مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- اهرم رنج و لذت، باعث عمل به الزاماتی می شود که بارها به تعویق افتاده؛
- مفهوم کار کردن روی بهبود باورها؛
منابع بیشتر:
دوره روانشناسی ثروت 1 | جلسه 2
دوره شیوه حل مسائل زندگی | جلسه 3
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD305MB19 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 32 | هدف اهرم رنج و لذت18MB19 دقیقه
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 17 فروردین رو با عشق مینویسم
چقدر ساده هست همه چی
خدایا یادمبده که آسان باشم برای آسانی ها
امروز من وقتی بیدار شدم تمرین ستاره قطبیم رو انجام دادم و با تمرکز سعی کردم با احساسی فوق العاده انجام بدم
وقتی حاضر شدم تا برم بانک ، طبق تضادی که پیش اومده بود و در تمرین جلسه 7 دوره هم جهت با جریان خداوند کامل نوشتمش
خلاصه مینویسم
من رفتم بانک و تو دلم گفتم وقتی نوبتم شد برم باجه ای که کارمندش خانمه ، و دقیقا همون شد
حالا وقتی به این خواسته ام فکر کردم متوجه یه باور محدود شدم ،اینکه نمیخواستم با کارمند آقا صحبت کنم و مساله ام رو بگم
در صورتی که من دیگه نزدیک دو سال شده ه دیگه خیلی به نسبت طیبه خجالتی کم رو فاصله گرفتم و خیلی راحت با آقایون صحبت میکنم
اما متوجه نشدم که چرا اون لحظه میخواستم با یه خانم صحبت کنم
وقتی کارم به سرعت در عرض 5 دقیقه حل شد
فقط میگفتم ،طیبه چقدر راحت بود و نمیومدی بزنامه همراه بانک رو راه بندازی تا این چند ماه رو راحت بتونی از خدماتش استفاده کنی
دیدی چقدر سریع انجام شد ،
وقتی کارم تموم شد رفتم شهرداری ، و با مدیر سازمان زیبا سازی منطقه مون صحبت کردم و درمورد نقاشی که روی دیوار ساختمونمون کشیدن و عکس رو درست طراحی نکردن گفتم و قرار بر این شد که اصلاحش کنن
به قدری مسئولان شهرداری از نگهبان گرفته تا راننده و مدیر و کارمند ،همه و همه بسیار بسیار مودب و با احترام باهام صحبت کردن
الان که مینویسم یاد باورهایی که تکرار میکردم افتادم ، که میگفتم هر جایی که کار اداری و یا اداره هست میرم ،همه کارکنانشون خیلی انسان های خوبی هستن و بسیار مودب و با احترام با من صحبت میکنن
و امروز داشتم به وضوح نتیجه باورهامو میدیدم
خدایا شکرت
از حیاط شهرداری که یه بهشت زیبا بود عکس گرفتم و لذت بردم
وقتی برگشتم ومنتظر بودم تا مادرم بیاد تا با هم بریم منطقه ای از تهران که کارت بانکیش رو تعویض کنه
نشستم کنار باغچه ای که پر بود از گلای بنفشه
بنفش و سفید و زرد بودن و به قدری زیبا طراحی شده بودن که فقط گفتم طراح برتر جهان هست ، خدا
وقتی مادرم اومد و باهم رفتیم کارامونو انجام دادیم و برگشتیم
تو راه فقط عدد 974 و تاریخ برعکسش 479 رو نشونه میگرفتم
5 بار این عدد در فاصله زمانی کم داشت تکرار میشد
این یعنی مومنتوم مثبت داره شواهدش هر تکرار میشه و تاییدی هست برای اینکه پر قدرت تر سعی کن ادامه بدی
و تمرینات رو انجام بدی و به صورت عملی باشه و باور بساز
باور بساز و تکرار کن
وقتی برگشتیم خونه سبزی و نون خریده بودیم ،مادرم رفت دوشنبه بازار محله مون و منم رفتم خونه
با سبزی هایی که خریده بودیم کوکو سبزی درست کردیم و من رفتم سراغ کارام
من دیشب شروع کردم با ذهنم به صحبت کردن
چون یاد گرفتم از جریان دیروزم که دیگه اهرم رنج و لذت رو برای صبح زود بیدار شدن بگم و شب وقتی داشتم صحبت میکردم باهاش ،هی دلیل آوردم که اگر بیدار نشی این اتفاق میفته و طبق گفته استاد ، که میگفتن باید اهرم رنج جوری باشه که ذهن نتونه قبولش کنه
دقیق صحبت استاد یادم نیست
من شروع کردم یهویی گفتم اگر صبح بیدار نشی ، دیگه نمیتونی با خدا صحبت کنی و هدایت هاشو ریز به ریز دریافت کنی و دوست باشی باهاش
یهویی این جمله رو که گفتم یه نگرانی و حس ترسی سراغم اومد که متوجه شدم که این موضوع برای ذهنم جا افتاده که اگر با خدا صحبت نکنم حالم بد میشه و از آرامش الانم به شدت کم و کمتر میشه
و قشنگ میتونستم بفهمم که نمیتونه این جمله رو در مورد اهرم رنج قبول کنه
مثل جریان بیدار شدن دیروزم که در رد پای دیروزم نوشتم
و اینو که گفتم و خوابیدم ، صبح زود بیدار شدم و انگار ذهنم سریع بیدار شد که بتونه با خدا صحبت کنه
بتونه هر روز در این روز بهشتی که بسیار بسیار لذت بخشه سپاسگزار باشه
خدایا شکرت که این لذت با تو صحبت کردن به قدری بیشتر شده که ذهنم از شنیدن اهرم رنج ، بهم ریخت و همکاری کرد با من که صبح زود بیدار بشم و امید دارم و میدونم که اگر هر روز این صحبت هارو به ذهنم بگم ،صد در صد هر روز رو حتی میتونم 4 صبح هم بیدار بشم
و البته که باید این روند تکاملم رو طی کنم
من دیشب رو تخته وایت بردی که داشتم تک تک کارهایی که امروز باید انجامش میدادم رو نوشتم ،
و امروز همه کارهامو انجام دادم وفقط یه تیک رو نزدم
دو بار ورزش کردم
و به قدری لذت بخش بود که ذوق میکردم
وقتی امشب رفتم بیرون و کار داشتم و دقت میکردم به درختا متوجه درخت اقاقیا که بهش درخت بسم میگیم ، شدم
دیدم گلاشون دراومده
چند باری گفتم شما چقدر سریع رشد کردین دو روز پیش که برگ هم نداشتین ، من چرا ندیدم
و اونجا بود که گفتم طیبه جهان به سرعت در حال تغییره
و تو خودت رو باید هماهنگ کنی با این سرعت تغییر
و تو هم تغییر کنی
خیلی درس ها میگیرم از وقتی که سعی کردم دقت و توجهم رو به اطرافم داشته باشم
خدایا شکرت
برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمت از خدا میخوام