نکته مهم:
این فایل فقط به صورت صوتی می باشد.
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- بهترین تبلیغ، ارائه بهترین کیفیت ممکن است؛
- چگونه کسب و کار خود را تبلیغ کنیم؟
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 30 | قانون رشد پایدار18MB20 دقیقه
به نام فرمانروای جهانیان اوست که قادر مطلق است
سلام به استاد عزیزم
سلام به دوستان خوب و اهل تغییر و کسب آگاهی
واقعا ممنونم استاد از این فایل هایی که برامون کلی آگاهی داره و به رشد ما کمک میکنه.
چقدر خوبه که آدم به حدی از عزت نفس و خودباوری برسه که خودش نماینده تبلیغ خودش بشه و چه کسی بهتر از خودش برای معرفی کردن توانمندی و خدمات خودش. و وقتی تو کارهای خودت رو درست انجام بدی و بازتاب اون این میشه که همون یک مشتری و مخاطب میشه بیلبورد تمام قد واسه تو برای معرفی تو. میشه نمونه تبلیغی از ارائه خدمات و توانمندی تو که بصورت زنده میتونه چیزهایی رو انتقال بده که تو بیلبورد و تبلیغات تشریفاتی و مصنوعی دیده نمیشه.
اینجوری میشه که تکامل رو به درستی طی میکنی و جهان هم چون با قوانینش هماهنگ عمل کردی دست به کار میشه تا بیشتر برات نمایان کنه و پاداش بهت میده.
خدای من خدای عادل مطلق و قادر مطلق واقعا ما دنبال چی میگردیم وقتی به اون اعتماد کنیم و پیش بریم.
دوست دارم اینجا از اتفاق یکی دو روز پیشم بگم. من خیلی تو ذهنم درباره کار کردن و اینکه یکجورایی راکت شدم و فقط دارم فایل گوش میکنم یا کتاب میخونم خوشحال نبودم. یک سوالی هم در عقل کل درباره اهمیت شغل داشتن پرسیدم تا باورهای خودمو بیشتر تقویت کنم و بفهمم این بهونه ذهنم ریشه اش کجاست. خلاصه که گذشت تا به درخواست و پیشنهاد همسرم قرار شد من انشایی در مورد کار بنویسم. بدون سرچ و تحقیق. فقط با ذهن خودم. من هنوز ده صفحه ام تموم نشده. ولی میخوام از تمرکز بگم و اینکه وقتی تو قدمی برای کاری برمیداری جهان هم برای تو کاری میکنه که تو تعجب کنی. من چند روز پیش تماسی داشتم از یک مهندسی که ایشون در بخش اداری دانشگاه شریف کار میکنن و روزهایی که تازه اومده بودیم به این شهر. با هدایت و دستان پر مهر خداوند یکجایی پیدا کردم برای تمرکز و نوشتن که اوم جایی نبود جز دفترکار برادرشون. من چند روزی فقط چون به علت شرایط موجود هیج جا باز نبود. نه کتابخونه ایی نه پژوهش سرایی. و منم که جایی رو بلد نبودم و یک جورایی اولین بار بود که تو این شهر تنهایی راه میرفتم. هدایت شم اونجا. حالا اینو میخوام بگم که این مهندس عزیز به من زنگ زد و پیشنهاد همکاری در یک استارتاپی که داداشش مدیریت میکنه رو دادن. من اینو یک نشونه ی خیلی بزرگ میدونم برای ثبات فرکانسی و رفتن به مدارهای بالاتر. حتی اگر جلسه ایی که قرار هست برم و به همکاری نرسه. چون اینکه جهان هم برای کاری کرد که اون آدم ها بعد شش ماه یاد من بیفتن و با اینکه شناختی از من ندارن و فقط چند روزی من روی یک میز کار اونا مشغول کار خودم بودم حالا بهم پیشنهاد همکاری بدن. واقعا خدایا منو سورپرایز کرد اون روز…
میخوام به معجزه دیدن چشم هام عادت کنه و فقط بگم شکرت خدا که اینقدر قوانین ات درست کار میکنه دقیق کار میکنه.
پس باز هم شاید بشه این داستان منو بعد که رفتم برای اون پیشنهاد. بشه گفت شروع معرفی و تبلیغ خودم برای دیده شدن. بدون هزینه اضافی که شاید تازه اگر باهاشون همکاری کنم پول و پورسانت و درآمد هم بگیرم. وای خیلی شگفت انگیز میشه وقتی ار این زاویه نگاه میکنم.
خداروشکر بخاطر تمام اتفاقات عالی که برام داره میفته