گفتگو با دوستان 33 | معجزه "تمرکز بر بهبود خودت"

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

معجزه تمرکز بر نکات مثبت

به جای تقلا برای تغییر دیگران، فقط روی بهبود خودت تمرکز کن؛

ما فقط توانایی تغییر خودمان را داریم؛

وقتی با هر بهانه ای تمرکز شما روی دیگران می رود، گمراه می شوی؛

تعهد نسب به اجرای قوانین، چگونه ساخته می شود و چگونه محکم و تزلزل ناپذیر می شود؛ 


منابع بیشتر:

دوره روانشناسی ثروت 1 

تمرین ستاره قطبی 12 قدم


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    379MB
    24 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 33 | معجزه "تمرکز بر بهبود خودت"
    22MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

195 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «منصوره حسینی» در این صفحه: 1
  1. -
    منصوره حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2266 روز

    سلام سلام

    دیروز دنبال نشانه بودم درباره عوض کردن خانه و استاد درباره تکامل صحبت کردند .

    امروز داریم از مسافرت شمال که خیلی هم خوش گذشت برمیگردیم

    همیشه واسم سوال بود چرا من از همه بیشتر تو کارهای خونه کمک میکنم اما آخرش همه از من طلبکارن البته این قضیه مال زمان مجردیه،الان از اون خبرا نیست الان اندازه سهم خودم کمک میدم و کاری به باقی کارها ندارم، امروز دیدم در طول مسافرت فقط مامانم کار می‌کنه

    این صحبت ها رو که نوشتم مال ظهر بود الان ساعت هفت و نیم شبه ما تو جاده ایم، استاد گفتند ما از تغییر دیگران عاجزیم, اینکه قبلا توقع از من خیلی زیاد بود بخاطر این بود که من همش تلاش میکردم مامانمو تغییر بدم ، مثلاً میگفتم بابا این همه خرج می‌کنه تو رو میاره سفر آب و هوات عوض بشه غذا هم از رستوران میگیره اما شما با صبونه درست کردن و چای و شستن لیوان های چای و…آنقدر خودتو خسته می‌کنی و واسه کل همسفرا انجام میدی و بجای همه کار می‌کنی ، که خودتو از خونه هم بیشتر خسته می‌کنی ، اما از وقتی با قانون آشنا شدم دیگه متوجه شدم کاری نباید به مامان داشته باشم چون نمیتونم تغییرش بدم . هر چند هنوزم داشتم یه کم از دستش حرص میخوردم،که این همه خودشو خسته می‌کنه .

    داشتم میگفتم الان شب شده و ما تو جاده بودیم ، یهو به همسرم گفتم لاستیک پنچر شد ! نگه دار الان طوقه کج میشه . چون داشت صدا میداد و اصلا حرکت چرخ ماشین غیر متعارف شده بود . سرعتشو کم کرد اما جاده باریک بود و جای پارک نبود و ماشین ها هم از پشت سر مدام میومدن ، به هر حال فلشر زد و مجبور شد ایست کنه کامل و تو تاریکی دیدم چرخ عقب کنده شد و قل خورد رفت تو بیابون ! واییی خدای من .

    پنج نفر داخل ماشین بودیم من همسرم پسر کوچولو سه سال و هشت ماهه م ، خواهر و دختر خاله م !

    پیاده شدیم چون شرایط طوری بود که امکان داشت از عقب ماشینا با سرعت میومدن بزنن به ماشین وتصادف بدی بشه. خیلی خطرناک بود .و تقریبا هوا ناجوانمردانه سرد بود ! ولی قبلش که پمپ بنزین پیاده شدیم من احتمال میدادم که سرد بشه و لباس گرم ها رو از صندوق عقب بیرون آورده بودم و روی صندلی گذاشته بودم که فوری تن پسر کوچولوم لباس کردیم و کاملا بهت زده بودیم همگی ! زنگ زدیم امداد خودرو و… خلاصه راهنمایی کردند که با خودرو برهای شخصی تماس بگیرید . و تماس گرفتیم و بعد بیست دقیقه اومد و ما رو که ده کیلومتر با شهر قبلی فاصله داشتیم برد شهری که ازش رد شده بودیم تو همون فاصله به دوستش که گاراژ داشت تماس گرفته بود تا ما رسیدیم ایشون هم رسید و در گاراژ رو باز کرد رفتیم داخل . و مشغول درست کردن ماشین شد ، تو اون فاصله دایی نزدیک مون بود زنگ زدیم بعد یک ساعت اومد خواهر و دختر خاله و پسرمو سوار کرد که ببره به شهر خودمون برسونه . البته تا شهر ما دو ساعت فاصله بود و به زور بچه ها رو جا داد تو سمند خودش چون خانواده خودشون چهار تا آدم بزرگ و یک پسر کوچولو بودن و البته همشون م اوور سایز ،😂

    خلاصه اینکه ماشین درست شدو تمام قطعات ش هم بود . و ما راه افتادیم و بیست دقیقه بعد از رسیدن دایی اینا ،رسیدیم شهر خودمون .

    اینو بگم که استاد فرمودند ما از تغییر دیگران عاجزیم ، همین آدم هایی که در طول سفر موقع کار کردن جیم میزدن. وقتی شرایط اضطراری شد و مامان پر تلاشم اونجا نبود سریع پیاده شدن از ماشین فوری دختر خاله م کمک کرد به همسرم ماشینو هل داد طرف شانه خاکی جاده تا از عقب تصادف نشه ، خواهر گوگولی تی تیش مامانی م سریع بارونی خودشو در آورد تن پسر کوچولوم کرد با اینکه خودش میلرزید ! یعنی وقتی که لازم باشه ببین چجوری کار می‌کنند ! کلا هر چی که از اول سفر از زیر کار در می‌رفتن کار دیشب شون همه رو شست برد .

    البته اینم بگم همسرم می‌گفت خوب شد این دو تا دختر جوک باهامون بودن . چون تو همون شرایط هم ما رو می خندوندن،🤣😂

    و البته چقدر من گفتم خدایا شکرت

    وقتی تو گاراژ مشغول تعمیر بودن و من داخل ماشین آیه الکرسی رو نگاه میکردم و به معنی ش فکر میکردم ! آه خدای من …..

    خدای من خدای من خدای من چه کسی توان شفاعت پیش تو رو داره ؟ مگر اینکه خودت بهش اجازه بدی !!!

    ظاهر شاید خوب نبود اما ببین خدا چطور واسمون چیده بود ! ای خدا اشک منو درآوردی عاشقتم.

    اول تو پمپ بنزین من لباس گرم از ساک تو صندوق، در آوردم و گذاشتم جلو ماشین، داخل ماشین خدای مهربونم یه جوری ما رو چیده بود که طرفی که چرخ جدا شد سبک وزن بودیم و اون طرف سنگین بودند . یک خط رو هیچ کدوم مون نیفتاد ! بعد خودرو بر بعد فقط بیست دقیقه بیاد . ازمون فقط پول ورودی رو گرفت و پول مسیری که ما رو برد اصلا نگرفت ! بعد به دوستش زنگ بزنه و جمعه شب اون بیاد گاراژ و تمام قطعات لازم رو هم داشته باشه و درست بکنه . بعد دایی نزدیک باشه و بیاد بچه ها رو ببره . هزینه تعمیر ماشین هم خیلی خوب بود و زیاد نبود اصلا .تازه آنقدر سریع درست شد که ما بیست دقیقه بعد دایی اینا رسیدیم . خاله شام درست کرده بود و رسیدیم شام نوش جان کردیم . خیلی کار بود از هشت صبح تو جاده بودیم اما آنقدر اتفاقات جالب و خوشایند افتاد که واقعا خسته نبودم اصلا . تازه وقتی رسیدیم خونه هفت تا ماهی بزرگ از تو جاده خریده بودیم با همسری پاک کردیم و می‌خوام یکی شو امشب بپزم دور هم بخوریم انشالله .

    و من همش تو سرم می‌پیچید این صدا که خداوند همه چیز میشود همه کس را ….

    خداوند دست میشود ماشین را نگه می‌دارد . خداوند خودرو بر میشود و به سرعت می رسد . خداوند دو تا دختر وروجک می شود و روحیه می دهد . خداوند تعمیر کار می شود و در چشم بر هم زدنی ماشین را تعمیر می کند . حتی خداوند به فکر سرما نخوردن ما هم هست . لباس می شود بر تن ما ….. ای خدااااا تو چه هستی ؟ همه چیز می شوی همه کس را .چه بسیار اوقاتی که ما بندگی نکردیم اما تو رفاقت کردی . خدایا شکرت . شما متن رو بخونید و من برم آیه الکرسی بخونم و در معنی ش دقیق بشم شاید کمی بهتر بتونم خدا رو بشناسم …. خداوند همه چیز می شود همه کس را

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: