گفتگو با دوستان 33 | معجزه "تمرکز بر بهبود خودت"

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

معجزه تمرکز بر نکات مثبت

به جای تقلا برای تغییر دیگران، فقط روی بهبود خودت تمرکز کن؛

ما فقط توانایی تغییر خودمان را داریم؛

وقتی با هر بهانه ای تمرکز شما روی دیگران می رود، گمراه می شوی؛

تعهد نسب به اجرای قوانین، چگونه ساخته می شود و چگونه محکم و تزلزل ناپذیر می شود؛ 


منابع بیشتر:

دوره روانشناسی ثروت 1 

تمرین ستاره قطبی 12 قدم


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    379MB
    24 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 33 | معجزه "تمرکز بر بهبود خودت"
    22MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

195 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «شادی» در این صفحه: 2
  1. -
    شادی گفته:
    مدت عضویت: 2095 روز

    دو روز پیش تو این صفحه کامنت گذاشتم و مفصلا توضیح دادم که من چقدر در پاسخگویی به سوالات آدمهای اطرافم مستعدم و کوشا☹️

    اما تو همون کامنت قول دادم یه جورایی که دیگه استپ کنم و به حرف استادم گوش کنم و جلوی نشتی انرژیم رو بگیرم.

    خواستم تجربه ی امروزم رو در این خصوص به اشتراک بزارم.

    امروز یکی از عزیزانم بهم تلفن زد و گفت که سر کارش بهش حقوق ندادن و از این حرفا.

    وای نمیدونین چقدر سخت بود که فقط شنونده باشم و راهکار ندم.

    حتی یه جاش خواستم مثلا خودمو دور بزنم، گفتم اگر اینطوری سوال کنم که، حالا نمیشه ال کرد و بل کرد، استپ کردم و مچ خودمو گرفتم. و نصفه حرفمو ول کردم. و نزاشتم تا آخر حرفم رو برم.

    بعد اون طرف ازم پرسید حالا نمیشه چی. داشتی یه چیزی میگفتی.

    که یاد کامنت یکی از دوستان فکر کنم فرزانه جون افتادم که این تجربه رو به اشتراک گذاشته بود.

    و تسلیم فکرم نشدم. و گفتم به اون آدم، هیچی همینطوری یه چیزی از ذهنم گذشت.

    خلاصه بهتون بگم که واقعا بعدش بهم خیلی حال دادم.

    اما اینم بگم که ذهنم گل نمیکنه و مدام ورور میکنه که حالا اگر حقوقش رو ندن چی یا از این افکار.

    و منم بهش دارم میگم، اون آدم خودش خدا داره.

    لازم نیست تو خدایی کنی.

    شادی جانم آرام بشین و معجزات خداوند رو ببین و شاد باش و حال کن. 😍😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    شادی گفته:
    مدت عضویت: 2095 روز

    وای اگر من بهتون بگم که چقدر و چقدر در این تغییر دادن آدمها و فکر کردن بهشون چقدر استادم کم گفتم.

    باورتون نمیشه.

    اعتراف میکنم که مال من نود درصدش اصلا دلسوزی نیست. فقط تایید طلبیه که، بگن وای شادی چقدر میدونه.

    یعنی اولش با دلسوزی و این مزخرفات شروع شده و بعدش تایید طلبی پشتش اومده.

    و حالا به عادت تبدیل شده.

    من حتی وقتی دارم روی باورهام و تمرین‌های استاد کار میکنم، مدام دارم سوالات دیگران رو که ازم در این موارد میشه رو، مرور میکنم و پیش خودم فکر میکنم که چجوری به سوالتشون پاسخ عالی بدم.

    حتی خیلی مواقع اینطوری فکر میکنم که شاید ازم این سوال بشه و من باید حواسم باشه که اینو اینجوری بگم و اونجوری نگم.

    یعنی فکر کنم در پاسخ به سوالات از خود استاد هم استادتر شدم.

    حالا با این فایل و نوشته ی زیبای هایلایت شده ی زلیخای عزیز، متوجه شدم که وای برمن. چه کردم.

    چند ساعت پیش یه کامنت گذاشتم در مورد اینکه رشد مالی من خیلی کند پیش رفته، به این دلیل و اون دلیل.

    همیشه سوالم این بود که چرا من اینهمه روی خودم کار میکنم ولی رشد مالی من چشم مورچه س.

    حالا که این فایل و کامنت زلیخای عزیزم رو خوندم، متوجه شدم که من نشتی انرژی دارم.

    واقعیت رو بخوام بگم، اصلا خودم دیگه این اواخر خسته میشدم و کم شدن انرژیم رو به وضوح حس میکردم. مثلا وقتی با کسی که حتی خودش با میل قلبی سر صحبت رو باز کرده بود، صحبت می‌کردم، شاید صحبتمون سه دقیقه هم نمیشد، ولی بعدش وای نمیدونین چجوری low Energy میشم.

    حتی الهامات قلبی خداوند رو می‌شنیدم، اما یه چیزی مدام تو ذهنم ورور می‌کرد که نه تو داری با صحبت کردن برای دیگران، درواقع داری مطالب رو برای خودت مرور و تثبیت میکنی. و اینجوریه که گول ذهنم رو میخورم.

    و واقعا طوری شدم که حتی آدمهای غریبه از طریق آشنایان باهام تماس میگیرن تا مثلا ایراد کارشونو بگیرم و وووو نگم دیگه.

    زلیخای عزیز چقدر قشنگ گفتن، که ما میخواییم هادی باشیم جهان هم اون ادمهارو به سمت ما سرازیر میکنه.

    حتی استوری های من، همش یه پیام و نصیحتی، از خود نوشته، که الهام قلبی خودم بوده، هست. یعنی حتی تو استوریهام هم یه جورایی میخوام بگم، بله ما اینیم.

    انقدر نفهمیدم و نفهمیدم که احساس میکنم جهان برای کمک به من یه سری از ادمهارو داره آرم دور میکنه. یعنی خیلیا که هرروز باهام در تماس بودن الان حتی من وقتی بهشون زنگ میزنم جواب تلفن منو نمیدن.

    و من چند روزی بود که سوالم این بود که چرا دوستانم دیگه خبری ازم نمیگیرن.

    و اگر بخوام دقیق نگاه کنم، میتونم بگم از وقتی که یه کم متوجه شدم این کارم حس بدی بهم میده و کم انرژی میشم، انگار خدا داره کمکم میکنه که اون آدمها دیر به دیر سراغم بیان. تا منم بتونم رو این عادتم کار کنم.

    توکل میکنم به خدای درونم و ازش میخوام که تو این مورد منو هدایت کنه به آگاهی ها و عملکرد به آگاهی های درست.

    اهدنا الصراط المستقیم

    صراط الذین انعمت علیهم

    غیر المغضوب علیهم و لاالضالین

    واقعا نمیدونستم، یعنی فکر میکردم دارم اینجوری تمرین میکنم دانسته هامو. یا چیزهای رو که یادمیگیرمو.

    دیگه دلم نمیخواد اینکار رو انجام بدم.

    میخوام به خودم کمک کنم.

    میخوام این مانع رو هم برای جذب ثروت بیشتر، از جلوی راهم بردارم.

    آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: