گفتگو با دوستان 34 | نگاه گذرا به کلیّت زندگی

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • نگاه خداگونه درباره مرگ عزیزان؛
  • مفهوم تولد و مرگ؛
  • چرا درک قانون تکامل، تا این حدّ ضرورت دارد؛

این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    399MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 34 | نگاه گذرا به کلیّت زندگی
    23MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

145 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «الهام سیاوشی فرد» در این صفحه: 1
  1. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 491 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم

    سلام عزیزان جان

    نگاه خداگونه درباره مرگ عزیزان؛

    مفهوم تولد و مرگ؛

    چرا درک قانون تکامل، تا این حدّ ضرورت دارد؛

    سوره طه

    وَکَذَلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ یُؤْمِنْ بِآیَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَهِ أَشَدُّ وَأَبْقَى ﴿127﴾

    و این گونه هر که را به افراط گراییده و به نشانه‏ هاى پروردگارش نگرویده است‏ سزا مى‏ دهیم و قطعا شکنجه آخرت سخت‏ تر و پایدارتر است (127)

    أَفَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَسَاکِنِهِمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِأُولِی النُّهَى ﴿128﴾

    آیا براى هدایتشان کافى نبود که [ببینند] چه نسلها را پیش از آنان نابود کردیم که [اینک آنها] در سراهاى ایشان راه مى ‏روند به راستى براى خردمندان در این [امر] نشانه‏ هایى [عبرت‏انگیز] است (128)

    خداوند مهربانم بینهایت سپاسگزارم

    خدایا من تسلیمم هیچی نمیدووووونم تو بگو تا بنویسم

    حسم گفت بیا بنویس منم اعتماد کردم

    و همیشه وقتی نشستم به نوشتن هیچی نمی‌دونستم و خودت بر قلبم و قلمم جاری کردی

    من به خدای خودم اعتماد دارم.

    خدا یا شکرررررررررت تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان

    خدایا شکرت من هر آنچه دارم از آن توست مالک اصلی تویی عاشقتم جان جانانم سپاسگزارم

    خدایا شکرت من به هر خیری از جانب تو برسد فقیر ترینم پس مرا تسلیم خودت کن تا همواره بندگی ات را بجا آورم و هدایت های ناب الهی را دریافت کنم

    چون بی قید و شرط ارزشمندم

    چون دردانه خداوند عالم هستم

    چون ارزشمندی من درونی است

    و هیچ دستاوردی ارزشمندی مرا نشان نمی دهد.

    خدایا شکرت

    برای این فایل بینظییییر توحیدی

    از استاد عزیزم و دوستان عزیزم که در این فایل با استاد صحبت کردن بینهایت سپاسگزارم

    انشاالله که همچنان در مومنتوم مثبت حرکت کنند

    خدایا شکرت استاد عزیزم همه چی با تکامل خودشو کاملتر میکند

    و هر چیزی که بوجود آمده طبق قانون تکامل بوده و هست و خواهد بود

    اگر این آگاهی ها را نهادینه کنیم در وجودمان درک و فهم بهتر و بیشتر ی از قوانین جهان هستی کسب میکنیم

    و بهتر سیستمی بودن خداوند را درک می‌کنیم

    استاد طبق قانون تکامل و این چند سالی که لایق هم مدار شدن با شما و عضو شدن در خانواده صمیمی عباس منش شده ام

    هر بار بلطف خداوند دارم بهتر عمل میکنم

    و بقول دوست عزیزم آقا نعیم نمیدانم که آیا باز هم نه به حرف بلکه در عمل هم میتوانم توحیدی تر باشم

    استاد همینکه به حرف الان میتونم بگم در مورد مرگ عزیزان خیلی پیشرفت خوب و دستاورد عالی برای تغییر شخصیتم است.

    چند ماه پیش که عمه بزرگم بر اثر بیماری از دنیا رفت و به روح ابدی اش پیوست

    من کاملا آرام بودم.

    حتی روزهای آخر عمرش هم من در روستا بودم خانه مادرم و همه عزیزان به شهر رفتند برای عیادت در بیمارستان

    خواهر برادرهایم از شهر دیگه اومدن و با مادر و خواهر و برادرهای دیگرم همگی با هم رفتند و من برای اینکه خودم را وارد جمع منفی و ناراحتی نکنم

    تمام بچه ها را نگه داشتم در خانه مادرم و گفتم من از بچه ها مراقبت میکنم تا شما بیاین

    و اونا هم خیلی فشار نیاوردند

    چون میدونن من اگه تصمیم قطعی برای انجام کاری داشته باشم منصرف نمی‌شوم

    گفتند مطمئن هستی نمی‌خوای بیای

    گفتم آره این همه بچه که نمیشه تنها بزاریم شما برین من هستم

    و وقتی رفتن به آهنگ شاد گذاشتیم و کلی با بچه ها بزن و برقص کردیم وبعدش زنگ زدم به خواهرم و چوشی داد عمه باهاش حرف زدم و بلطف خداوند اون لحظه خیلی حالش خوب و همش برامون داشت دعا میکرد و قطع کردم و رفتیم تو طبیعت با بچه ها کلی گشتیم و تا غروب لذت بردیم و اومدیم خونه و عزیزان کم کم از راه رسیدن و اصلا همه نا راحت وغمیگن و چشم های پف کرده و من و بچه ها با کلی روحیه شادتر بودیم بلطف خداوند و

    و وقتی بعد از چند روز عمه به رحمت ایزدی پیوست و خبرش را شنیدم برای آرامش روحش دعا کردم و کاملا آرام بودم در حالی پشت تلفن صدای گریه بقیه را شنیدم اصلا ناراحت نشدم و حتی پشت تلفن با مادرم کلی هم صحبت کردم که مرگ تولدی دوباره است و الان به نور ابدی پیوسته و جاش تو بهشته و در آغوش خداوند است و مادرم هم کلی آرامتر شده بود .

    غروب که ما رفتیم از شهر به روستا برای مراسم خواهر بزرگم هم با خودمون بردیم و

    خواهرم ومادر همسرم کلی ناراحتی کردن (مادر همسرم دختر عموی پدر من هستند )

    من در اون شرایط هم کاملا آرام بودم

    و رفتیم بعد از کمی نشستن

    مادرم اومد گفت میخوا برم برای غسل و کفن

    انگار خداوند منو از جام بلند کرد و به زبانم جاری کرد که منم همرات میام

    یعنی استاد هر چقدر فکر میکنم فقط پلن خدا را میبینم

    ما رفتیم و بقیه فکر میکردن که من میترسم

    و وقتی با کمک مادرم این کار را انجام دادم خیلی حس خوبی داشتم و فقط سوره هایی از قرآن که در ذهنم بود را می‌خواندم و کاملا آرام بودم بلطف خداوند و فردای خاکسپاری که همگی گریه و زاری و ناراحتی میکردن من کاملا آرام بودم و کارهایی که توانایی انجامش را داشتم انجام میدادم برعکس همه من انگار در یک مهمانی بودم و هر لحظه برام ملموس تر میشد که من در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط قرار میگیرم

    اصلا جوری اون روز خداوند پلن ریخت که من با وجود اینکه مراسم تشییع بود ولی من حضور داشتم ولی نبودم در مکان و موقعیتی که مناسب من نبود .

    و حتی خیلی حضور م در اون جمع که تا چهلم همه حاضر هستند من حاضر نبودم و تو خونه داشتم فایل گوش میدادم و سریالهای سایت را نگاه میکردم و اصلا حرف و حدیث و قضاوت دیگران هم برام مهم نبوده

    حتی چندتا عروسی هم در اون حین دعوت شدیم و رفتم بر خلاف جامعه که لا اقل تا چهلم هیچ مراسم شادی نمی‌روند

    و چقدر هم خوش گذشت خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت کمکم کن تکاملم را بدرستی طی کنم.

    و استاد یه تجربه دیگه از همین دیروز و امروز خودم که فهمیدم چقدر تغییر کردم

    از دیروز به یه تضاد جسمی مواجه شدم

    و به طرز عجیبی یک روز مرا درگیر کرد

    و من با اینکه توان راه رفتن نداشتم

    از درون کاملا آرام بودم و فقط شکر گذاری بابت سلامتی ام میکردم و میگفتم روزی که سالم و سلامت باشم دوباره و دارم به کارهام رسیدگی میکنم و همینطور با کلامم داشتم ذهنم را مدیریت میکردم و شکر گذاری میکردم

    و حتی چندباری که همسرم گفت ببرمت دکتر

    گفتم ن بدن من بزرگترین داروخانه دنیاست

    خودش بلده خودشو ترمیم کنه نیازی نیست

    و حتی وقتی همسرم دیشب مهمان بود و رفت من کاملا راضی و خوشحال بودم با اینکه جسمم در تضاد بود ولی اصلا انتظار نداشتم که کسی پیشم باشه و بهم احساس ترحم و دلسوزی داشته باشه

    حتی بهشون گفتم طبق پایین که خانواده همسرم هستند متوجه نشوند

    با اینکه مادر همسرم دوبار اومد بالا و برام گل کاشته بود داخل گلدون می آورد ولی بلطف خداوند اصلا متوجه نشد .

    و امروز با هدایت خداوند که بهم گفت فلان چیز رو بخور و من بدون مقاومت خوردم و چنان آب روی آتیش شد برام که الان کاملا سالم و سرحال هستم و تمام خانه و اتاقها را جارو کشیدم و سپاسگزاری کردم از خداوند مهربان و شفا دهنده من که وقتی من خودم را بیمار کردم خداوند مرا شفا داد

    و امروز با عشق چندتا فایل بینظییییر گوش دادم و کلی لذت بردم و به آگاهی هایم افزوده شد و انشالله که بتونم در عمل هم به ابن آگاهی های ناب الهی عمل کنم و انسان توحید ی تر و بنده متوسل به خداوند باشم

    خدا یا شکرررررررررت

    من تسلیمم بدون تو هیچی نیستم هر آنچه دارم از آن توست

    خدایا شکرت برای این ردپایی که برایم نوشتی

    خدایا شکرت

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: