گفتگو با دوستان 33 | معجزه "تمرکز بر بهبود خودت" - صفحه 15

195 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدرضا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1445 روز

    بنام خدا

    سلام

    روز 148 سفر

    خداروشکر میکنم برای امروز و این روز عالی این سفر قشنگ این صدای پرندگان که میشنوم و لذت میبرم خداروشکر که میبینم و میشنوم حس میکنم برای نعمتهایی که خدا داده سپاسگزارم .

    این فایل امروز یک تلنگر بود واسم در مورد تعهد بر روی بهتر شدن هر روزم که از اهداف اصلی امسالم هست و من باید هر روز حتی 1 درصد بهتر از دیروزم باشم این فایل یک یاد اوری به موقع بود از طریق گفته های دوستان و استاد من به یاد اوردم این هدف مقدس امسالم رو . یک یاد اور بود که تعهدم رو برای بهتر شدن بیشتر کنم برای ستاره قطبی بیشتر کنم و من فورا این مهم رو در اولویت کارم قرار دادم که باید تعهدم رو به انجام این تعالیم بیشتر کنم و نتایج رو حتی اگر کوچک هستند را بنویسم و به یاد بیارم که این مسیر از کجا شروع شده و یادم نره که پیشرفت های کوچک را ببینم و کمالگرا نشوم . استاد عزیزم از این فایل و این سایت خوب و این اموزشها از شما سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    نیلوفر مرادی گفته:
    مدت عضویت: 872 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی و خانم شایسته مهربون

    سلام و درود به دوستان عزیزم

    معجزه تمرکز بر بهبود خودت:

    استاد شما همیشه توی آموزش هاتون به ما گفتید که فقط و فقط تمرکزمون روی خودمون باشه.

    ولی باز ما فراموش می‌کنیم و میخوایم که نزدیکانمون رو تغییر بدیم و به اصطلاح اونا رو خوشبخت کنیم.

    خود من وقتی با قانون آشنا شدم، گیر به همسرم دادم که اونم بیارم تو مسیر تا خیلی زود پیشرفت کنیم.

    بخاطر اصرارهای من ایشون خیلی مقاومت نشون داد.

    ماجرا از جایی شروع شد که من هزینه قانون سلامتی رو از همسرم خواستم.

    ایشونم گفت اجازه بده من یه تحقیقی بکنم، بعد بهت میگم که محصول رو بخری یا نه.

    از شانس بد، بدترین روش رو انتخاب کرد و توی اینترنت در مورد قانون سلامتی سرچ کرد و دشمنان استاد ناراضی بودند و بد گفته بودند.

    منم هی میگفتم بیا توی سایت و نظر اعضای سایت رو بخون بعد قضاوت کن. معلومه که شکموها نمیتونن رعایت کنند و از خیر هله هوله بگذرند. خلاصه کلی حرف مفت پشت سر استاد گفته بودن و همسرم مخالفت شدید که من پول دوره رو به تو نمیدم. منم هی اصرار میکردم و میگفتم برو راجب ثروت و چیزای دیگه تحقیق کن ببین ملت چه نتایجی گرفتن و از این حرفا ولی فایده نداشت، تازه اجازه نداد از قدم سوم به بعد رو بخرم.

    ولی من بعد از چند ماه بدون اطلاع همسرم تا قدم هشتم رو خریدم، قدم نهم رو خواهر عزیزم هزینش رو پرداخت کرد که با هم استفاده بکنیم.

    همه اینها رو گفتم که بگم، من از قدم هایی که خریده بودم زیاد استفاده نمیکردم.

    فایل گوش میدادم و حالم خوب بود، ولی اون جوری که باید تمرین های اون رو انجام نمیدادم، کامنت هم نمی‌نوشتم و تمام تمرکزم این بود که همسرم همراهم بشه و محصول جدید بخرم.

    خیلللللی نشتی انرژی داشتم.

    نسبت به بقیه دوستان نتیجه کمتری گرفتم.

    یک سال تمام در جا زدم و تمرکز رو از پیشرفت و بهبود خودم گرفته بودم.

    نمیگم نتیجه نگرفتم، ولی خیلی بیشتر از اینا میشد پیشرفت کنم.

    از یه جایی به بعد تصمیم گرفتم فقط و فقط به خودم فکر کنم و کنترل ذهن کنم، به زیبایی ها توجه کنم و به آموزش های استاد عمل کنم.

    خدا رو شکر خیلی راضی هستم، آرامشی که دارم رو با هیچی عوض نمیکنم.

    همسرم با وجود اینکه عضو سایت نیست خیلللی تغییر کرده، از حاشیه به دور هست، به نکات مثبت توجه دا ره و ….

    از وقتی که من تغییر کردم، همسرم هم تغییر کرده.

    نیازی نبود من انقدر بهش اصرار کنم

    به قول استاد ما باید انقدر تغییر کنیم، وبه نتیجه برسیم، که دیگران بیان و از ما خواهش و التماس کنند که چطوری به این جایگاه رسیدیم و بهشون توضیح بدیم.

    سپاسگزارم استاد که بازم چراغ هدایت شدی و من رو به مسیر اصلی برگردوندی.

    من متعهد شدم که دیگه به هیچ دوره‌ای فکر نکنم تا از 12 قدم نتیجه نگرفتم.

    این فایل نشانه و هدایت امروزم بود. خداوند شیک و مجلسی بهم گفت که روی 12 قدم کار کنم و فایل ها رو بارها و بارها گوش کنم و تمرینات رو انجام بدم و ستاره قطبی رو فراموش نکنم.

    در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1243 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    -ما تنها توانایی تغییر شرایط و اتفاقات زندگی خود را داریم

    -به دنبال تغییر دیگران نباشیم

    -بزرگترین نشتی انرژی تمرکز گذاشتن بر دیگران و تلاش برای تغییر آنهاست

    -ذهن خود را کنترل کرده و تمام انرژی و زمانمان را برای تغییر باورها و افکار مان صرف کنیم

    -ما تنها توانایی تغییر باورها و افکار خود را داریم

    -ما توانایی کنترل عوامل بیرونی را نداشته تنها می توانیم افکار و باورهای خود را کنترل کنیم

    -هر فرد نتیجه ی افکار و اعمال خود را دریافت می کند

    -سمت خود را عالی انجام داده و نتیجه را به خداوند واگذار کنیم

    -به هر بهانه و با هر توجیه تمرکز خود را بر دیگران قرار دهیم از مسیر درست خارج می شویم

    -برای موفقیت تمرکز خود را تنها بر خود قرار دهیم

    -نتایج ما باید نشانگر تغییرمان باشد نه صحبت هایمان

    -تنها با رشد و پیشرفت خودمان است که می توانیم بر دیگران تاثیر مثبت بگذاریم

    -با تمرکز بر خودمان نتایج زندگی ما متفاوت از دیگران خواهد شد

    -اولین نشانه از تغییر باورها در زمینه ی ثروت کم شدن و کاهش هزینه هاست

    -با تعهد بر روی باورهای خود کار کرده تا نتایج حاصل از آن باعث عزت نفس بیشتر ما و تحقق سایر اهدافمان شود

    -نشانه ها و تغییرات به ظاهر کوچک را یادداشت کرده تا در صورت مواجه شدن با شرایط نادلخواه بدون نا امیدی مسیر درست تحقق اهدافمان را طی کنیم

    -اگر شخصیت و عادات ما به صورت پایدار تغییر کرده که نیاز به تعهد و تلاش زیاد دارد نتایج ما در تمام ابعاد بهتر و بهتر می شود

    -پرداخت بهاء تمرکز بر اصل به جای فرع تعهد برای تغییر شخصیت و عادات ادامه ی مسیر درست قطع کردن شاخ و برگ اضافه که مانع تحقق اهدافمان می شود از مهم ترین عوامل تحقق خواسته هاست

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    فاطمه علوی گفته:
    مدت عضویت: 854 روز

    سلام استاد عزیزم

    روز جمعه بهاریتون بخیر و شادی باشه

    داشتم این فایل رو میشنیدم به وسطش که رسیدم تصمیم گرفتم کامنت بزارم.

    اول از همه بگم چه منظره زیبایی پشت سرتونه واقعا لذت بردم. ازتون سپاسگزارم.

    استاد درباره نشتی انرژی میخوام کامنت بزارم.

    من کلا یه 3، 4 سالی میشه که به دیگران اجازه نمیدم پیش من درد و دل کنن. خیلی کم پیش میاد که مجبورم بشنوم و نمیتونم جلوی صحبت طرف مقابل رو بگیرم به اصطلاح توی رودروایسی گیر میکنم ولی در 90 درصد موارد اجازه نمیدم. چون به شدت روم تأثیر میزاره و حالمو بد میکنه.

    من تقریبا 3 ماهی میشه که‌ با یک خانومی دوست شدم. نمیدونم چرا به شدت جذبش شدم احتمال میدم در خیلی از موارد هم فرکانس باشیم.

    قبلش اینو بگم که خداروشکر من با شوهرم یه رابطه عالی دو طرفه دارم و از نظر رابطه هیچ مشکلی ندارم.

    و اگه در مورد اعتماد به نفس صحبت کنم، من دوره عزت نفس شما رو تهیه کردم و خداروشکر کلا از قبل هم من اعتماد به نفس خوبی داشتم ولی با این دوره خیلی خیلی بهتر شدم.

    این دوستم دو روز پیش با من تماس گرفت و شروع کرد به درد و دل کردن که با شوهرش اصلا رابطه خوبی نداره. در لابه لای حرفاش فهمیدم که عزت نفس خیلی پایینی داره و خودش خودشو تحقیر میکنه و با این که 3 تا بچه کوچیک داره و خانه داری و بچه داری میکنه، ولی میگه من یه ادم بی ارزش هستم چون شغل و درآمدی ندارم. و به فکرطلاق گرفت هست.( شوهرش تحقیرش میکنه و میگه تو بی لیاقتی و فقط یک کلفت هستی‌و بی ارزشی و هیچ درآمدی نداری)

    من یک ساعت براش زمان گذاشتم و گفتم مشکل خودت هستی نه همسرت و تا زمانی که خودتو تغییر ندی، حتی اگر طلاق بگیری شخص بعدی هم تحقیرت میکنه. 10 بار دیگه هم ازدواج کنی با این مشکلات مواجه خواهی شد.

    بهش گفتم مگه ارزش یه خانم‌ به شغل و درآمدشه! تو داری از 3 تا بچه کوچیک شیطون مراقبت میکنی، خانه داری میکنی، وجودت توی اون خونه ارزشمنده…

    واااای استاد نگم براتون بعد از صحبت با دوستم تا آخر شب انقدر بی انرژی شدم که توان انجام هیچ کاری رو دیگه نداشتم.

    فهمیدم که 1 ساعت صحبت چقدر روی من انرژی منفی گذاشت.

    تصمیم گرفتم به دوستم بگم: من هرچیزی که بلد بدم رو به تو گفتم و بهت گفتم اگه بخوای زندگیت تغییر کنه و رفتار همسرت با تو خوب بشه باید روی عزت نفست کار کنی. من اون روز که با تو صحبت کردم تا شب حالم بد بود. لطفا دیگه در مورد مشکلاتت با همسرت پیش من صحبت نکن.

    از دوستانی که کامنت منو میخونن و برای من پیشنهادی دارن که چطور با این دوستم صحبت کنم لطفا منو راهنمایی کنن.

    نمیدونم باید رابطمو با دوستم قطع کنم یا نه؟

    اینم بگم که به ظاهر این دوستم انرژی خیلی زیادی داره و اهل شوخی و بگوبخنده…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 777 روز

    148مین گام روی مدار روزشمارزندگی من مسئول تغییرخودم هستم.

    به نام خدا وسلام به خدا

    سلام به استادومریم جون وهمکلاسیهای خوبم.

    خداراسپاسگذارم که به کل خانواده ام ونی ،نیِ، جون جونیم سلامتی عطاکرده است.

    استاداولی که واردمسیردرست میشی خوب خیلی دوست داری بقیه هم ازاین نعمت استفاده کنن.

    چون دلسوزخانواده ودوره اطرافیم!!!!!

    به قول معروف دایه ی مهربانترازمادرشدیم.

    توقرآن خودِ خدامیگه ماشمارایک نواخت نیافریدیم چون جهان به مخلوق مدل به مدل نیازداره.

    خداروشکرتوخونه ی ما، منوعزیزدلم، با4تاپسرهامون که یکی شون ازدواج کرده ولی عروس گلم درجریانه که ماخانوادگی استادداریم به خصوص خودم که معتادسایت هستم وتوهیچ شبکه ی فضایی میگین!مجازی میگین نیستم!

    واصلا توی خونه برای هم نه زحمتی داریم!یااینکه بگیم توروخدابیاحرفهای استادروگوش کن!!!!!!!!!!!!!

    قبلا شایدازجای حرف وحدیث ناخودآگاه توخونه می‌آورد!ولی دیدمن یاتوجه نمیکنم. یامیگم ولش کن دخترگلم حالاخوشبختانه چیزی برای گفتن نداریم!!!!!!!وازبچه وسونوگرافی وچیزهای مربوط به بچه میشه میزنیم.

    وبه عزیزدلم میگم هرحرفی بین همکارهامیشه شماجداباش وحرف کسی روخونه نیارین ها!!!!!!!!!!!!

    عزیزدلم میگه خانم منوپسرمون اگه توی یک محل کارکنیم باهم هستیم جدازراننده ها.

    اگه جداسرِ کار باشیم تنهاتوماشین هستیم چای بخورم غذابخورم تنهاییم.

    الهی شکرت تاهمین مدارخودمون روتونستیم کنترل کنیم بقیه شَم خدابزرگه موفق میشیم چون قدم اول روبرداشتیم وآنقدرماتوخونه خودمون باخداوخودمون تنهاهستیم یعنی حال میکنیم.

    نه کسی میادنه جایی میریم رفت وآمداز100به 10رسیده الهی شکرت .

    حدوداً4سال بودعزیزدلم بعدازبازنشستگی باکامیون پسرداییم کارمیکردوباهمشهریهاگاهی گداری سلام علیک داشت.

    وچون ماروخودمون کارمیکردیم دیگه روی عزیزدلم تاثیرگذاشته بودوتمرین هم نداره ولی شکرخدابین عزیزدلم وپسرداییم جدایی ازلحاظ کاری افتادوگفتیم بیاخانه تولیاقتت بیشترازاینهاس الان باپسردایم خیلی هم خوب واحترام رو داریم. وهمدیگرودوست داریم.

    حدود9الی10ماه عزیزدلم توخونه بودحقوق بازنشستگی مستقیم توکارت صاحب خونه واریزمیشدمیگفتم:خوب بروسرکارتوی گوشی‌ها که درخواست راننده میدن میگفت من نمیرم!!!!من که کارمیکردم شماگفتین ماشینوبذاربیا!!!!

    وای خدای من!!به خداگفتم استادگفته:پلهای پشت سروخراب کنین!!!!!!!! ماهم خراب کردیم!!!!!!!!!!!!!!! حالااین نشسته میگه خدابایدبه خودم کامیون بده خدایااین حرف روهم من بهش یاددادم یک کارش بکن!!!!!!!!!!

    شکرخداکار، رو خودش ازطرف دوستش پیداکرد.

    الان باپسرم میره شبهامیادخونه میگه آخ دستم! منم براش یک کم ماساژمیدم اصلا دلسوزی هم نمی‌کنم. ومیگم عزیزم چکارکنم برات کاری ازدستم برمیادبگو!!!!!؟؟؟؟؟؟چون من حیفم که برای دیگران دل بسوزونم یعنی سعی میکنم خودم روکنترل کنم.

    وفقط فایل گوش میدم وکارهای خونه روباعشق انجام میدم میگم بایدبره کارکنه ومنم توخونه هم کارخونه انجام میدم هم روخودم کارمیکنم.

    استادسعی میکنم خودم روبرای خودم نگهدارم.

    من قرآن روبامعنی میخونم البته ازوقت آشنایی بااستاد.وقبلنامعنی شومیخوندم همش عذاب بودسعی میکردم نخونم ولی الان میخونم.

    والان که ماه مبارکه اصلا مثل بقیه روزی1جزوبخونم نه !همون روزی یک حزب بامعنی.

    امروزقرآن روبامعنی می‌خوندم متوجه شدم خوب اعمال نیک وبدماهم تواین دنیا، و هم توی آخرت نتیجه اش رومیبینیم خوب این حرف روازقبلا شنیده بودم!!!!!!

    که بنده ی خدااستادحلقومش پاره شدازبس که توفایلهاگفت: اول بایدباورکنین که خالق زندگیتون خودتون هستین این که شدهمون حرفهایی که شنیده بودم .به قول خدابیامرزمادرم میگفت:

    هرچی کنی به خودکنی//////////گرهمه نیک وبدکنی//////////

    عاشقتونم استاد الهی که خودت وکل مجموعه عاقبت بخیرباشیم.ای که ماروخوانده ای راه نشانمون بده که آسان باشدوعمل کنیم.آمین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    شکوه فیروزی گفته:
    مدت عضویت: 922 روز

    به نام الله یکتا

    درود بر استاد عزیز,بانو شایسته ی گرامی و دوستان هم فرکانسی عزیزم

    *یکی از بزرگترین نشتی های انرژی,دقیقا زمانی است که به جای تمرکز بر خودمان,تمرکز بر دیگران میگذاریم.

    * ما فقط باید,کار خودمان را خوب انجام دهیم و روی خودمان کار کنیم.ما نتیجه ی اعمال خودمان را دریافت میکنیم.

    *باید خودمان را کنترل کرده و هیچ کاری به بقیه نداشته باشیم.همه ی تمرکز و انرژیمان را روی خود بگذاریم

    *با هر بهانه ای,اگر تمرکز ما روی دیگران معطوف شود,مسیر را گم میکنیم.

    *آنقدر باید روی خود کار کرده و نتیجه بگیریم که دیگران ,خودشان از ما درخواست کنند که چگونه به این نتایج رسیده ایم.

    *زمانی که کمی روی خودمان کار میکنیم ,نتایج کوچکی دریافت میکنیم که این نتایج را باید ثبت کنیم تا برای ادامه ی مسیر ,به آنها اتکا کنیم و به ذهنمان یاداوری کنیم که دلیل این نتایج,تغییرمان بوده است و اگر ,کمی تغییر,چنین نتایجی به همراه داشته,پس ,تغییرات بزرگتر ,چه تحول عظیمی برای ما به همراه خواهد داشت.و با تغییر شخصیت,عادات و نحوه ی فکر کردن در بازه زمانی طولانی با تعهد بالا میتوان نتایج پایدار دریافت کرد.

    سپاس از استاد عزیز و دوستانی که تجربه ارزشمندشان را به اشتراک گذاشتند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مصطفی ابوطالبی گفته:
    مدت عضویت: 534 روز

    به نام خدایی که از رگ گردن بهم نزدیک تره

    خدایی که اگر روش حساب کنم زندگیم بهشت میشه

    خدایی که فرمانروای کل هستی و قدرت فقط او داره و تماااااام

    سلام بر بنده بینظیر و فوق العاده خداوند استاد عزیزم آقای عباس منش

    سلام بر بهترین زن دنیا خانم شایسته محترم

    سلام بر اعضای محترم سایت که ستارهای مثبت و بهشتی روی زمین هستند

    وای خدای من کجا دارم کامنت می‌نویسم درست جایی دارم کامنت می‌نویسم که افراد زیادی مثل من بودن و الان تو همین دنیا دارن بهشت رو تجربه میکنن

    درست جایی دارم کامنت می‌نویسم که بهشته

    دارم تو سایتی کامنت می‌نویسم که این از لطف و عنایت پروردگار نسبت به منه و خیلییییی لیاقت میخواد اینجا باشی و این شهامت و شجاعت رو داشته باشی که کامنت هم بنویسی اونم تو جمع دوستانی که خدا لحظه به لحظه داره از وجودشون روی زمین لذت میبره

    خدایا باورم نمیشه من میتونم کامنت بنویسم اونم توی سایت بهترین استاد جهان و این کامنتم هم خود خود استاد عباس منش داره میخونه

    چه لذتی بالاتر از این

    چه سعادتی بالاتر از این

    چه ثروتی بالاتر از این

    اینکه سالم باشی و بشینی و صدای قناری به گوشت بزنه و صدای استاد توی گوش چپ باشه و بنویس آقا بنویس خوتو کندوکاو کن تغیر کن وگرنه شرایطت بدتر میشه ها

    استاد جان می‌خوام یه داستانی رو براتون از خودم تعریف کنم امیدوارم خداوند کمک کنه تا بتونم این تجربه رو با شما و دوستان عزیزم به اشتراک بزارم

    استاد جان چند سال پیش تو سال 98بود که با شما آشنا شدم

    یه روز عموم اومد مغازه کبابیم من اونروزا کبابی داشتم اون سالها درگیر دادگاه و اینا بودم در مورد همسر دومم که اونم میخواست ازم طلاق بگیره

    عموم همیشه دلسوز من بود و اتفاقا اون روز هم اومده بود مغازه من و نشست روی صندلی و من داشتم با دستگاه کباب گیر کار میکردم صحبت کردیم با هم من دیدم هندزفوری توی گوشش هست از اون با سیما.کنجکاو شدم ازش پرسیدم همو چی گوش میدی اونم گفت دارم فایل گوش میدم گفت بیا تو هم گوش کن ببین چی میگه خیلی عالیه گفتم کیه مگه گفت عباس منش گفتم برام بفرست ببینم کیه چون برام خیلی عجیب بود عموی من تو اون سن داشته باشه فایلی چیزی گوش بده گفتم بفرست ببینم کیه

    استاد جان یکی از جلسهای 10قانون آفرینش رو برام فرستاد من استاد گوش دادم دیدم عجب چقدر این حرفا به دل میشینه و آرامش بخشه خلاصه دیگه عموم رو رها نکردم و تمام جلسه رو ازش گرفتم و فقط گوش میدادم که بماند به صورت حرام بود و حالا براتون تعریف میکنم می‌خوام در این کامنت بنویسم که وقتی که این حرفا رو به دیگران میزنی و میخوای اونا روتغیر بدی چطور میشه

    استاد جان من این فایلا رو گوش میکردم و گذشت تا اینکه من شده بودم برا خودم استاد روانشناس به تمام معنا که میخواست دیگران رو به زور تغیر بده

    من فقط زوم کرده بودم رو بابام و زن بابام

    تا اینجا رو داشته باشین……

    خلاصه گذشت تا اینکه من هر شب در مغازه رو میبستم و میرفتم خونه بابام برا شام و اینا و شروع میکردم حرفای استاد رو پس میزدم به بابام و زن بابام و قانون رو در حد درکم شرح میدادم

    یه خورده بابام فروش میداد

    یه خورده بابام می‌گفت تو دیوونه شدی

    یه خورده بابام می‌گفت تو که اینا رو میدونی پس خودت چرا اینجوری هستی حالا من چطور بودم میگم براتون صبر کنید

    خلاصه هر روز و شب کار من این بود که این حرفا رو به بابام و زن بابام بزنم دیگه به هیچ کس نمیگفتما فقط به بابام و زن بابام چون من میخواستم پدرم رو تغیر بدم و قانون رو بهش یاد بدم و بهش بگم بابا تو داری اشتباه میری و اونم از روی پوست داشتن بود که میخواستم بابام اینا رو بدونه و بیشتر عمر کنه و دیگه مثل مادرم که از دنیا رفته بود اون رو از دست ندم

    حالا من کی بودم من آدمی بودم که وقتی با زن بابام بحثم میشد کار به جایی می‌رسید که میرفتم تو حیاط و شیسهای خونه رو میاوردم پایین یا لیوان اگر کنارم بود میزدم تو شیشه

    حالا این آدم این فایلا رو گوش داده و ادعا گرفتتش که من روانشناسم و می‌خوام درس بدم خخخ

    استاد جان خواسته باشم کامنت بنویسم در مورد گذشتم که من کی بودم و الان وقتی که گذاشتم هندزفری توی گوشم و در حد درک و توانم عمل کردم کی شدم خیلی باید نوشت که آن شائللله مینویسم براتون از نتایجم ولی تو این کامنت نمیگنجه و اینم باید بگم من یه جوریم که نمیدونم چطور باید از نتایجم بنویسم

    استاد جان الان خوانواده من همشون میدونی چی میگن

    همشون میگن مصطفی بردیمش دکتر مغزواعصاب شک به مغزش زدن این بچه خوب شد رفت دیگه مشکلی نداره مخصوصا بابام بیشتر اینو میگه

    دیگه اونا نمی‌دونم که مصطفی اگه بجای سایت استاد عباس منش و فایلهای استاد مثل شما تلویزیون و اینیستا و اینا دنبال میکرد دوست من او هنوز اون آدم قالب بود و قرص اعصاب کسی رو تغیر نمیده آقا جان نمییییده

    استاد الان به مدت یک سال و خورده ای هست که با شمام

    الان پدرم و زن بابام اینیستا دارن و لحظه به لحظه سرشون گرمه با این داستانا

    استاد من تجربه کردم و از شما شنیدم که حرفاتون رو به کسی نزنم و نخواسته باشم کسی رو تغیر بدم و بپذیرم که هر کسی سر جای خودشه آقا نیستن تو این فضا تو چی میخوای بهشون بگی بچسب به خودت دیگران رو ول کن آقا تو خودت تغیر کن اونوقت ببین چی میشه

    بابام می‌گفت فلانی احوالتو میپرسید مصطفی بهش گفتم مصطفی حالا خیلی خوب شده حالش خیلی خوبه

    این همون بابایی هس که فقط میخواست من نباشم

    زن بابام چند روز پیش می‌گفت مصطفی اون روزا مریض بوده حالا خیلی بچه آرومی شده نه دستش راضی هستم کاری من نکرده

    این همون زن بابایی هس که من چند سال پیش کتکش زدم

    استاد میدونی عیب من چیه من دوست ندارم بجز کار خودم که حیوانات هست که براتون کامنت نوشتم من عاشق حیوانات هستم و کبوتر دارم و از اون می‌خوام به ثروت برسم

    استاد عیب من که پدرم میگه اینو میگه مصطفی اگه سر کار می‌رفت دیگه هیچ مشکلی ندارن این بشر

    آخه من استاد دوست ندارم برم سر کار باید کی رو ببینم اصلا فعلا که حالم بهم میزنه

    حالا درآمدی هم به اونصورت ندارما ولی سر کار هم نمی‌رم میگم من می‌خوام تمرکزم روی کبوترام باشه

    استاد جان چند سال پیش یه سهم 20تایی از کارخانه کاشی دایی داماد خواهرمون خریدم و بعد عید شاید فروختم چند اون بنده خدا با وام و اینا کارخونشو کشیده بالا و به قول پسر خواهرم که ده سالشه میدونی چی گفت گفت اینجور که نمیشه آدم باید کم کم پیشرفت کنی این اگر ورشکسته نشه خوبه

    حالا هم یه دستگاه اضافه کرده به قیمت 50ملیارد که اونم خدا می‌دونه چقدر وام و قسط پشته حالا این کارخونه هنوز شش ماه هم نیس راه انداخته

    خلاصه استاد هنوز دو دلم بفروشم یا نفروشم

    بعد عید قراره یه جلسه بزارن برا سهام دارها میخواد بگه هر کی میخواد سهم بفروشم خودم ازش میخرم و هر کی هم میخواد داشته باشه فعلا تا پنج سال آینده سود بهش تعلق نمیگیره اگر بیشتر نشه معلوم نی حالا

    استاد من می‌خوام سهممو بفروشم بکنم سکه و اونم دو دلم نمی‌دونم والا تا ببینم خدا کدوم را رو هدایتم می‌کنه بفروشم یا نفروشم

    این فایل هم برام زدم تو قسمت نشانها برام اومد بالا و یادآوری خیلی چیزا برام کرد خداوند

    و خدا رو شکر خداوند امروز بهم کمک کرد تا بتونم کامنت هم براش بنویسم که رد پای خودم هم باشه

    و سپاسگذارم چشمهای زیبای شما دوستانم هستم که وقت ارزشمندتون رو برای خواندن کامنتم گذاشتید آره ابن بود تجربه من از تغیر دادن دیگران که هنوزم بود من کوتاهش کردم

    استاد عزیزم عاشقتم دوست دارم خیلی زیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مرجان گفته:
    مدت عضویت: 1364 روز

    گفتگو با دوستان 33.

    روز اول (ادامه)

    سلام استاد عزیزم و ممنونم برای این آگاهی های ناب.

    اول یک باور اشتباهم رو امروز با شنیدن این فایل اصلاح میکنم:

    من همیشه فکر میکردم یا آقایون تمایل به تغییر ندارند و یا تعدادشون خیلی اندکه، و الان بعد از چند روز که در سایت هستم، میبینم که باورم اشتباه بوده و آقایون زیادی در حال تمرین برای تغییر و رشد هستند.

    این حرفتون خیلی به دلم نشست:

    انقـــدر باید نتیجه بگیری که اطرافیان بیان بپرسن چجوری تونستی.

    پس تمرکز لیزری رو خودم بذارم. فقط من هستم و خدایم.

    ممنونم از دوستان عزیزم که در این فایل از نتایجشون گفتند.

    تصمیم گرفتم، برنامه ریزی کنم و روزی 7، 8 ساعت روی آموزه ها کار کنم.

    نکته بعدی که برام درس بزرگیه. سپاسگزار کوچکترین نشانه ها و معجزات باشم.

    سپاسگزارم از خدای حی خودم که نشونه زیر رو برام فرستاد.

    شما در این فایل از تعهدی استوار صحبت کردید، من قبل از شنیدن این فایل تو دفترم نوشته بودم:

    من متعهد میشم که روی خودم و زندگیم کار کنم، مرجان یا پای حرفت میمونی و خالق زندگیت هستی، یا فرصت سوزی میکنی و چیزی جز حسرت برات نمیمونه.

    واقعا اینها رو همه نشونه میبینم و از صمیم قلبم باور دارم به هدایتم، به الله یکتایم و به قوانینی که استادِجان کشف کردند و به ما یاد میدند.

    استاد مهربانم و مریم جان زیبا، ممنونم ازتون، در پناه الله یکتا سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1384 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی مهربون

    روز 148

    تغییر دیگران و تقلا برای انتقال این اگاهی ها،پاشنه اشیله منه

    همه ی این تقلا ها،از نداشتن عزت نفس و احساس لیاقت و وابستگی ب عوامل و انسانهای اطرافمه

    خیلی ترسناکو خنده داره

    اما من متوجه شدم که اینک تلاش میکنم فلان رفیقو همدمو دوستم بامن هم مسیره این اگاهی ها باشه، اینه که فک میکنم جهان مارو جدا میکنه!!!!

    چقد بد که،من اینو توی خودم پیدا کردم

    نه خودم میتونم مدارمو عوض کنم اینجوری

    و نه میتونم کسیو ب زور ببرم مسیره بهتر

    هی درجا!

    یعنی به نظرم این عامله ک باعث نشتیه انرژیه من شده

    باعثه درجا زدنم شده

    نمیزاره ایده ها بیاد

    نمیزاره زیبایی های بیشتر بیاد

    من اگاه شدم به این ترس

    همیشه حواسم بوده که نخوام کسیو تغییر بدم یا بگم بیا‌‌توی مسیرم

    اعتراف میکنم فقط حواسم بوده

    و اگاهانه با منطقو چندا جمله ،حواسمو پرت کردمو شروع کردم به من میدونما،مسیره من بهترها،تو ایراد داریا،….

    فهمیدنه اینکه من ایراد دارم و چقد شیرین داشتم خودمو گول میزدم،خیلی برام درد داشت

    اما خودمو اروم کردم و گفتم ندا تو همیشه به‌خودت میگی من یک انسان مستقل و مجرد در این جهان هستم و مسئولیته همه ی زندگیم با خودمه

    پس چرا‌این حقو هم ب بقیه‌نمیدی و نمیزای اونا هم مسئوله خودشون و کرده و نکردشون باشن؟

    اگاهانه دارم تلاش میکنم حتی اون ی ذره تقلا و تلاشو نشتیمو ببندم

    نشونه ی خوبش هم این شد که خیلی راحتو اسون ،خدا منو هدایت کرد به سفر دخترونه با چندتا از دوستان 28 ساله به ترکیه و منزله یکی از دوستانه قدیمیم

    جهان به همین پیدا کردن نشتی،پاسخ داد ونتیجشو سریع فرستاد

    پس درست متوجه شدم

    پس دست گذاشتم روی باگم

    تا پامو از رو ترمز برداشتم،حرکت اتفاق افتاد

    خدایا ازت سپاسگذارم ک سریع الجوابی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      ناعمه احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1282 روز

      سلام ندای عزیزم

      یه جمله ازتون دیدم خواستم نظر خودمو بنویسم، صرفا برای مرور آگاهی ها برای خودمون هست. اینکه گفتین :  من تلاش میکنم فلان رفیقو همدمو دوستم بامن هم مسیره این اگاهی ها باشه، اینه که فک میکنم جهان مارو جدا میکنه!!!!

      این باور برمیگرده ب باور کمبود، عزت نفس و احساس لیاقت. اگه من فکر میکنم این آدمه بهترین فرده مناسب ترین فرده برا من و دیگه بهتر از این پیدا نمیشه، این از باور کمبود میاد، من توی بحث روابط همیشه سعی میکنم تمرکزم رو بهبود شخصیت خودم باشه و اصلا ب طرف مقابل کاری نداشته باشم.و اجازه میدم ب جهان عادل ک کارخودشو بکنه و ب نشونه ها توجه میکنم.

      اصلا نمی چسبم ب یک فرد خاص، ب یه موقعیت خاص، ب اینکه من حتما باید امروز دوستم رو ببینم، حتما باید بریم بیرون، حتما باید اون مهمونی رو برم.

      نه من دست خدا رو باز میزارم، من ب فراوانی انسانهای خوب ایمان دارم، هربار انسان های بهتر و باکیفیت تری وارد زندگی من شدن، هربار با معیارهای من سازگار تر بودن. ولی من حتی ب بیرون رفتن ها هم گیر نمیدادم.

      بارها میشد فرد مقابل اون تایمی ک با من هست سرش شلوغ میشه، کلی گیر و دار براش پیش میاد ک نمیشه بریم بیرون، من آیا ناراحت میشم؟ آیا گیر میدم ک حتما باید میرفتیم خوش می گذروندیم؟

      نه من میگم حتما نباید با این آدم باشی، این نهایت عدالت خداست، تو هم فرکانس این فرد نیستی ک شرایط جور نمیشه، این عدل خداست، شاید ما یه جاهایی زور میزنیم و میگیم نه من حتما باید اون مهمونی رو برم من میدونم اونجا قراره خیلی بهم خوش بگذره، و می ریم و می بینیم نه فضای جالبی نداشت و نشتی فرکانسی پیدا کردم.

      باید رو بحث رهایی و توجه ب نشانه ها رو خودمون کار کنیم، من خودم میگم اگر قرار باشه جایی برم دعوت میشم، با نهایت عزت. و وقتی اینطور رها بودم و ب حرف دلم گوش دادم و عجله نکردم و حرص نزدم اونجا برام بهترین مکان برای خوشی بوده، البته خیلییی وقتها خدا بهم میگه فک میکنی با فلانی خیلی خوش میگذره؟ نه عزیزم این فکرِ توعه، تو ب دنبال خوشی و لذت از زندگی ای، تو دعوت نمیشی یا طرف نیست گم و گور میشه، تو ناراحت نمیشی بلعکس خوشحال میشی از پلن خدا، خدا میگه بنده من بیا بریم با خودت حال کن، دست خودتو بگیر برو بیرون، از هم صحبتی با من عشق کن، درونت رو رشد بده، از وابستگی هات کم کن، شخصیت بزرگی از خودت بساز، لیاقت تو خیلی بیشتر از ایناست، تنهایی تو خیلی باارزش تره

      همیشه از خدا میخوام ک انقدر شخصیت بزرگی بهم عطا کنه ک بودن یا نبودن کسی دلیل حال خوش من نباشه، حتی بودن یا نبودن پول، شغل، موفقیت. با این ابزارها من احساس لیاقت نکنم، بلکه پایه های لیاقت و عزت من تکیه ب خودم ب احساس خوب خودم ب خدای درونم باشه، چون آدما میرن و میان، در آخر خودمو و خودم می مونم، پس خودم باارزش ترین فرد زندگیم هستم، خودم حال خوب کن خودمم.

      یه جمله هایی رو برا خودم تکرار میکنم اینجا مینویسم تا هرکس هدایت شد ازش استفاده کنه.استاد میگن:

      این آدمه خیلی خوبه؟ خیلی عالیه؟ نگران نباش بعدی بهتره ؛) بعدی باحال تره، باشخصیت تره.

      جایی ک نباید باشی نمیتونی بری، دست تو نیست، با فردی ک نباید باشی نمیتونی باشی، دست فرکانس هاتونه، شاید ما دل مون بخواد با یه سری آدما باشیم ولی یه اتفاقاتی عجیب رخ میده ک نمیشه همو ببینیم، حتما خیریتی عه، خیلی دقیق و قانونمنده، من با عقل خودم میرم جلو و یه برنامه هایی تو سرم میچینم ولی جور نمیشه،  خدا رو شکر این عدالت جهان هس وگرنه من چه ظلم هایی از سر نادانی ب خودم نمیکردم :)

      رهایی، رها رها از هر ایده ای، آدمی، مکانی، مسافرتی، شغلی، رهای رها. خدا کمکم کنه ک در عمل اجرا کنم. ب قول استاد ما خیلی از نعمت هارو از خودمون دریغ میکنیم بواسط رها نبودن مون، ب واسطه چسبیدن

      افکار این روزهام رو نوشتم عزیزم

      در پناه الله باشی نداجان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    وحید ولاشجردی گفته:
    مدت عضویت: 1335 روز

    به نام خدای عزیزم

    سلام به شما استاد و خانوم شایسته عزیز و همه دوستان

    یکی از ایراداتی که درون خودم دارم اینکه سعی کنم تاثیر بذار روی نزدیکان حالا خونواده همکار و…به قول شما یکی از بزرگترین نشتی های انرژی همینه چون وقتی میخوای کسی رو تغییر بدی داری تمرکز میکنی روی ناخواسته روی چیزی تو رو اذیت میکنه و نمیخوای باشه و اتفاق بیوفته و این به دلیل اون اتفاق دائم تکرار میشه و چقدر خوب که یاد اوری شد برام مجدد که من هیچ کسی رو نمیتونم تغییر بدم مادامی که خودش نخواد

    من خودمو درست میکنم انرژی رو برای خودم میذارم چه کسی ارزشمندتر از خودم که بهتر بشه و حالم خوب باشه چرا بخوام برای تغییر دیکران خودمو اذیت کنم

    نکته بعدی ایمانی که حرفای دوستان ایجاد میکنه برای عمل به قانون

    چه تعهدی پشت این نتایج داشتن که اینقدر خوب نتایج رقم خورده اگه نتایج مورد نظر من دیر اتفاق میوفته پس یه چیزایی درون خودم باید تغییر کنه

    یه چیزایی رو خودم باید بسازم تا درست بشه

    خودم باید بهتر بشم تا همکارم بهتر بشه

    شرایط کارم بهتر بشه و ورود نعمت ها رو ببینم

    چقدر خوب زهرا خانوم نتایجشون رو گفتن و این ایمان رو ایجاد کردن که میشه با عمل و درست تفکر کردن به نتایج دلخواه رسید چون ما میتونیم هر چی که بخوایم رو خلق کنیم

    خدایاشکرت که این همه اگاهی هر روز بهم‌میرسه و باعث میشه یکم از دیروزم بهتر باشم

    ممنون از شما استاد عزیز و این فضایی که برای گفت و گو ایجاد کردین 🫡

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: