گفتگو با دوستان 32 | هدف اهرم رنج و لذت

سلام و درود به شما بانوی موفق

خداروشکر که این همه تغییر رو تجربه کردین و ممنونیم که با ما به اشتراک گذاشتی زهرا جان.

دقیقن همینطوره، اگه فقط حرف باشه و چیزی به جهان ثابت نشه آنوقت تو زندگیمون تغییری رو نمی‌توان لمس کرد و تجربه ای از جنس لذت ها رو نخواهیم داشت.

چقدر خوشحال شدم که گفتین درآمدتون از تقریبن صفر به ۳ برابر رسیده و این رو با تمام وجودم حس کردم و بهتون تبریک میگم.

چه اشاره ی خوبی داشتین به اینکه ما خدا رو تو آسمونها می‌گشتیم، خدایی که بزرگ و آتشینه، خدایی که منتظر تا لغزشی کنیم و عذابش رو وارد کنه، خدایی که بی عدالتیهاش رو به اسم حکمت و تقدیر و قدر معنا میکنن برامون، خدایی که حق طلب کردن رو بهش نداریم و اگه چیزی میخواییم باید زجه بزنیم.

خوب یادمه که میگفتن اگه حاجتی دارین به مادرتون بگین توی حیاط یا بالای پشت بام خانه شب زیر نور ماه موهایش را باز کند و سجده کند و گریه، زاری تا خدا حاجت شما را بدهد، آخر این چه خدایی بود که هر کسی وزن اشکاش بیشتر می‌شد و چشماش گودتر و رنگش پریده تر ولباساش حقیرانه تر و جای مهر روی پیشونیش سیاهتر، آنوقت حاجتش رواتر و پر و پیمونش رو پُرتر می‌کرد.

چه بد به ما خدا را شناساندن و چه خوب که الان خدای واقعی رو پیدا کردیم، همونی که عشقه، همونی که یارِ، همونی که یکطرفه خوبی میکنه، همونی که بی نیاز از سجده و نماز منه، همونی که رقص، شادی و لبخنده، همونی که سبزه و سبزی و زندگییه و…..

دوست عزیز بهتون افتخار میکنم و براتون آرزوی بهترین ها رو دارم.

امیدوارم که توی راهتون ثابت قدم و مسیرتون سبز باشه.