گفتگو با دوستان 33 | معجزه "تمرکز بر بهبود خودت" - صفحه 3

195 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3349 روز

    سلام

    ستاره قطبی برای من هم بسیار عالی بوده است اصلا جراتم را بیشتر کرده است که تو بخواه بعد کم کم میشه، آرام آرام بیشتر خواستم و خدا را شکر نشانه ها یکسره می آید.

    اصلا به کسی این حرفها را نباید زد چون سریع بر علیه آدم استفاده می کنند و انها هم خیلی ضعیف هستند از این که آدم خیلی پیشرفت کرده است و درست هم میگویدالکی نفی میکنند و حسودی می کنند و ما را در حس بد می برند؛ پس لزومی ندارد که به کسی حرفی بزنیم. خودشان موقعش که بشود دراین راه قرار میگیرند.

    تمام تمرکز ما همیشه باید روی خودمان باشد نه دیگران. هر کسی نتایج خودش را می گیرد

    واقعا با تمام وجود قبول دارم و تجربه کردم که به هیچ عنوان نمیشود کسی را تغییر داد اگر می خواهیم کسی یا چیزی تغییر کند باید خودمان عوض بشویم و روی خودمان و پیشرفتمان کار کنیم.

    باور کنید به من بارها گفتن که دوره ثروت را به من بدهید البته مجاز هم هست ولی من این کار را نکردم چون نزدیکترین نفر به من هم باید پولش را بدهد و خودش خریداری کند و باالتماس هم من این فایلها را به کسی نمی دهم.

    در مسیر درست که باشیم در قسمت مالی اولین نتیجه این است که هزینه ها کم میشود.

    روی مسیرمان تعهدداشته باشیم و رویش پایند باشیم و آن را ادامه بدهیم و مستمر روی آنها کار کنیم.

    نوشتن برای من معجزه آسا است.

    اتفاقاتی که می افتد بسته به میزان تغییرات ما است هر چه که شخصیت و هویت ما تغییر کند اتفاقات هم تغییر میدهد یعنی عادات ما عوض شد.

    وقتی بها میدهیم تعهد هم برای ما می آورد چیزهایی که مجانی و رایگان قبلا توی زندگیم بوده است هیچوقت کارآمدی برایم نداشته است.

    وقتی نتایج داره بهتر وبهتر می شود یعنی مسیرمان درست است قویترش کنیم و ادامه بدهیم. هر چه که بیشتر تمرین کنیم نتایج هم بیشتر و بهتر میشود چون ازتوی تمرینات است که اشکالاتمان و ترمزهایمان رامیفهمیم.

    Just do it now

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    عمران نوری گفته:
    مدت عضویت: 1984 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز

    خدایا شکرت که امروز هدایت شدم سمت سایت و این فایل زیبا و فوق العاده از استاد و علیرضا عزیز و زهرا بینظیر رو گوش بدم و کلی نکته برداری کنم و درس یاد بگیرم از این دو عزیز

    خیلی لذت بردم‌ از صحبتهای علیرضا عزیز اونجایی که تصمیم گرفت فقط بیاد روی خودش کار کنه و کار به کار کسی و حتی همسرش هم نداشته باشه و فقط تمرکز گذاشت روی خودش و نکات مثبت همسرش خیلی لذت بردم و من از همین نکته کلی درس گرفتم

    چون واقعا همین یه مورد یکی از پاشنه‌های اشیل من هست که میخواستم و دوست داشتم همسر من هم با من بیاد این مسیر رویایی رو با هم کار کنیم

    و بارها چند بار بهش اسرار کردم و فایده هم نداشت

    بنابراین و از همین امروز من متعهد میشم دیگه کار به کار کسی نداشته باشم و فقط زمان و تمرکزم میذارم روی خودم

    علیرضا عزیز در مورد اینکه با اون مقدار درامد و سه فرزند خیلی خوب داره زندگی خودش رو مدیریت میکنه و علاوه بر این نسبت به بقیه اطرافیانش بیشتر وقت میذاره برای مسافرت و تفریح و خوش گذرانی کردن

    این خیلی خوبه این چیزی هست که من خداشکر دارم خوب انجام میدم و همیشه نسبت به اطرافیانم بیشتر هدایت میشم به جاهای زیبا و قشنگتر و کلی لذت میبرم با اینکه درامد انچنانی فعلا ندارم

    ولی هر کس از بیرون منو میبینه فکر میکنه من خدا تومن ورودی و درامد دارم که همیشه تو مسافرت هستم

    حالا حساب کن من با کار کردن روی خودم و ادامه دادن این روند وقتی که درامدم چندین برابر افزایش پیدا کرد میتونم چقدر مسافرت های بهتر باکیفیت‌تر و عالیتر برم و هدایت بشوم

    چون من عاشق مسافرت و تفریح و لذت بردن از نعمتهای خداوند هستم

    خیلی لذت بردم از صحبتهای علیرضا عزیز و کلی درس یاد گرفتم و کلی تحسین کردم

    و بعد خداشکر زهرا عزیز هدایت شد تا بیاد بالا صحبت کنه و از نتایج فوق العاده و بینظیر خودش بگه که چقدر تو این مدت تغییر کرده

    خدایا شکرت از اینکه زهرا عزیز تو ابتدا کار هدایت شد که دوره رو بیاد با روش صحیح از سایت استاد عباس منش خرید کنه با اینکه کلی مشکلات مالی هم داشت و خیلی خوب تونست نجواهای شیطانی رو تو ذهنش خاموش کنه

    و خیلی تحسین میکنم زهرا عزیز که واقعا اومده با تعهد و ایمان زیاد فایلهای استاد رو گوش داده و نکات مثبت رو تو دفترش پر کرده و متعهد شده که فقط تمرکز بذاره روی خودش تا تغییرات مثبت و اتفاقات خوب تو زندگی خودش ایجاد کنه این هم درس خوبی بود برای من

    البته من از ابتدا شروع جلسه اول گفتگو استاد با دوستان فایلهای ابتدای بچه‌ها رو گوش میدادم همه شون اکثرا به اتفاق دوره و فایل استاد رو سری سری گوش نمیکردند این چیزی بود که من قبلا متاسفانه انجام میدادم فایل استاد گوش میدادم ولی نه به اون دقت و اون ایمان واقعی

    بنابراین از دوستان و بچه‌های که تو کلاپ هاوس اومدن صحبت کردن و موفقیت زیادی بدست اوردند

    از همین روش الگو گرفتم که من هم بیام با تعهد و ایمان بیشتر تمرکز بذارم

    بنابراین من تمام صحبتهای استاد و دوستان عزیز و همچنین دیگر فایلها سایت چه دانلوی و چه دوره همه رو میام نکات مثبت رو تو دفتر یادداشت میکنم و درکم رو در مورد هر موضوع مینویسم

    و تازه متوجه میشم این روش چقدر خوبه و زمین تا اسمون با روش قبلی من فرق میکنه و تازه بهتر موضوعات رو دارم درک میکنم

    قبلا فقط میشنیدم و حالم خوب بود ولی الان خیلی خیلی بهتر دارم درک میکنم و از ریشه دارم داستان رو متوجه میشم

    واقعا از تمام دوستان و استاد عزیز و این برنامه خوب سپاسگزارم

    و همچنین از خدای مهربان که اینقدر کارها رو داره خوب و عالی پیش میبره تا همه چی به نفع احسن داره بهتر بهتر میشه تا نتایج روز به روز بزرگتر بشه برای تمام ادمهایی که تو این مسیر زیبا و بهشتی هستند و دارن با متعهد و ایمان زیاد روی خودشون کار میکنند

    خیلی از نتایج مثبت زهرا عزیز لذت بردم بابت استفاده کردن از دوره ۱۲ قدم و تو مدت کوتاهی از خونه مستجری رفت تو خونه خودش و بعد برای خودش ماشین خوب و با کیفیت خرید و بعد کلی هم پول پس انداز کرده خیلی لذت بردم

    و همچنین از خدای خودم هم سپاسگزاری میکنم بابت اینکه چقدر سریع دعای منو مستجاب کرد

    همین که

    خدایا منو به راه راست هدایت کن به راه کسانی که به انها نعمت دادی

    دوستان عزیز و استاد عباس منش دوست داشتنی انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید شاد ، سلامت ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

    یاحق

    🙏🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    بهناز مجیری گفته:
    مدت عضویت: 2059 روز

    با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز و سرکارخانم شایسته و دوستان عزیزم در خانواده بزرگ عباسمنش

    من متوجه جلسه کلاب هاوس نشدم ولی بعدا” که قسمت۳۲ و ۳۳ گفتگو با دوستان را گوش کردم چه قدر روی من تاثیر گذاشت و باعث شد مصمم تر و با اراده تر در این راه حرکت کنم وقتی موفقیت دوستان و پشتکارشون را می شنوم یا در کامنت هامی خونم خیلی بهم انگیزه میده و مطمئن می شم راهی که در اون قدم گذاشتم درست است . منم نتایج ریز و درشت زیادی گرفتم که توی کامنت های سایت و محصولات نوشتم ولی قدرت اراده و پشتکار این دوستان خیلی بهم کمک می کند مخصوصا” وقتی از تجربیاتشون از کارکردن روی خودشان و عمل کردن به قانون و موفقیت هایی که کسب کردند صحبت می کنند وقتی راهکار ارائه می دهند خیلی افق پیش روی ما را روشن تر می کنه . ضمن تشکر از استاد عزیزم به خاطر همه چیز و راه اندازی این کلاب درخواست می کنم تا آن حدی که امکان داره این جلسات کلاب هاوس را که دوستان از روش کار کردن روی خودشان و به کارگیری آموزش ها و نتیجه گرفتن صحبت می کنند را ادامه بدهید ، وقتی دوستان با هیجان از خودشان و نتایجشان می گویند خیلی به من کمک می کنه چون باهاشون احساس نزدیکی می کنم و فرکانسشون روی من تاثیر می زاره و انگیزه ام بیشتر از پیش می شود . اصلا” با صحبت کردن و شنیدن تن صدا و هیجانی که در صدا شون هست تاثیر زیادی روی مخاطب می گذارند. مثل دیدن و شنیدن فایل نتایج دوستان در قدم دوازدهم که خیلی به من کمک کرد و انگیزه داد تا حدی که خودم هم دست به کار شدم و چک آپ فرکانسی ام را تهیه کردم و فرستادم . درخواست دیگرم از شما این است که دسترسی به توضیحاتی که برای فایلهای دانلودی و جلسات محصولات و بقیه فایل های سایت وجود داشت را دوباره برای ما امکان پذیر کنید ، البته نظرات برگزیده دوستان هم عالی است ولی توضیحات خودتان و سرکار خانم شایسته راجع به محتوای فایل ها و هدف از اونها هم خیلی عالی است و به ما کمک زیادی می کند . و درخواست بعدی ام این است که اگه امکان پذیر است دوباره کامنت های خوب را لایک کنید . در آخر از استاد عزیز و سرکار خانم شایسته و دوستان عزیزی که تجربیات خودشان را با ما به اشتراک گذاشتند سپاسگزاری می کنم و آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون برایتان می کنم . ان شاالله به زودی آن قدر اعتماد به نفس پیدا کنم تا بتوانم به راحتی در کلاب هاوس برای شما از نتایجم بگم . خدا نگهدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    هلنا گفته:
    مدت عضویت: 2686 روز

    بسم رب چشم‌هایم

    خدارو شاکر و سپاسگذارم ک یکروز دیگه و یک فرصت دیگه بهم داد و توانی دوباره برای نوشتن و جاری شدن در قالب کلمات

    سپاسگذار خداوندم هستم بخاطر حضور پایدار استادم در زندگی زیبام در هر لحظه ش

    سپاسگذار خداوندم هستم ک در عصر و دوره و زمانی زندگی میکنم ک از طریق نعمت تکنولوژی و اینترنت و کلاب هاوس میشه ب زیبایی و راحتی و عزتمندانه با استاد و پیامبر زمانم ارتباط بگیرم و گفت و شنود داشته باشیم همراه دیگر عزیزان و اعضای خانواده صمیمی عباسمنشم ک دورادور عاشق تک تک شون هستم و خواهم بود

    استاد من عاشقتونم ک انقدر محکم و قاطع صحبت میکنین همیشه جوری ک جای هیچ شک و تردیدی نمیمونه برای ذهن نجواگرمون

    من عاشق این فایل شدم مخصوصا اون قسمتی ک درباره تغییر ندادن دیگران گفتین

    ب شخصه هیچکس رو نمیخوام در معرض قضاوت قرار بدم با این کامنتم اما عاشق اون جمله تون شدم ک گفتین انقدر نتییییجه بگیییر انقدر موفق بشو انقدر شاد تر بشو انقدر سلامت تر بشو انقدر ثروتمند تر بشو ک بقیه بیان التماست کنن و ازت راهکار بگیرن !!!! هروقت التماست کردن اونوقت (اگر خواستی !) میتونی بهشون راهکار بدی وگرنه شت اپ

    من خودم بعد از استفاده از دوره ها و فایلهای شما استاد عزیزم شخصیتم جوری شده ک واقعا در مقابل حرف قشنگ گارد دارم و آلرژی پیدا کردم یجورایی ب « حرف قشنگ » شنیدن

    همیشه ب نزدیک ترین افراد زندگیم گفتم و میگم ک من واقعا گوشهام کر هست در برابر شنیدن حرف قشنگ و فقط چشمام هست ک میبینه نتایج زندگی اطرافیانم رو و از نزدیکانم همیشه خواهشمندم ک تا خودشون ب جایی نرسیدن ب من راهکار زندگی ندن و خودم هم سعی میکنم در عمل جوری زندگی کنم ک تمرکزم رو خودم باشه و کلا سرم رو تو زندگی دیگران نبرم و بقول قرآن « و لا تجسسوا » باشم

    چقدر بفکر فرو رفتم با صحبت اون دوست عزیزمون ک گفتن همسرشون زمانی ک ایشون تغییر کردن خودشون میومدن و میگفتن اون راهکار هایی ک قبلا بهم میدادی رو الان بهم بده تا عمل کنم بهشون

    تحسین میکنم این دوست عزیزمون رو ک انقدر متعهدانه عمل میکنن ب آموزه های شما استادم

    استاد ازتون ممنونم بخاطر تهیه و تدوین این فایلای کلاب هاوسی ک روی سایت قرار میدین و چراغ راه خیلی از ماها میشه من خودم اونشب ک اومدین کلاب ده دقیقه آخرش رسیدم و کلی غصه خوردم ک چرا اونشب فرصت نکردم …

    سپاسگذارم از شما و مریم جان بخاطر این فرصت دوباره و چند باره ک ب ما میدین

    بخدا ک من خوشبخت ترین دختر رو زمینم ک یه همچنین استادی دارم و تو یه همچین سایتی و عضو همچین خانواده صمیمی ای هستم

    خوشبختی ، سلامتی ، ثروت و نعمت و آرامش از رگ گردن ب ما نزدیکتر است …

    از خدا میخوام کمکم کنه جز افرادی باشم ک تمرکزشون فقط روی اعمال و رفتار خودشون هست و نشتی انرژی پس نمیدن

    از خدا میخوام کمکم کنه تو این مسیر و این فضا ثابت قدم باشم و فقط پیشرفت کنم رو ب جلو رو به الله 🤍

    از خدا میخوام ما رو هدایت کنه ب مسیر کسانی ک ب آنها نعمت داده 🤲🏻

    عاشقتونم استادم و دستتونو میبوسم ازین سر کره زمین

    شاگرد همیشگی مکتب عباسمنش

    هلنا موسوی ( عباسمنش )

    اوسلو / نروژ

    ۱۱.۰۸.۲۱

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  5. -
    حسن کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 2570 روز

    سلام بر دوستان عزیزم و استاد پربرکتم

    چیزی که از گفته های استاد یادم اومد اینه که من باید روی خواسته هام متمرکز باشم و در مدار باشم مرتب روی خودم کار کنم در هر لحظه و با هر آنچه که دارم و نباید هرگز تمرکزمو توجه و افکارمو از روی خودم بسمت دیگران ببرم و یا اینکه بخوام کسی رو نصیحت کنم یا تغییر بدم و یا نجات بدم!!!! چون من قرار نیست ناجی کسی باشم من اگر واقعاً ناجی هستم باید ناجی خودم باشم و این بزرگترین لطف به خودم، اطرافیانم و جهانه.

    اینو همه ما تجربه کردیم.

    یه جمله ای که مرتب به من گفته میشه و دوست دارم اینجا بگم و شما بدونید اینه که 👇🏻

    💫من باید روی مداری که بهش رسیدم غیرت داشته باشم و به راحتی اونو از دست ندم من باید به مداری که دارم غیرت داشته باشم من باید مدامو حفظ کنم و روش غیرت داشته باشم و تمام توجهمو بذارم که رشد کنم. 👌🏻👍

    ✅من با توجه و زحمت و آگاهی تونستم به این مدار برسم پس باید حتما روی مداری که هستم غیرت داشته باشم💪🏻

    اینو چندین بار گفتم تا ملکه ذهن من بشه.چون خیلی مهمه

    وقتی خدا به پیامبرش میگه که تو فقط پیام رسان هستی و اینقدر حرص و جوش پیروانت رو نخور و نمی خواد به زور اون ها رو به راه راست بکشونی پس چرا باید من نوعی بخوام که عزیزانم اطرافیانم و دوستانم رو نصیحت کنم یا تغییر بدم من فقط صلاحیت تغییر خودم رو دارم هرکسی در مداری که هست آگاهی های مربوط به همون مدار و رو دریافت میکنه پس زور زدن من برای تغییر دیگری بی فایده است خودش باید سعی کنه تلاش کنه و روی ذهنش کار کنه و بهش برسه و خودش باید بخواد تا تغییری صورت بگیره.💯

    من اگه دنبال این هستم که نتایج ممتد بیان توی زندگیم و لذت ببرم باید یک تمرکز لیزری⚡ روی خواسته هام و ذهنم داشته باشم و باید در مدار خواسته هام بمونم و اینو فهمیدم که توجه به دیگری و تغییر دیگری یعنی نشتی انرژی، و این تمرکز لیزری رو از من میگیره.

    پس نباید در یک چرخه ی عبث بچرخیم.

    ممنون استاد جون که به چنین موارد ریز و کلیدی اشاره کردین.

    عمل به این آموزه ها زندگی ها رو نجات میده👍🏻

    الهی صدهزار مرتبه شکر🌏🙏🏻

    شاد بودن یه انتخابه🌹😊🌱

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    مینا بوبرد گفته:
    مدت عضویت: 1838 روز

    به نام الله یکتا

    سلام خدمت استاد عزیز ، مریم بانو و دوستان هم فرکانسی خوبم .

    ممنون و سپاسگزار خداوندی هستم که منو توی این مسیر قرار داد و همچنین سپاسگزار استاد و مریم جان و دوستان خوبم هستم که توی این مسیر کمکم میکنن .

    چقدر برام جالب و هیجان انگیزه همزمانی این فایل گفتگو با دوستان از صحبتهای زهرای عزیز با هدابتی که از خدا دربافت کردم برای اینکه برو توضیحات همه جلسات روانشناسی ثروت ۱ رو که خانم شایسته عزیز برای هر جلسه گذاشتن رو بخون . وقتی زهرا جان توضیح میدادن از همین نوع هدایت ، اشک از چشمام سرازیر شده بود که ببین اینم مهر تائید برای هدایت دیشبت و اینکه همش میگفتم از خانم شایسته درخواست کنم برای ادامه دادن توضیحات ، برای هر جلسه که خیلی کمک کننده هست که همین موضوع رو زهرا جان هم گفتن انگار زهرا جان از زبان من صحبت میکردن فقط با این تفاوت که ایشون تمرکز بیشتری رو گذاشته بودن برای یادگیری و بکار گیری آموزشها که یادمه توی گفتگو با دوستان یکی از دوستان گفته بودن که روزی سه الی چهار ساعت صبح زود وقت میزارن برای آموزشها شون که این خیلی توی ذهن من نفوذ کرد که ببین دوستان چقدر تلاش میکنن و تو هم اگه میخوای نتایج عالی بدست بیاری باید بیشتر تمرکز بزاری رو خودت و الان متوجه شدم که ایشون زهرا جان بودن و الان هم در این گفتگو از زهرا جان مهر تائید گرفتم که دیشب مطمئنا در مسیر هدایت الهی بودم .

    خدایا شکرت برای این همه نعمت

    در پناه الله یکتا شاد ، سلامت و ثروتمند باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    رکسان اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 2159 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    درود به همه ی عزیزانم

    نتایج دوستان

    خدایا می شود این همه عدالتت را دید و اشک و حس شکرگزاری نداشت؟!!

    قانون یعنی برپایی عدالت

    اختیار داشتن یعنی عدالت

    خلق کردن زندگی خود یعنی عدالت

    و چقدر زیباست درک این قدرت و نعمت بزرگ که از ابتدا با ما بوده است، حتی قبل از ورود به این جهان که به پشتوانه اش وارد این دنیای دوقطبی شدیم. با خیالی آسوده که در هر جا و هر خانواده و مذهب و کشوری که باشم می توانم به هر آنچه که می خواهم برسم چون خالق زندگی خودم هستم…

    خدایا سالیان سال دنبال عدالتت بودم و همیشه برایم سوال بود این چه عدالتی ست و همیشه با تو سر جنگ داشتم، در طی این سال ها که تازه خودم و خودت را شناختم، هر روز از تمام عشق و موهبتی که به بندگانت داری، حس حضورت که همیشه همراهم هست، به حس شکرگزاری می رسم و اشک هایم سرازیر می شوند…

    خدایا داشتن این استاد با چنین ایمانی که وجودش را فرا گرفته است برایم آرامشی همراه دارد که وصف نشدنی ست…

    پروردگارم وقتی نتایج خودم ودوستانم را می بینم دوست دارم ساعت ها در راز و نیاز با خودت شکرگزار باشم و بگویم که دیوانه وار عاشقت هستم، اگرچه می دانم عشق تو به بندگانت در حدی ست که شاید اغلب ندانیم، اما وقتی ذره ای از وجودت را در درونم نهادی تا از رگ گردن هم به من نزدیک تر شوی، می توان حس کرد که چقدر عاشق بوده ای، عاشق خودت و بندگانت،، خدایا راز و رمزهایت همین قانونی ست که در قرآن بر اساس آن سخن گفتی تا همه را از این موهبت مطلع سازی، اما کسانی به درکش می رسند که در مدار صحیح باشند…

    این صدای باد لا به لای شاخه های درختان با صدای پرندگان زیبا و زنبوری که الان مهمان اتاقم شد، آسمانی پاک با آبی خوش رنگش همراه با ابرهای سفیدش،، سایه ی شاخه و برگ های درختان در آفتابی که به اتاقم زده، و زمینی که من را در خود جای داده که با روحش یکی شوم، همه و همه تو را به من نشان می دهند،، خدایا داشتنت برای من همه چیز است، با داشتن تو من بر هر آنچه که خواستم رسیده ام و می رسم…

    خدایا بابت همه چیز سپاسگزارم🙏🏼♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    فاطمه زینلی حسین آبادی گفته:
    مدت عضویت: 3072 روز

    به نام الله مهربان

    سلام به استاد جان

    و سلام مریم جونی

    و سلام به دوستان هم فرکانسی خودم

    استاد چند ساله که با شما آشنام و سعی میکنم که به اصولی که شما میگین عمل کنم خوب خدارو شکر خیلی بهتر شدم نسبت به قبل اینکه نیاز مالی به کسی ندارم اینکه رابطم با خدا عالی شده اینکه از لحاظ سلامتی نسبت به هم سن و سالیام فشار خون دیابت بیماری قلبی و …رو ندارم و خیلی دارو خوردنم کم شده روابطم با اطرافیانم خیلی عالیه به جز یکی دو مورد که اونم مطمئنا به کمک خداوند و آموزشهای شما درست میشه و من رو خودم باید کار کنم بقیه ش به من ربطی نداره

    اما چیزی که وادار کرد بیام و کامنت بذارم این گفتگو 33بود که وقتی گوش کردم دیدم چقد من پرت بودم من رو خودم کار میکردم و از بیشتر چیزای منفی دور بودم و سعی میکردم مراقب ورودیهام باشم ولی یه چیزی بود که نمیتونستم اونو کنترل نکنم اونم زندگی بچه هام بود و همیشه میگفتم من رو خودم کار میکنم ولی میخام بچه هام یاد بگیرن و زندگیشون عوض بشه و این که میخاستم زندگی اونا عوض بشه هم سرعت منو کند میکرد و هم مشکلات اونا بیشتر میشد همینطور که این چند روز درگیر چند مورد از مشکلاتشون بودم و بعد میگفتم منکه دارم رو خودم کار میکنم چرا زندگی بچه هام اینطوریه و وقتی این فایل رو گوش کردم متوجه شدم بابا زندگی بچه هام به من ربطی نداره اونا باید خودشون بخان زندگیشون رو تغییر بدن و رشد و پیشرفت کنن و حالشون خوب بشه و یه تصمیم گرفتم دیگه به زندگی اونا کاری نداشته باشم و از اونا بخام دیگه در مورد مشکلاتشون با من حرف نزنن ویا اینکه فرکانس بفرستم که اونا وقتی با من حرف میزنن که حالشون خوبه و میخان در مورد تغییرات و موفقیت هاشون حرف بزنن و میخام برم یه جایی که یه کم از اونا دور باشم تا اونا راه درست رو خودشون پیدا کنن و قوی بشن

    استاد جونی عاشقتونم دستتون رو میبوسم که قوانین رو بارها بارها میگین ولی من وقتی اونا رو درک میکنم که تو مدار دریافت اونا باشم بازم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    خداجونم شکرت که منو تو این مدار قرار دادی عاشقتم

    در پناه الله یکتا باشین همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    میترا گفته:
    مدت عضویت: 2021 روز

    سلام استاد عزیزم و دوستان

    علیرضا جان گفتن من در ابتدا که با این آگاهی ها اشنا شدم میخواستم همسرم هم با من این فایلها رو گوش بدن و هم مسیر باشد که این اتفاق نیفتاد تا وقتیکه ایشون این مسئله رو رها کردن و روی خودشون کار کردن و خود بخود جهان اینکارو کرد و همسر ایشون باهاشون هم مدار شدن

    الان بهتر درک میکنم که وقتی روی خودمون کار کنیم خودمون رو تغییر بدیم در نود و نه درصد مواقع اطرافیان ما هم تغییر میکنند وگرنه جهان اونها رو از زندگی ما حذف می‌کنه

    و این نگاه چقدر به من احساس قدرت میده که همه چیز در دست ماست همه چیز دست منه اگر من متعهد باشم و تغییر کنم جهان اطراف من هم تغییر می‌کنه

    و چقدر اون انرژی که برای دیگران بذاریم روی تغییر خودمون بذاریم نتیجه میگیریم و بعد که نتیجه گرفتیم با نتایج مون میتونیم صحبت کنیم اون هم برای افرادی که خودشون درخواست کنن و آماده باشند

    در مورد تمرکز روی خودمون و نه دیگران استاد مثال ورزشکار آمریکایی زدن که در مورد فضای مسابقه و ورزشکاران دیگه سوال کردن و ایشون چقدر زیبا گفتن من کاری به بقیه ندارم من دوپینگ نمیکنم تقلب نمیکنم نتایج م هم کاملا مشخصه !!! و این نشون میده که چقدر تمرکز روی خودمون گذاشتن و کاری به بقیه نداشتن باعث پیشرفت میشه و همونقدر درگیر حاشیه های دیگران شدن چقدر ما رو از مسیر درست دور می‌کنه و این نکته خیلی خیلی برای من مهم و قابل تامل بود

    وقتی من روی خودم کار کنم همه چیز درست میشه و پیشرفتهای کوچک رو ببینم و شکرگذار باشم

    علیرضا جان گفتن که با همون درآمدی که داشتم و با کار کردن روی دوره ها وقت بیشتری داشتم تفریحات داشتم هزینه هام رو براحتی انجام میدادم و این نشون میده که کلی اتفاقی که برای دیگران به صورت ناخواسته وارد زندگیشون میشه رو در قدم های اول از زندگی ایشون حذف شده

    این هم پاداش جهان هست

    نتایج یک شبه بوجود نیومده که یک شبه تغییر کنه اما با تعهد و ادامه دادن اول هزینه های اضافی کم میشه و آرام آرام وضعیت مالی بهتر میشه

    زهرا جان گفتن که با کار کردن روی خودشون روابط بهتری بدست آوردن وضعیت مالی تغییر کرد به طرز معجزه آسا ، و کم کم و با ادامه دادن نتیجه پایدار بدست اومد !

    اینها نتیجه همون ادامه دادن و تغییر شخصیت هست که البته یک شبه بوجود نمیاد !!

    و به نسبتی که تغییر کنیم و ظرف وجود ما آماده دریافت نعمتها بشه جهان پاداش میده

    در پناه الله یکتا، شاد سالم و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    کتیبا گفته:
    مدت عضویت: 2335 روز

    ❤️نور عشق ❤️

    در بیابانی سرد و تاریک سرگشته بودم موسی را دیدم، موسی که سردش شد شعله ای از درخت مقدس گرفت و در مسیری که نور عشق می خواندش به راه افتاد….

    من هم سردم شد، من هم شعله ای خواستم ، من هم اجابت شدم؛

    من اما! شعله را که در دست گرفتم با خودم گفتم این شعله زیبا حتما خود خداست♡ سجده اش کردم.

    عشق بر زمین افتاد، شعله ام خاموش شد…

    باز هم هوا سرد ،

    بازهم تاریک شد

    باز هم ترسیدم

    بازهم گریه کردم…

    عشق دوباره از جا برخاست

    فکر می کردم خسته و زخمی است، اما به سرعت اجابت کرد:

    خورشید را برایم فرا خواند، خورشید خیلی خوب و گرم و روشن بود.

    این بار خورشید را سجده کردم، این بار خورشید را پرستیدم.

    بازهم عشق را نادیده گرفتم ، فکر می کردم عشق دستهایش سوخت وقتی که رفته بود خورشید را برآیم بیاورد. …

    دیگر عشق به کارم نمی آمد، باز هم او را به زمین انداختم ، باز هم به او پشت کردم، باز هم راه بیابان نامعلوم خود را در پیش گرفتم….

    هوا خیلی گرم و بیابان سوزان بود، تشنه ام شد. اسماعیل و هاجر را دیدم که عشق برایشان چشمه ای جوشان کرد، آنها از آب نوشیدند و در راهی که نور عشق آنها را فرا می خواند به راه افتادند.

    من هم آب خواستم، من هم اجابت شدم. باز هم نور عشق آمد و یک کلنگ بر زمین زد. چشمه ای جوشان، آب روان شد. خیلی خوب و خنک بود. نوشیدم، سیراب شدم. نور عشق کلنگ به دوش مرا به سمت خود فرا می خواند، اما من باز هم حوصله همسفری با او را نداشتم. باز هم راه خودم را گرفتم، باز هم به عشق پشت کردم، باز هم از نور عشق گریختم…

    من همچنان در بیراهه ی خود با توشه منم ، کبر و غرور و حسد می رفتم که از ضعف و گرسنگی به زمین افتادم… مریم را دیدم که عشق برایشان درخت خرما آورد. مریم از آن خرما خورد و قوت گرفت و در راهی که نور عشق می خواندش به راه افتاد.

    داشتم از دست می رفتم ، نور عشق به موقع سر رسید، یک درخت خرما هم برای من کاشت. گفت توشه ات را خالی کن و از این خرماهای شیرین در آن بچین، تا آذوقه راهت برای رسیدن به خانه امن شوند.

    من اما هنوز هم دلبسته منم، اسیر کبر و غرور و حسد بودم، دل خوش به بت های بزرگی که با خود حمل می کردم… تازه درخت خرما را دیده بودم.

    این بار دلبسته یک درخت شدم و همان جا ماندم. می گفتم این درخت دیگر می تواند خدا باشد. سایبانم که هست، مرا سیر هم می کند. دیگر عشق و خانه امنش می خواستم چه کار؟.

    هر روز دور درخت می چرخیدم، به خدا می خندیدم و درختش را سجده می کردم.

    پاییز آمد و درخت خوابید.. دیگر غذایی برای خوردن نداشتم

    با خودم فکر کردم پاییز حتما تنبیه خداست.

    … توشه ام را برداشتم ، کینه ام را تیز کردم، تا به قلبش فرو کنم.

    می دویدم تا به جنگ خدا بروم…

    اما کوله بار و توشه ام سنگین بود، به زمین افتادم.. ای وای بت بزرگ درونم شکست. گریه کردم اما چقدر بارم سبکتر شد. می توانستم سریعتر به سمت خدا بروم. هنوز هم خشم و کینه و حسد در وجودم جولان می دادند . به خانه اش که رسیدم به درش لگد کوبیدم.

    خدا آمد و با لبخند در را به رویم گشود. من اما خیلی خشمگین بودم، یقه اش را گرفتم او را به دیوار کوبیدم… خدا هم خوب گذاشت حسابی او را بزنم… کمرش را به خاک مالیدم… شاید یعقوب هم حالش مثل من بود که خدا گذاشت در کشتی شکستش دهد.!

    خیلی دلم خنک شد! انگار خشم و کینه و حسد هم دیگر رفته بودند… رها شدم! چقدر حالم خوب شد.

    خدا از زیر دست و پایم بیرون آمد! برآیم کف زد ، هورااااا کشید! گفت آفرین تو پیروز شدی!

    خدا به من گفت: خدا قوت! خوش آمدی!!

    برآیم جرعه‌ای شراب آورد ، به سلامتی رسیدن با هم نوشیدیم.

    خدا گفت اگرچه همیشه با تو بودم اما چه خوب شد که تووو به منزل رسیدی!

    خیلی وقت است که پشت در منتظر آمدنت ایستاده بودم. در را به رویم گشود، داخل شدم، خیلی زیباست. .. می خواهم برای همیشه اینجا ساکن شوم.!

    بت های غرور و حسد باز هم مرا وسوسه می کنند. ..

    می خواهم برای همیشه در خانه امن تو بمانم…

    خدایا در را ببند!!!

    خدایا کلیدرا با خودت ببر☔

    سلام خدمت استاد جان و مریم شایسته عزیزم

    استاد جان اگر بخواهم از تاثیرات آشنایی با شما و فایل های شما بگویم چندین کتاب می شود نوشت. …. اما مهمترینش شناخت خدا و رابطه من و خدا بود☆

    کتاب دوم دبستان یه شعر بود که 2 تا درخت کاج بودن… یکی از درختای کاج توی طوفان خم میشه و میفته روی اون درخت کناری که دوستش بود و به دوستش میگه به من کمک کن ولی دوستش گفت توان ندارم و بهش کمک نمیکنه. درخت میفته روی تیر چراغ برق… فردا چند نفر با تبر میان و اون یکی درخت سالم رو هم قطع می کنن….

    (آدما بخاطر اینکه اون یکی درخت افتاد روی تیر برق باعث قطع برق شد اومدن این یکی رو هم قطع کردن که دیگه این اتفاق نیقته )

    ولی من توی عالم کودکی تا سالها همش فکر میکردم چون به دوستش کمک نکرد آدما فهمیدن و آمدن برای تنبیهش اینم قطع کردن😅

    خدای ذهن من قبل از آشنایی با شماهم یه فرمانروای گردن کلفت تبر به دست بود

    همه کارای زندگی من یا به خاطر ترس یا به طمع گرفتن امتیازی از این فرمانروای تبر به دست بود؛ عبادت، نو ع پوشش، بخشش و کل کارای زندگیم….

    من از نوجوانی سالیان سال بود صدها کتاب برای خودسازی و خود شناسی و موفقیت می خوندم. ….

    ولی مثل شعر دو کاج مفهوم رو اشتباه درک کرده بودم….

    استاد که آمد شعر دو کاج و هر چه خوانده و شنیده بودم را برآیم از نو دوباره درست معنی کرد….

    خدایا شکرت❤️

    ممنون استاد عزیز🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      کتیبا گفته:
      مدت عضویت: 2335 روز

      من کبری هستم

      همان که در سن ۴ سالگی توسط دختر عمه و پسر عمه ام مورد آزار قرار میگرفتم وعمه و مادربزرگ مرا مقصر خطاب می کردند و مادرم همیشه سکوت می کرد و از من حمایت نمی کرد

      من کبری هستم

      وقتی پدر و مادرم دعوای فیزیکی شدید می کردند از کشتن مادرم توسط پدرم می ترسیدم به سمت مادرم می رفتم و التماس می کردم سکوت کند مبادا توسط پدرم کشته شود.

      من کبری هستم

      وقتی که جنگ و دعوای پدر و مادرم تمام شد رفتم کنار مادر کتک خورده ام و دلم می خواست در کنارش باشم و او را بغل کنم مرا پرت کرد و گفت برو گم شو تو هم بچه باباتی.

      من کبری هستم

      در سن ۵ سالگی شوخیها و بازی های بهترین و تحصیل کرده ترین عمویم با من این بود تو دختر خدیجه نیستی(دختر معصومه همسر اول پدرت) هستی وسایلت را جمع کن تا تو را ببرم و به او تحویل بدهم. و از گریه های من لذت می برد و خندید…

      من کبری هستم

      همان که وقتی عمویم برای شوخیها و خنده های خودش مرا خانه مادربزرگ در روستا برد. در نبود منی که همیشه مراقب برادرم بودم وقتی برادر کوچولو سیخ در پریز برق کرد پسرعموها را برای برگرداندن من به خانه برای مراقبت از بچه ها فرستاد.ولی من پشت انبار کاهگلی که آن زمانها در خانه های روستایی برای ذخیره برنج و گندم داشتند مخفی شدم جیغ زدم گریه کردم تا پسرعموها نتوانند مرا با خود ببرند.و من مقاومت کردم و نرفتم… ولی شبها خواب می دیدم مادرم در راه خانه است و گرگها در مسیر به او حمله می کنند من در خواب از ترس می لرزیدم اما مادرم را زیرشاخ و برگ درختها مخفی می کردم تا از گرگها در امان بماند. من همیشه در زندگی ام آرزوی پوشیدن پیراهن آستین پفی داشتم ولی مادرم هیچوقت برایم نمی خرید. چندروز بعد مادرم با ۲ تا پیراهن آستین پفی به سراغم آمد و گفت اینها را برای تو خریدم… منم خیلی ذوق کردم برای آن پیراهن های آستین پفی و با مادرم به خانه برگشتم… ولی وقتی برگشتم فهمیدم چقدر ساده لوح و احمق بودم که فکر می کردم مادرم برای من یک پیراهن زیبا و نو خریده چون چند روز بعد وقتی روی چهارپایه نشسته بودم تا لباسهای بچه ها را بشویم . آن پیراهن های کهنه و پوسیده بعد از یکبار نشستن روی چهارپایه به آن چسبیدند و پاره شدند.

      سالها دل طلب جام جم از ما می کرد

      آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        کتیبا گفته:
        مدت عضویت: 2335 روز

        سلام و عرض ادب خدمت استاد و مریم عزیز

        این کامنت را زمانی که در شرایط روحی بدی داشتم نوشتم این کامنت نامناسب برگرفته از توهماتی بود که ذهن خیال پردازم ساخته است

        لطفا

        از شما خواهش میکنم

        لطفا اگر امکانش هست این کامنت من را پاک کنید

        سپاسگزارم 🙏

        سپاسگزارم 🙏

        سپاسگزارم 🙏

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        کتیبا گفته:
        مدت عضویت: 2335 روز

        خطبه ای برای خودم:

        الاکلنگ ظالم و مظلوم قاتل و مقتول قربانی و سوء استفاده کرد دزد و مالباخته بیا پایین دیگه یه دقیقه تو نقش یه دقیقه حالا کلنگی بالایی پایینی بیا پایین آب و هوای عشق سالها دعوی دعوت می کرد کل مردم و نجات بده پسر خودشو نتونست هر چیزی رو زد نتونستم پسر خودشو نجات بده اونوقت آذر بت مت مد بود ساز کاخ فرعون پسرش ابراهیم شد ابراهیمی که بچه دار نمیشد یه دونه بچه خدا بهش داد اونم بیاد بره بیابون ولشون کرد بعد که بزرگ شد رفتم سراغش پسرشو ببره شد پدر انبیا مامانش خودش انداختش تو خونه سر در آورد و با کلاس بالا و امکانات عالی بزرگ شد تازه به مامانش هم پول میدادن واسه شیر دادن بهش خشم یا احساس گناه تو بزار کنار امام حسین کربلا تو دستش تراش و برادر و سلاخی کردن دیگه کردم دختر و خواهر و زن و بچه هم به اسیری بردن اینجا من چرا من تقصیر من که جلوشو گرفتم واسه نمیگفتم تقصیر من این همه آدم کشته شدند که واسه شدند حسین همه خوانده و اطرافیانش تیکه پاره کردن و زن و بچه اش و اسیری زیر سم اسبان می گفت خدایا شکرت راضی ام به رضای تو تو چی سرت اومده که اینقدر ناامیدی زینب همه عزیزترین کس شو حسین و که واسه ازدواج چند گذاشته بود و کنارش باشم انقدر دوستش داشت و با هم بچه ها هم مرتیکه باره کردم خودش دختر پادشاه زنجیر زدن به دست و پای خودش را بچه ها تو کوچه و شهرام میگردم دانش اون که تحقیر کنند خودخوری نمیکرد زینب سرخود عشق و اشک من ریختم تو کاخ فرعون که رفتن به جای اینکه احساس کنه وای من که آدم بدبختیام وقتی از این بخش گفت زینب کدخدا چی باتو نکرد به جایی که بشکنه بریزه خورد بشه گفت ما راینا الا جمیلا ما به جز زیبایی چیزی ندیدیم بافت باش این همه آدم اومدن تو خیابونا بر علیه شاه تظاهرات کردند چند هزار نفر کشته شدند شاه کشته از مردم کشور را آزاد کنند کشور آزاد کردن آمدن شروع کنند صدام حمله کرد بیش از ۷۰۰ هزار تا فکر می کنم آدم و سلاخی کرد ادم ببخشد به تجاوز زنان زنان و دختران و خیلی خمینی خاک بر سر من بیشعور که بمونه اومدم اومدم سخنرانی کردم چرا از شاه حمایت نکردم اگه شاه بود حالا که این عرب بادی نشین کرد که به ایران حمله کنه خودشون باخت خمینی وقتی کل کشورهای دنیا بر علیه ایران متحد شدند به ایران سلاح نمی دادند به ایران سلاح نمی دادند به سلاح شیمیایی می دادند به عراقی و خمینی نمیزد تو سر خودش میگفت بیچاره شدیم حتی وقتی با دست خالی خرمشهر را آزاد کردم باد به غبغب انداختن ما اینکارو کردیم که توش داد به خدا گفت خدا آزاد کرد خمینی افتخارات با موفقیت های دنیایی باد به غبغب انداختن با اون شکست های بزرگ فضایی که شاه و صدام به به جا آوردن و آمریکا و همه بر علیه ایران نمی زد تو سرش میگه وای من بد خودشون با آدم های بزرگ اینجوری ان بابا اینجوری این مدلی که توی هواپیما مدیران باد به غبغب انداختن من کی بودم که این شو این شو آمریکا آمریکا وقتی خبرنگار ازش پرسید میشه گفتم غلط کردیم فرعون وقتی دنبال قوم بنی اسرائیل کرد که همشون همش کار کنه و نداشتن پدر یا رسیدن به من بگو که مردم و داشتن زندگیشان را می کردند من هم شما را به کشتن داد مصری نگفته فرعون غلط کردم دل رو به دریا زدم که گفته شد ابراهیم و وقتی انداختنش تو آتیش می خواستم میندازنش تو آتیش ندادن گفت غلط کردم چه کاری کردم شکستمو حالا آتیش حالا به این روز افتاده من گفت خدا این حاله نکرد حتی اینقدر عزت نفس داشت که جبرئیل آمد گفت کمکت کنم گفت خدا تورو فرستاد گفت من خودم اومدم گفتم برو برو من فقط به خدا تکیه می کنم پیامبر وقتی از غار حرا در اومد پیامشو رسالتش را ابلاغ کرد همه مسخرش میکردن و میگفتن محمد دیوونه محمد مجنون وقتی همه دستش می انداختند مسخرش میکردم میگفت وای خاک بر سر من با این موقعیت خانوادگی من پدر پدر بزرگم پرده دار کعبه است من آبروی پدرم و خندانم و خانواده و پدربزرگم آوردم وقتی میدونستی به ادامه داد پایداری کرد حتی وقتی برده برده ها را می گرفتند با شکنجه می کشتن نگرفته من احمق اینا رو نجات که ندادم به کشتن دادم بهشون خودش برو بیایی داشت به خاطر آزار پیروان پیروانش به شهر مدینه محمد و یارانش تو شهر خودشون خونه داشتند کسب و کار داشتم برو بیایی داشتم اومدن اینجا رسیدن به مدینه صفر شدن بی خانمان شدن ولی فکر کردن محمد و پیروانش خود محمدی یقین داشتن اعتماد داشتن محمد این بدبختا را از خونه هاشون من چیکار کردم آواره و دربدر کردم آوردم اینجا حالا باید برم خونه های مرد اینا که برای خودشون تو شهر خودم برو بیایی داشتم حالا بعد برن مستاجر خونه ی کسی دیگه بشم ولی عزت نفس داشتن به خاطر هدفشون بخاطر هدفشون احساس ذلت نمی کردند احساس بدبختی نمی کردند احساس عزت می کردند برای همین جوری خودشون یقین داشتن و باور داشتند به راهشون با احترام وارد خونه های اهل مدینه شدن و هر مسلمانی یکی از این مهاجران را می برد خونش ساکن می کرد پیامبر وقتی رسید شهر مدینه گرم بگیره برای اینکه به جایی برسه به اونا بچسبه به خدا چسبید با همون همون به همون خدایی که بهش ایمان داشت توکل کردم پیامبری که همه سران قریش مادرم پیشش میگفتن تو فقط حرف نزن آبروی ما رو مثل اینکه مثلاً بگی من پسر فلانی تو فقط حرف نزن به هر چی بخوای هست که زن پول خونه موقعیت هر چی بخوای بهت میده ایم ما گفت اگر ما رو تو دستت راست مو خورشید و تو دست چپم بذارید یا برعکسش من از من به خدایی که ایمان آوردم پشت نمیکنم خدا ای که خودتو به من ثابت کرده خدایی که خودش را به محمد ثابت کرده دیگه واقعاً ایمان آورده پیامبر به خدا ولی ما چی میگه ما ایمان آوردیم به زبان میگوییم ایمان آوردیم خدا نیستیم ما با خدا یکی به دو می کنیم وقتی محمد و یا راش سه سال توی شعب ابی طالب محاصره بودند کل ثروت خدیجه تمام شده بود غذایی برای خوردن نداشتن بازم از ایمانش دست بر نداشتن وای من من چه خری به مردم و نجات ندادم خودم به گرسنه گرسنه ها رو بردارو نجات ندادم تا خدا ایمان شو نشون داد پایین به خدا خودم به دلش انداخت که با موریانه رو فرستادن عهدنامه رو نامه رو خورد و آزاد شدم تاچی توی الاکلنگ نشستی وقتی میره بالا و همچنین بود به قبل میندازی فکر می کنی فرمانروای خود فکر می کنی خدایی فرمانروای عالمینی وقتی میای پایین خاک بر سر من خاک بر سرم خاک بر سرم از بالا بیا پایین بیا پایین خدارو ببین در بیا از حالا حالا بیا پایین به آسمون نگاه کن قسمت کهکشان ها رو ببین عظمت آفرینش خدا رو ببینیم که کره زمین ما این کهکشان ما یه نقطه تو از متین هستی نیست بابا تو فکر می کنی کی هستی یه ذره میری بالا فکر می کنی خدایی میخوری زمین که شکست مالی شکست عاطفی شکست تحصیلی فکر می کنی دنیا به آخر رسیده او می خوای دست به خودکشی بزنی بیا بگو اشهد ان لا اله الا الله سلمان مسلمان مسلمان شو مقیم یا ساکن بتخانه باش این میخوای خدا راه را تو میخوای خودت نیای تو راه راز خدا راه راست را کج کنه بخاطر تو این این دنیا که میبینی خدا میگه این دنیای بازی صحنه بازی نقشی که قبول کردی بازی کنی و عاشق نقشه شد که بتونی خوب و عالی بازش کنی اگه نقش یه خیاط اگه نقش اگه نقش یه پا دو بهترین پادوی پادویی دنیا باشه اگه بهترین خودت باش شاکر وجود حضور باش عاشق نقش باش خوشحال باش که نفسی تو این نمایش بزرگ آفرینش به تو داده ام بابا روزی هزار بار خدا رو شکر کن تو لایق دونستن هستی بهت دادن هست از هیچی تو رو خدا خلق کرده تو هیچی نبودی اگه یه جایی نقش سیاهی گزار باش اگه ستاره‌ای بزرگترین ستاره‌ای پست به خودت غره نشوی اگه کوچکترین ستاره‌ای خودتو حقیرند دوم سود که میبینی از توی عروسی دل اون سیاهی پر نور ترین و بزرگترین ستاره عالم متولد میشه که یعنی از اون عربستان وحشی بودن همه کشور ایران متمدن بود یک کشور متمدنی بود ولی اون عربستان که مردمش اهل و وحشی بودن و سواد نداشتن از اونجا بزرگترین ستاره عالم شروع بده پیدا شد پیدا کرد درخشی اگه توی محیطی هستی که فکر می کنی ۳۲ هیچی نداریم شب تو قراره پرستاره ترین پرنورترین و درخشان ترین ستاره اون سرزمین بشی و جهان و روشن کنیم اگه الان یه ستاره پر نوری خیلی به خودت بود بهم بلند و منم منم نکن بدون که هر لحظه ممکنه این ستاره پرفروغ بشه و خاموش بشه ستاره خاموش بشه و ستاره دیگه بزرگتر متولد بشه به خاطر۳ بودنت غصه نخورد به خاطر اینکه نورتری کمند پرنورترین ای خرو بگیرد و به خاطر اینکه یه ستاره کوچولو هستید احساس حقارت نکن شد

        قرار بود ستاره کوچولو دست به دست چندین ستاره بده کهکشان رو به وجود بیاره خودت باش بخند برقص از تو این آفرینش و عظمت خدای نقشی به تو دادم خیلی خیلی رو های پاک منتظرم آرزوم اینه که بیان تو این جهان نقش آفرین نقش‌آفرینی می‌کنند و برگردم حالا که اومدی بدرخش هرچه که هستی کوچیک بزرگ به دنیا بیاد خیلی و منتظرم که متولد بشن توی این آفرینش خوب بازی کنم مادری دختری خودت باش عاشق خودت باش تو نقاشیِ خدایی تو کاردستی خدایی تو اگه تو اگه خودتو این کنی یعنی داری به سازنده اون خالق داری توی می کنی عاشق خودت باش خودتو بغل کن خودتو ببوس تو با ارزش بودی تو اگه ارزش من نبودی خدا خلقت نمی کرد اگه تو زندگی اشتباه کردی حماقت کردی حسادت کردی بدی کردی به آدما ببخش خودتو تو کرده یا کسی دیگه ای نسبت به این کار را کرده ببخشید خودتو ببخشی گران بیا بیرون از این سیاهی سیاهی یعنی از این از اون که یه وقتی سیاه بودی به خودت و ویران نبود از خودت متنفر نباش به خاطر اینکه یه روزی است یا بودی الان داره آماده میشه برای…..

        ادامه خطبه در

        فصل ۶ و ۷

        کتاب رستگاری در تاریکی

        نوشته جول اوستین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        کتیبا گفته:
        مدت عضویت: 2335 روز

        هو هو هو هوکبری یار کوچولوی من

        آی کبری دوست دهاتی من

        کاشکی می دونستی که چی می گم

        کاشکی می فهمیدی آی کبری نکنه که فرنگی شدی

        دو سه سالیه اینجا هستی خیلی عوض شدی

        آی بدون کبری تو هنوز دهاتی هستی زبون مادری یادت رفته

        هی میگی I don’t understand

        آی کبری واسم الکی نخند نخند

        بهت میگم دوست دارم نمی فهمی

        از عشق صحبت می کنم سرتو تکون می دی

        آیا حیف نیست که این کلمات یادت رفته

        خجالت نکش لری صحبت کن کسی تورو مسخره نمی کنه

        نمی دونی چقدر خوشحالم که عاشق یه دختر دهاتی شدم

        ولی لامصب به زبون خودمون باهام حرف بزن

        هیچ زبونی شیرین تر از این نیست

        از هر شیش کلمه که میگی ده تا فرنگیه

        آی کبری زبون ما لریه نمی دونم چطور بهت بگم

        که فقط تورو می خوام آی کبری راه بیا باهام باهام

        قربون قدوبالات بگو به فرنگی چی میشه

        اگه بخوام بگم جیگرتو برم بگو چی میگن چی میگن

        هو هو هو هو هو هو هو کبری

        یار کوچولوی من آی کبری دوست ایرونی من

        آهنک کبری از سندی با تغییر کلمه ایروونی به لری

        من خیلی خلاقمااااااا

        چی فکر کردی

        بله عزیزم

        ما اینیم دیگه چیکار میشه کرد

        بیا باهم مسجد قرار بزاریم و 2 نفری بریم امامزاده گردی

        سفر مشهد و پیاده روی اربعینم شاید تو برنامه گذاشتیم

        راستی من عاشق امامزاده صالحم هستم

        اونجا رفتنم تو برنامه بذار

        کلی امامزاده های باصفا و زیبا که باید باهم بریم سر بزنیم

        خلاصه کلی راههای جذاب و زیبا هست که هنوز نرفتی و ندیدی باید باعشق و ایمان و شجاعت بری و ببینی وکیف کنی و بخندی و برقصی و لذت ببری

        من منتظرم

        تو خود پای به ره نه و هیچ مپرس

        خود راه بگویدت که چووون باید کرد

        انشاالله

        آمین یا رب العالمین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: