گفتگو با دوستان 34 | نگاه گذرا به کلیّت زندگی

سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته ی عزیز

سلام به همه ی دوستان

وقتی داستان زندگی نعیم رو شنیدم انگار داشتم داستان خودم رو از زبان نعیم میشنیدم منم دقیقا وقتی با استاد آشنا شدم فقط سعی میکردم دنبال تغییر بقیه باشم رفته بودم تو فرکانس فداکاری تو فرکانس عزیزتر از خدا نسبت به بقیه خیلی ادعا داشتم وقتی بقیه مشکلاتشونو میگفتند …میگفتم چرا این مشکل برات پیش اومده چرافلان کارو نمیکنی؟و……… خیلی راحت بقیه رو قضاوت میکردم تا اینکه بعد ۹ماه رسیدم به پوچی به قول نعیم خودم رو گم کرده بودم خدای درونم رو گم کرده بودم دنبال این خدا تو وجودم میگشتم به بیماری رسیدم به افسردگی وحال بد مداوم رسیدم به ته خط رسیدم به جایی که دیگه هیچی برای از دست دادن نداشتم ودوباره با هدایت خدا ودرخواست های من نشستم فایلای استاد رو از اول گوش کردن وبه قول نعیم عزیز انگار داشتم چیزهای جدیدی میشنیدم انگار داشتم یه دوره جدید رو از اول میدیدم وبه این شکل من سلامتیمو به دست آوردم و ………

اما دوباره بعضی مواقع وسوسه میشم که یه حرفایی رو به بقیه برای تغییرشون بزنم همیشه از خدا یه منطق میخواستم یه منطقی که نتونم هیچ وقت از مسیر این سیستم حتی اگر نتایج بزرگ گرفتم خارج بشم یه منطقی که همیشه به محض اینکه بخوام حرف بزنم برا تغییر بقیه بهم آلارم بده

یه چند ماهی هس که یه منطق خدا بهم گفته که هرچقدر بیشتر بهش فکر میکنم بیشتر برام همه چی منطقی تر میشه چند روزی هس که هی بهم میگه بیا وکامنتش کن اما هی تنبلی میکردم تا اینکه امروز با حرف های این دوتا دوستمون دوباره بهم الهام شد ودیگه تسلیم شدم تا بنویسم

میخوام این جملات رو که توذهنم زنگ میزد بییام و با این منطق ربطش بدم که بهتر درکش کنم

شیطان جایی است که خدا نیس

خدا یه قانونه احساسی عمل نمیکنه حتی درمورد پیامبر

انسان ها میتونن ناراحت یا شاد باشن اما حالشون باید خوب باشه

مرگ پایان زندگی نیست بلکه ادامه یه زندگی جدید هس اما رهاتر

ادعا نکن تا وقتی تجربه نکردی

پدر ومادر سرنوشت منو تعیین نمیکنندومسئولیت زندگیمو فقط باید خودم بپذیرم برا اتفاقات خوب یا بدش

میتونی در هرجایی موفق بشی

از بدترین شرایط هم میشه تغییر کرد

قانون تکامل

—————————————————————–

خدا برای من جهان هستی رو به یه شرکت بی نهایت بزرگ تشبیه کرد یه شرکتی که با یه سیستم کار میکنه مثل همه ی شرکت های بزرگ ویه سری قوانینی هم داره مثل همه ی شرکت ها اما نوع قوانین با بقیه شرکت ها فرق میکنه بقیه مییان روی فرعیات توجه میکنند اما قوانین شرکت خدا فقط از اصل پیروی میکنه توی این شرکت همه جور موجودات هستند وانسان ها هم هستند فرق انسانها با بقیه اینه که انسان میتونه انتخاب بکنه که در این شرکت استخدام بشه اما بقیه حق انتخاب ندارن شرط حضور انسان ها در این شرکت فقط اینه که یه تعهد بدن که فقط باید هرروز قوانین شرکت رو بیشتر بشناسند وبیشتر مطابق آن عمل کنن تا بتونند راحتتر جایگاهشون تغییر پیدا کنه بعد خدا بهم گفت این شرکت هرروز داره به شکل تکاملی رشد میکنه ودر هر بار آنالیز میکنم کارمندای این شرکت رو که آیا میخوان خودشون تغییر کنن بعد از شناخت این قوانین یا حواسشون به کارمندای دیگس بهم گفت اگه حواست به بقیه باشه از این شرکت اخراج میشی چون از من خدا که مدیر این شرکت هستم فکر میکنی قوی تری میتونی تاثیرگذار در زندگی اون آدم باشی اگر این کار رو انجام بدی نه تنها اون آدم پیشرفت نمیکنه بلکه خودت هم اخراج میشی چون این قانونه که فقط باید حواست به خودت باشه کاری به کار کارمندای دیگه نداشته باشی

دراین شرکت به شکل تکاملی پیشرفت میکنی نیازی به هیچی نداری نیازی به سرمایه اولیه نیست همه چی مهیاست تو فقط باید تعهد بدی که تمام مسئولیت زندگی خودت به عهده خودت هس حتی اگه پیشرفت نکنی من خداهم مقصر نیستم چه برسه به بقیه مثل بقیه شرکت ها که میز وصندلی و…….هرنوع تجهیزانی رو آماده کردن در این شرکت برام مهم نیست که کجا زندگی میکنی یا پدر ومادرت چه کسانی هستند و……من فقط براساس باورهای تو به تو مسئولیت میدم وهر چقدر که مسئولیته بزرگ تر شود تو جایگاهت بهتر میشود واین نشون دهنده این هس که تو روی باورهات وقوانین این شرکت کار کردی وهر چقدر این اتفاق بیوفته جنس تضاد هایی که باهاش برخورد میکنی تفاوت پیدامیکنه اولش توباید به من اعتماد کنی و هر دستوری که بهت میگم رو انجام بدی چون من مدیرم …..

باید این دستورات رو(الهامات) انجام بدی اگه انجام دادی اونوقت به جایی میرسی که من به تو اعتماد میکتم وتضاد های بزرگتری از شرکت رو بهت میدم تا حل کنی بیرون از این شرکت فقط تاریکی هس فقط ناخواسته هاس فقط حال بده فقط گمراهی مطلق هر چیزی که خدایی نیس خیلی از انسان بیرون از این شرکت هستن اما دوست دارن شرایط خودشونو تغییر بدن اما متوجه نمیشن که راه پیشرفت از همین شرکته از شناخت همین سیستمه وعمل کردن به آن وراه دیگه ای وجود نداره

دراین شرکت اولش از یه جایگاه طبق باورهات شروع میکنی اما هربار که تغییر کنه باورهات جایگاهت بالاتر میره یه روند تکاملی هس واگر میخوای از هر راه دیگه بهش برسی مطمئن باش برمیگردی به یه جایگاه پایین تر از شرایط قبلی ودوباره باید شروع کنی از همان جایگاهی که هستی هر چقدر این موضوع رو بیشتر ادامه بدی منم بیشتر میبرمت به جایگاه پایینتر تا وقتی که درک کنی قانونه تو این شرکت پارتی بازی ودورزدن قوانین وجود نداره

دراین شرکت هیچ وقت ادعا نکن که من فلان کار رو بلدم که اگه اینکار انجام بدی من تستت میکنم ببینم چند مرده حلاجی وهمیشه تو شکست میخوری چون این قانونه که اگه ادعا بکنی جایگاه تو به یه جایگاه پایین تر تو این شرکت تغییر میکنه چون تجربه اش نکردی حتی اگه تستت کنم باز هم نمیتونی ثابت کنی

هرروز داره این شرکت سیستمش آپدیت میشه وهرروز بعد از هر اپدیتی قوی تر میشه واین دقیقا مثل مرگ وزندگی هس همه چی داره مدام میمیره وزنده میشه برای اینکه بتونه بهتر زندگی رو تجربه کنه

میتونی تو این شرکت ناراحت باشی اما نه مداوم بلکه لحظه ای وباید حالت رو خوب نگه داری که اگه تبدیل بشه به حال بد مداوم تو از این شرکت اخراج میشی …..

تمام این جملاتی که تو ذهنم زنگ میزد وقتی داشتم این متن رو مینوشتم دیدم دقیقا انگار خدا قبلا برام منطقی کرده بود

ازتون سپاس گزارم استاد و دوستان گلم

عاشقتونم