گفتگو با دوستان 32 | هدف اهرم رنج و لذت

سلااام استااد قشنگم

بدون مقدمه چینی میرم سر اصل مطلب

این چند روزه خیلی حسم خوب نبود

دلیلش این بود که عجولم و بخودم میگفتم من توو این دو ماه اخیر پیشرفت زیادی نداشتم و چرا کار نکردم روی خودم

ناراحت بودم که تنبلی کردم

درصورتی ک اینجور نبوده ولی همونطوری که توو جلسه اول قدم اول دوره 12 قدم گفتین ما یادمون میره کی و چی بودیم و حالا که خواسته هامون بزرگ میشن نجواهای ذهن میان و میگن نمیشه! پیشرفتی نداشتی! از اول همینجوری بودی!

و من امروز اصن یادم نبود که چی بودم و ارزوم چی بوده

من ی روزی توو استوری پیج یه شرکت چند تا سایت خیلییییی خوشگل دیدم که طراحیش فوق العاده بود

همونجا تمام وجودم فریااااد زد که میخام و دوست دارم چنین قالب سایتی رو طراحی کنم در آینده

و چنان قلبم زیر و رو شد که استاد با اینکه تخصص من تولید محتوا برای سایتها بود اما اونو کنار گذاشتم و گفتم میخام طراح سایت شم!!!!

این دیدن سایت خاسته ای رو در من ایجاد کرد و رفتم دنبالش

جالبه که من سالها دنبال عشقم بودم و هر کاری رو امتحان میکردم دوست نداشتم

یعنی اونجور نبود که بدون دستمزد و شب تا صبح با هیجان بشینم و انجامشون بدم

انگار میخاستم کوه بکنم!

اما این کار عشق بود برام

و من عشقمو پیدا کردم

عکس اون سایت هارو اون شب ذخیره کردم تو گوشیم و شروع کردم به یادگیری

امشب که داشتم این فایل شمارو گوش میکردم خیلی اتفاقی هدایت شدم به گالری گوشیم و یه چیزی دیدم

همون عکسا

عکسای اون سایتارو دیدم

من جا خوردم

حالا که نگاشون میکنم میبینم خیلی راحتن

و چقدر برام ساده هستن

ولی اونموقه فک میکردم وای چجوری میشه اینارو طراحی کرد؟!

الان کارایی ک دارم انجام میدم خیلی پیچیده تر ازون عکساس

و خشکم زد

من چقدرررر پیشرفت کردم ازون موقه

چجوری میگم من درجا زدم؟؟؟

چجوری فک میکنم این 8 ماه الکی گذشته؟

چرا پیشرفتمو نمیبینم؟

این هدایت خدا بود که بهم نشون بده گذشته مو

این بهترین چکاپ فرکانسی بود

الان آروم تر شدم و باید فک کنم

نمیدونم اصن

هم خوشحالم واسه مهارتی ک کسب کردم هم جا خوردم

استاد واقعا حس عجیبیه وقتی گذشته ات آرزوهای گذشته ات رو به یاد میاری

از خدا ممنونم برای هدایت هاش

برای مسیری که چراغ راهنماش بود

و از شما ممنونم بابت فایل ها و سایتتون

خدایا شکرت