهاماتی که بهتون شده رو با ایدهای ساده ولی در عین حال بسیار سخت برای حتی افرادی که الان شهامت اجرا اونا رو ندارن مثل رفتن به سر کلاسهای دانشگاه و توی 30 تا کلاس جلوی افراد غریبه صحبت کردن
که این ایده هم خودشناسی شما نسبت به خودتون و پا گذاشتن روی ترسها و نقطه ضعفتون بود ..
کاری بسیار شجاعانه که واقعا قابل تحسین بود
استاد منم روزی که فایلهای شما رو شنیدم و بارها تکرار کردم دیدم همچین نقطه ضعف شخصیتی دارم و تصمیم گرفتم که روی خودم کار کنم ،چون بعد از یه مدت از آشنای با شما تصمیم به برگزاری دورهای آموزشی حصوری کرده بودم و میدونستم که از جلوی جمع ظاهر شدن وحشت داشتم و خصوصا اگر این جمع خانوما باشه
یه روز که کتابی داشتم مطالعه میکردم تصمیم گرفتم برای تمرین منم برم دانشگاه شهرمون و اونجا اولین کلاسی که دیدم برم داخل و کنفرانسش بدم ..
استاد شاگردتون چون خیلی از شما الگو گرفته بود همین کارو کردم …
یادمه یه روز شنبه ای بود و بعد این تصمیم فورا محل کار خودمو ترک کردم و رفتم دانشگاه و اولین کلاس دیدم که تعداد زیادی هم ننشسته بودن ،
از استاد اجازه گرفتم و شروع کردم به کنفرانس ،،
چه حالی داد پسر ،حس خیلی خوبی داشت
به خودم افتخار میکردم که کاری شبیه استاد انجام دادم ..
از اون روز به بعد دقیقا نمیدونم سه بار یا چهار بار دیگه رفتم و کنفرانس دادم هر بار کلاسا شلوغتر میشد
استاد یادمه یه بار از یکی از استادا اجازه گرفتم که کنفرانس بدم ،بهم اجازه نداد و گفت باید از حراست نامه بگیرم و چون من دانشجو اون دانشگاه نبودم نمیتونستم همچین کاری کنم
منم ازش تشکر کردم و موقع برگشتم همش به خودم میگفتم چطور آسونترش کنم برای خودم ،تو همین فکرا بودم که یه هو یه کلاس دیدم پر آدم و همشونم خانوم بودن ،استادشونم هنوز نیومده بود ،ایده اومد که چی بهتر از این دیگه نیاز نیست از استاد اجازه بگیرم
رفتم از خانوما دانشجو اجازه گرفتم جریان توضیح دادم ،اونا هم اول کلی سوال پیچم کردن کلی خندیدن ولی من گفتم باید کار خودمو کنم
کنفرانس دادم آخرشم در حال توضیح دادن بودم که استاد اومد فک کرد کلاس اشتباه اومده ،ازم سوال کرد که ببخشید اینجا کلاس منه ؟
منم که تازه فهمیدم جریان از چی قراره کلی صحبت کردم جریان توضیح دادم تشکر کردم زدم بیرون
از اون موقع هر وقت میرفتم دانشگاه دخترا منو میدیدن صدام میکزدن میگفتن بیا برامون کنفرانس بده ..
همین الانم وقتی یادم میافته کلی هیجان زده میشم ..
خلاصه استاد یادم مساد بعد این جریان شهامت پیدا کردم که دورهامو اجرا کنم انگار دقیقا بعد همین درا باز شد دورهام بطرز جادوی یکی بعد دیگری برگزار شد ..
بقول استاد ایمانی که عمل نیاورد ایمان نیست حرف مفت ..
استاد عاشقتونم و منتظر خبرا خیلی خوب بعدیم باشید