گفتگو با دوستان 33 | معجزه "تمرکز بر بهبود خودت"

سلام استاد.

واقعا الان که دارم نگاه میکنم هر بار که من خواستم یکی رو تغییر بدم یا بخوام به زور مسیر درستش و نشون بدم هیچوقت نتیجه نداده و خیلی قشنگ اشاره کردین که نشتی انرژی هست.

من ساعت ها وقت میذاشتم با مامانم صحبت میکردم و بهش میگفتم چطور باش که اینقدر مریض نباشی یا روابط خوبی رو با بابا تجربه کنی و کلی بخاطرش حرص میخوردم ولی انصافا هیچ نتیجه ای نداشت جز اینکه انرژی من گرفته میشد و من بیشتر حرص میخوردم که به حرف من گوش نمیکنه. اما یه چند روزی هست که برای اینکه باهاش ارتباط بهتری داشته باشم چند دیقه میرم کنارش میشینم و با هم صحبت میکنیم و دیگه شروع نمسکنم براش حرف زدن و حرص خوردن فقط لبخند میزنم و حرفاشو گوش میکنم و سعی میکنم آروم باشم و هر جا ناخواسته ای شنیدم اعراض کنم و من چقدددر آروم تر شدم چقدر بقول معروف انرژیم بالاتر بود چقدر شاد تر بودم بخاطر روابطی که هی داره بهتر و بهتر میشه.

این موضوع خیلی روی روابط تاثیر میذاره . فکر کن تو بخوای با کسی باشی که مدام بخواد به تو راه درست و نشون بده و فک کنه تو هیچی حالیت نیست و فقط اون راه درست و میدونه خب مشخصه که رابطه داغون میشه مشخصه که نه تنها بهش کمک نمیشه تازه احساسشم بد میشه از ارتباط با تو.

استاد من تو خونواده ای بزرگ شدم که آدما خیلی هم دیگرو نصیحت میکنن خیلی فاز همه چیز دون ها رو در میارن و منم همینطور یودم و حتی هستم اما الان خیییلی دارم سعی میکنم کنترلش کنم ادعا نکنم و بقول شما اینقدر نتیجه بگیرم که بقیه التماسم بکنن‌.

دوباره از یکی از دوستام مثال دارم که کلی براش حرف میزدم از قوانین از نتایج از باور درست تا جایی که فکر میکردم اون راجب یه مسئله تو زندگیش به من میگه من سریعا باید براش راه حل بدم چون من عقل کل هستم و یه جاهایی هیچیی در لحظه به ذهنم نمیرسید اما یچیزی سر و هم میکردم درصورتی که اون حتی از من درخواست نکرده بود که بنظرت چیکار کنم 😑 و یادمه یه بار که تقریبا آخرین باری بود که من براش حرف میزدم بهشم گفت که فلان خونه رو میخوام اجاره کنم به بابامم چندبار گفتم با طرف حرف بزنه زنگ نزده دوباره باید بهش بگم و من بس گفتم نه خودت برو بهش بگو و میخواستم ادامه بدم که پرید وسط حرفم گفت من خودم میدونم راهش چیه تو نمیخواد بم بگی…خب آدم چرا بدون نتیجه ملموس که بیشتر همون نتیجه مالی هست صحبت کنه یا چرا بدون اینکه ازش درخواست بشه اظهار نظر بکنه که بخواد این حرفا رو بشنوه.؟ واقعا الان دارن توی ذهنم یکی یکی میان که تقریبا کسی نبوده درمورد این مسائل باهاش صحبت کنم و واقعا تغییر کنه هیچ کس هیچکس نبوده ، شاید طرف همون موقع گوش کنه حرفاتو و ازت تشکر کنه اما این دیگه تهشه و دیگه ادامه پیدا نمیکنه.

پس حالا بهتر میتونم بفهمم چرا میگن وقتی تو روابطی هستی که به مشکل برخورده خودت و درست کن لازم نیست دیگری رو تغییر بدی…استاد من یه مدته که با برادر زادم که ۹سالشه به مشکل برخوردم تا چند وقت پیش ما خیییییلی باهم رفیق بودیم کلی احترام و خوشگذرونی بینمون بود اما از یه جایی به بعد من حس کردم اون بی ادب شده با مثلا اون احترام بینمون نیست یا بهش رو دادم پررو شده و ازم حساب نمیبره و همش تو ذهنم این بود اون و تغییر بدم اون مودب بشه اون حریم و رعایت کنه اون ازم حساب ببره..

اما الان میفهمم که باید خودم تغییر کنم خودم به نکات مثبت شخصیتش که کم هم نیست توجه کنم خودم احترام بذارم تا احترام ببینم و من نباید ضعف این و داشته باشم که ازم حساب ببره (این موضوع هم بر میگرده به اینکه با یکی از دوستام حرف زدم و اون هی میگفت بابا پررو شون کردی ازت حساب نمیبرن ایقد رو نده بهشون و دعواشون کن و حتی دعوای فیزیکی(😑خدای من الان که دارم مینویسم باور نمیشه😑😑 )که ناخوداگاه رو منم تأثیر گذاشت و منی که اینقدر عاشق بچه بودم و با همممه بچه ها روابط عالی ای داشتم دیگه از بچه ها زیاد خوشم نمیومد و سعی داشتم جوزی با جذبه باشم که هر کاری من میگم اونا بگن چشم)خدایا ازت ممنونم بابت این لحظه که دوباره داره یه گام برای بهبود من تو زندگیم برمیداره.

نتیجه ای که از این فایل میگیرم اینه که باید سعی کنم نسبت به دونستن قوانین خودخواه باشم و فقط برای خودم بخوام مگر اینکه شخصی درخواست کنه و اصرار کنه استاد راست میگن التماس کنه چون شخصی که واقعا پیگیره که راه موفقیتتو بفهمه پیگیره ولت نمیکنه اما بعضی ها همینجور تفننی میان میپرسن یه چارتا آها هم تحویلت میدن و دیگه تموم.

یادم اومد به خودم وقتی که مشاورم در مورد این قوانین من و آشنا کردم چنان تشنه بودم که ولش نمیکردم که همش اصرار همش ازش سوال می‌پرسیدم درصورتی که بقیه دانش آموزای اونم این قوانین و شنیده بودن ازش اما توی همه اونا فقط این من بودم که پیگیییر بودم🌺خدایا شکرت شکرت شکرت.

البته خدا یه لطفی که به من کرده یه نمونه عینی هم از کسی توی زندگیم گذاشته که با این قوانین آشنا شده البته نتایج خوبی هم توی همه موضوع ها گرفته اما داره دم به دقیقه تا یه اشتباهی از بقیه میبینه راجبش حرف میزنه و سعی میکنه راه درست و نشونشون بده و همیشه همیشه دیدم کسی ازش حرف شنوی نداره و آدما با شوخی مسخرش میکنن یا میگن باشه تو مسیر خودت و برو ما هم مسیر خودمون و . اما اون همچنان داره ادامه میده.

یادمه اوایل اینطور نبود و خیلی عالی شده بود اما بعدش دوباره این شکلی شد و یادمه یبار خیلی وقت پیش ازش پرسیدم گفت پیامبر هم میگفت هر چیزی که میدونست و حالا طرف مقابل یا تغییر میکرد یا نمی‌کرد منم وظیفم اینه که بگم دیگه کار ندارم طرف تغییر کنه یا نه ..راستش همین الان هم اونقدر آگاهی ندارم که دلیل غلط بودن راهش از لحاظ الگو برداری از پیامبر چیه اما فقط میدونم که منم بعد از اون حرفش یه مدت این شکلی شدم اما اصلااا نتایج خوبی نگرفتم و دوباره برگشتم به روال قبل.

راستش چند وقت پیش من هم تو قرآن به آیه ای برخوردم که گفته بود امر به معروف و نهی از منکر کنید و بعدم پاش وایسید. (من تفسیر و گوش کردم و ایشون یه همچین چیزی گفتن که باید امر به معروف و نهی از منکر کنی حتی اگر این وسط یه آسیبی هم بهت رسید مثلا اگر توی داستان های کشوری بردنت زندان تو با قدرت پاش وایسا) اما وقتی این و شنیدم راستش قلبم قبولش نکرد و یادم اومد همه ی این برخوردها و مشکلاتی که تو کشورمون هست و به اسم امر به معروف ادامش میدن، قلبم گواهی نداد که خدا یه چیزی رو بگه و تو اون و درست انجام بدی و بدتر به مشکلاتت افزوده بشه..و منتظرم که در مدارش قرار بگیرم و خداوند من وهدایت کنه به درک درستی از اون آیه.

شکرت شکرت شکرت خدا