گفتگو با دوستان 36 | تمرکز تقسیم نشده

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • احساس خوب، گره گشای هر مسئله ای است؛
  • ثروتی به نام رضایت درونی؛
  • در صلح بودن با جریان هستی؛
  • معیار خوشبختی، آرامش درونی است؛
  • پایدارترین ثروت، رضایت درونی است؛
  • اصلی اساسی به نام “تمرکز تقسیم نشده”؛

منابع بیشتر:

دوره 12 قدم


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    516MB
    33 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 36 | تمرکز تقسیم نشده
    30MB
    33 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

176 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «غزل عطائی» در این صفحه: 7
  1. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2414 روز

    به نام خدای بخشنده مهربون به نام خدایی که هر لحظه در حال هدایت کردن تمام بندگانشه در هر لحظه داره تمام موجوداتش رو روزی میده به نام خدایی که در هر لحظه برکت رو وارد زندگی همه آدم‌ها می‌کنه و براش اهمیتی نداره که ما چقدر درآمد داریم چقدر پول داریم به نام خدایی که مراقب تک تک اعضا و جوارح جهان و تک تک موجودات جهان چه اونهایی که قابل دیدنند و چه اون‌هایی که کیلومترها زیر آب‌های اقیانوس‌اند به نام خدایی که تمام جهان رو برای تجربه خودش آفریده و با وجود اینکه خودش قراره که تجربه کنه به ما هم اراده و اختیار ِ انتخاب داده تا خودمون تصمیم بگیریم که می‌خواهیم چه راهی رو بریم

    سلام به همه اساتید بزرگوارم استاد عباس منش بی‌نظیرم مریم جان استادم و دوستان بی‌نظیرم و هر کسی که چشمای قشنگش این پیام رو می‌خونه.

    راستشو بخواین اصلاً توی چند وقت گذشته چیزی به ذهنم نمی‌رسید که بخوام پای یه فایل ارزشمندی از استاد بنویسم و درباره‌اش صحبت بکنم همش داشتم به این فکر می‌کردم که مگه تو چی داری برای گفتن مگه تو اصلاً کی هستی که بخوای بنویسی؟

    اما امروز برای روزهای آینده خودم ، حداقل برای اینکه بدونم امروز چطور گذشته و چطور پیش رفتم و به خاطر اینکه موضوع اصلی فایل خیلی هدایتگرم بود میخوام بنویسم.

    قبل از اینکه بخوام چیزی بگم استاد عزیزم بی‌نهایت از شما سپاسگزارم به خاطر فایل‌های روزشمار تحول زندگی من به خاطر اینکه خیلی از فایل‌ها و خیلی از آگاهی‌ها هستند که ما اصلاً نمی‌دونیم دربارشون شنیدیم ولی اصلاً یادمون نمیاد و با گوش دادن بهشون درهای جدیدی از آگاهی رو به رومون باز می‌کنیم سپاسگزارم از سخاوتتون سپاسگزارم از وقتی که می‌ذارین و همینطور سپاسگزارم از مریم جان شایسته استاد عزیزم که انقدر سخاوتمندانه همکاری می‌کنند و انقدر با کیفیت فایل‌های روز شمار تحول زندگی من رو برای ما دانشجوها در سایت آپلود می‌کنند.

    من تا قبل از این ، فکر می‌کردم که اگر پول بیشتری داشته باشم اگر یه کاری بکنم که درآمد بیشتری داشته باشم هر چقدر که پول بیشتر بشه من می‌تونم بیشتر به خواسته‌هام برسم بیشتر احساس رضایت از زندگی رو تجربه می‌کنم بیشتر احساس موفقیت می‌کنم و حتی با داشتن پول بیشتر بیشتر به خداوند نزدیک میشم بیشتر رفاقت می‌کنم باهاش سپاسگزارترم هستم اما بعد از مدتی وقتی که مدار من برای درک آگاهی‌های ثروت بالاتر رفت متوجه شدم که باید به گونه دیگه‌ای به جهان نگاه بکنم هر چند که الان هم شاید درآمدشخصیم خیییلی بیشتر نشده اما به شدت احساس رضایتم و رفاقتم با خداوند بیشتر شده و احساس می‌کنم که بیشتر دارم زندگی می‌کنم تجربه زیستی من در این کره خاکی ارزشمند خیلی باکیفیت تر شده بیشتر میتونم نعمت های زندگیم رو ببینم بیشتر میتونم با خداوند صحبت کنم و بی‌نهایت بیشتر برکت رو در زندگیم تجربه می‌کنم. الان متوجه شدم که همونطور که استاد عزیزم میگن مقدار پول حساب بانکی نیست که احساس رضایت ما رو در زندگی بالاتر می‌بره بلکه نوع نگاه ما آرامشی که داریم و اصلاً فهممون از قوانین که احساس ما رو بهتر می‌کنه من توی این مدتی که روی قوانین ثروت با خودم کار می‌کردم گاهی اوقات نتایج مالیم بیشتر می‌شد بهتر می‌شد و گاهی اوقاتم کمتر می‌شد کم کم به این نتیجه رسیدم که باید با خدا بیشتر رفاقت کنم بیشتر با خدا صحبت بکنم مسائلم رو از اون بخوام ، گاهی شاید مبلغ خیلی کمی رو باید برای خواسته هام پرداخت بکنم اما گاهی اوقات به خاطر چشم و هم‌چشمی و به خاطر اینکه ثابت کنم که من آدم ارزشمندتری هستم می‌خواستم که بیشتر هزینه بکنم اما وقتی که واقع بینانه به مسئله نگاه می‌کردم می‌دیدم که من فقط و فقط برای تایید گرفتن هست که میخوام بیشتر هزینه کنم در حالی که با هزینه خیلی کمتر هم من به بهترین حالت ممکن میتونم مسئله رو حل بکنم و اتفاقاً لذت ببرم در حالی که اگر می‌خواستم که به واسطه بیشتر هزینه کردن تایید دیگران رو بگیرم شاید جنس بهتری رو می‌گرفتم اما اون جنس بهتر برای اون فردی که قرار بود منو تایید کنه بهتر بود نه برای من .

    برای من همون چیزی که مد نظرم من بود و نیاز من رو برطرف می‌کرد بهتر و عالی‌تر و ارزشمندتر بود .

    مقدار پول حساب بانک من نیستش که احساس رضایت و آرامش رو برای من به ارمغان میاره بلکه ایمان داشتن به خدایی که در درون قلب منه و همواره داره با من صحبت می‌کنه و منو هدایت می‌کنه است که احساس رضایت من رو می‌تونه بالاتر ببره متوجه شدم که مقدار پول حساب بانکی نیست که می‌تونه رضایت رو در زندگی من بالاتر ببره برکت اون پوله که در زندگی من جاری میشه و ممکنه که من هیچ پولی نداشته باشم اما برکت زندگی من خیلی بیشتر باشه و اون برکت همه کارهارو انجام بده. پول مهم نیست. برکت مهمه. من تازه الان متوجه میشم وقتی که استاد توی دوره روانشناسی ثروت 1 می‌گفتند که بیایم به جای پول به جای ثروت بگیم برکت یعنی چی. الان متوجه شدم که برکته که مهمه برکته که می‌تونه زندگی ما رو متحول بکنه برکتی که توحیدی‌تره برکتی که به خداوند وصله ما وقتی که به خداوند وصل باشیم برکت بیشتری رو توی زندگیمون تجربه می‌کنیم برکت بیشتر فقط به معنای پول بیشتر نیست به معنای کمتر شدن هزینه‌هاست به معنای بیشتر شدن کیفیت زندگی به معنای تجربه‌های بهتر، سلامتی بیشتر، روابط بهتر، عشق بیشتر، لذت بیشتر و هرچیز خوب دیگه ایه.

    تا قبل از این وقتی که روی قوانین ثروت کار می‌کردم با خودم فکر می‌کردم و با خودم می‌گفتم یا شایدم چند باری توی کامنتام نوشته بودم که زندگی من خیلی پربرکته اما مقدار پوله در درامد شخصیم بیشتر نمی‌شه اما حالا فهمیدم که اون برکت است که مهمه و یک سری از کارها هست که به کیفیت زندگی من ارزش بیشتری میده و من می‌تونم در تجربه زیستنم در این کره خاکی کیفیت بیشتری رو تجربه کنم.

    شاید تا الان مقدار پول حساب بانکی من بیشتر از قبل نشده اما به واسطه احساس آرامشی که بیشتر دارم تجربه می‌کنم و به واسطه ایمانم که نسبت به قبل بیشتر شده کیفیت بیشتری رو دارم در زندگیم مشاهده می‌کنم شاید قبلاً هم این کیفیت بود اما من با این دید اصلاً نگاهش نمی‌کردم من فکر می‌کردم که فقط پول که می‌تونه کیفیت رو در زندگی من بالاتر ببره اما الان سعی می‌کنم که با تمام وجودم و با تمام ذرات تنم با تمام توجهم از زندگی لذت ببرم الان بیشتر به این واقفم که در این جهان پهناور و بزرگ فقط و فقط یک توجه و یک آگاهی هستم تمام اون چیزی که میبینم و تمام اون چیزی که می‌شنوم دربارش، متعلق به این جهانه و من به زودی قراره که از این جهان پهناور و بزرگ به یک جای دیگه‌ای نقل مکان کنم و قراره که به ملاقات با پروردگارم نائل بشم وقتی میگم به زودی قراره این اتفاق بیفته به این مفهومه که زندگی در این جهان در این کره خاکی مثل یک چشم به هم زدنه همونطور که متوجه نشدم 30 سال گذشته ی زندگیم چطوری اومد و رفت همونطور هم قطعاً متوجه نمی‌شم که دهه‌های بعد چطور قراره که بگذره و یک روزی میاد که قراره از این کره خاکی و تجربی زیستن در اون خداحافظی کنم و از این جهان برم. وقتی که بیشتر این برام جا افتاد و ،همونطور که بیشتر داره جا می‌افته بیشتر دارم از تجربه‌ام در این جهان لذت می‌برم تا قبل از این به این فکر می‌کردم که بزار درآمدم بیشتر بشه بزار پس اندازم خیلی بیشتر بشه بعدش فلان کارو می‌کنم فلان چیزو می‌خرم اون مهارت رو به دست میارم اون سفر رو میرم فلان مهمونی رو می‌گیرم یعنی تنها توجه من روی این بود که یه کاری کنم که درآمد من ورودی مالی من بیشتر و بیشتر بشه و هر چقدر که تلاش می‌کردم بیشتر احساس عجز و ناتوانی بهم دست می‌داد چون احساس می‌کردم که تمام توجه و تمام حواس و تمام نیروم رو گذاشتم روی اون مسئله اما نتیجه دلخواهم رو نمی‌گیرم به خاطر اینکه احساس می‌کردم که من با تمام وجودم پای این مسئله ایستادم اما هیچ نتیجه‌ای نداره اما بعد متوجه شدم که به جای اینکه بیام و تمرکزم رو بذارم روی یک موضوع بیرون از خودم که بهش هیچ کنترلی ندارم و هیچ کاری از دستم بر نمیاد توجه و تمرکزم رو بذارم روی شخصیت خودم نگاهم رو توحیدی‌تر کنم قدردان‌تر باشم و تجربه زیستنم رو بیشتر احساسش کنم اگر می‌خوام مهارتی رو یاد بگیرم همین الان شروع کنم شاید نتونم برم کلاس خصوصی یا کلاس بیرون ثبت نام بکنم اما همین الان می‌تونم اونو به صورت رایگان در یوتیوب یاد بگیرم شاید الان نتونم یک ساز باحال داشته باشم تا نوازندگی رو یاد بگیرم اما همین الان می‌تونم یه کار دیگه‌ای رو که بهش علاقمند هستم رو یاد بگیرم و از وقتی که دارم استفاده بکنم شاید الان نتونم برم دور دنیا رو بگردم اما محوطه خونه‌های سازمانی که در اون زندگی می‌کنیم هم بسیار بسیار زیباست و من تا الان نرفتم همه جاشو بگردم و از تنهایی خودم در اون مکان‌ها لذت ببرم شاید الان پول رفتن به کلاس خصوصی زبان و گرفتن یک مربی خصوصی رو نداشته باشم اما می‌تونم توی خونه زبان بخونم فیلم ببینم کتاب‌های مختلف رو بخونم پادکست‌های انگلیسی گوش بدم تا گوشم عادت بکنه و بیشتر یاد بگیرم شاید الان نتونم برم بهترین مربی خصوصی ورزشیو داشته باشم تا باهام کار بکنه اما می‌تونم در کلاس‌های یوتیوب شرکت کنم فیلم‌های آموزشی یا ورزشی رو دانلود کنم و توی تلویزیون پخش کنم و از ورزش کردن لذت ببرم و استفاده کنم شاید الان نتونم در یک کلاس خصوصی هنری شرکت کنم و مهارت‌های هنری خودم را افزایش بدم اما می‌تونم توی سایت‌های مختلف یا حتی از یوتیوب چیزهای مختلفی رو یاد بگیرم و با تمرین مهارت هنری خودم رو بالاتر ببرم.این نگاه برای من یک نتیجه خیلی قشنگی داشته و اونم این بود که حالا وقتی که دوستام ازم می‌خوان که باهاشون برم باشگاه وقتی بهشون میگم که من تنهایی توی خونه ورزش می‌کنم بهم میگن که تو چطوری می‌تونی تنهایی این همه کار انجام بدی چطور می‌تونی تنهایی بدون اینکه کسی بالا سرت باشه کلاس‌های آموزشی رو از یوتیوب یاد بگیری مهارتت رو بالاتر ببری چطوری می‌تونی این همه مستقلانه عمل بکنی و بدون اینکه کسی پیگیرت بکنه کاری روبه اتمام برسونی. من با همین روش یعنی با توجه کردن به اینکه الان چه چیزهایی دارم که می‌تونم ازشون استفاده بکنم و با مستقل شدن و نیازمند نبودن به بیرون از خودم تونستم خیلی کارها انجام بدم تونستم مهارت‌های هنریم رو افزایش بدم تونستم زبانم رو تقویت بکنم توی خونه ورزش بکنم و خیلی خیلی از مهارت‌های دیگه‌ای رو که شاید خیلی از دوستام میرن و بیرون از خونشون انجام میدنو من تو خونه با کیفیت بیشتری انجام میدم. در یک سال گذشته وقتی که بیشتر روی قوانین ثروت کار کردم به توحید هدایت شدم و متوجه شدم که قدرت رو به کس اشتباهی داده بودم من احساس کرده بودم که پول می‌تونه کیفیت زندگی من رو بالاتر ببره اما تمام اتفاقات تمام شرایط داشتن اینو به من نشون می‌دادن که قدرت دست کس دیگه‌ایه برای اینکه کیفیت زندگیت رو بالاتر ببری به خودش برگرد. من از وقتی که به توحید برگشتم از وقتی که دارم سعی می‌کنم که خدای این جهان رو خدایی که در هر لحظه از طریق قلبم داره به من هدایتش رو می‌رسونه و با من صحبت می‌کنه بشناسم احساس می‌کنم که ورق برگشته احساس می‌کنم که عمق کیفیت‌های زندگیم بیشتر و بیشتر و بیشتر شده احساس می‌کنم که فهم من از تجربه زیستنم در این جهان بزرگتر شده احساس می‌کنم که رفاقت عمیق‌تری رو با قدرت مطلق این جهان دارم تجربه میکنم و دیگه حاضر نیستم که این رفاقت رو با هیچ چیز دیگه‌ای عوض کنم از اونجایی که از بچگی به ما گفتن که پول خیلی مهمه و اگر پول نداشته باشی بدبختی شاید هنوز هم نتونسته باشم که اونقدر که لازمه و اونقدر که باید قدرت این موجود عزیز رو توی ذهنم به صفر برسونم اما تا اونجایی که تونستم احساس رهایی پیدا کنم رضایت دارم مطمئناً اگر بیشتر همراه باشم با توحید اگر بیشتر با خداوند رفاقت کنم اگر این رفاقته هر روز باشه و ادامه دار باشه و صحبت‌هامون قطع نشه و اگر درگیر روزمره نشم می‌تونم قدرت خداوند رو توی زندگیم بیشتر و بیشتر کنم و بیشتر بشناسمش و به این واسطه قدرتمندتر بشم. توی این مدتی که سعی کردم که روی توحید بیشتر کار بکنم و قدرت پول رو در ذهنم کم و کمتر بکنم احساس می‌کنم که نعمت‌های بیشتری توی زندگیم وارد میشه برکت پولم خیلی بیشتر شده نیازهای من وابسته به پول نیست و هر بار هم که یه مسئله‌ای به وجود بیاد قبل از اینکه بخوام اون مسئله رو حل بکنم به راحتی پولش میرسه اصلا قابل مقایسه با قبل نیست . من فکر می‌کنم که وقتی که ما تمام حواس و توجهمون روی این باشه که درآمدمون رو بالاتر ببریم خونه بزرگ‌تری داشته باشیم ماشین بهتری بگیریم فلان مسافرت لاکچری رو بریم ذهن خودمون رو محدود می‌کنیم تمام ارزش‌هامون رو اشتباه انتخاب می‌کنیم ما همین الان هم خوشبختیم همین الان هم نیازی به هیچ چیز دیگه‌ای بیرون از خودمون نداریم که احساس خوشحالی و رضایت بیشتری رو تجربه بکنیم همین الانم می‌تونیم با قدرت گرفتن از پول یشتر فکر کنیم و خلاقانه‌تر زندگی بکنیم و من فکر می‌کنم که اگر بخواهیم طبق آموزش‌های استاد عزیزمون پیش بریم اگر ورودی‌هامون رو بیشتر کنترل بکنیم و اگر تمام توجه و تمرکزمون رو بذاریم روی زندگی شخصی خودمون و و به این فکر نکنیم که اگر فلان کارو بکنم دیگران چه فکری درباره من می‌کنند یا اگر فلان کارو انجام ندم تایید نمیشم می‌تونیم خلاقانه‌تر و بهتر و پربرکت‌تر زندگی بکنیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 90 رای:
  2. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2414 روز

    سلام به دوست عزیزم ناعمه جانم . امیدوارم که حالت عالی باشه عزیزم. خیلی ازت ممنونم که از تجربیات خودت بهم گفتی .

    خیلی ازت ممنونم که تحسین کردی دوست نازنینم قطعاً خودت هم خیلی خیلی تحسین برانگیزی و نوع نوشتارت خیلی شیوا و دلنشینه

    زمانی خوندم پیامت رو که به شنیدن تجربیات یک دوست واقعاً نیاز داشتم.‌ احساس کردم که کنار هم نشستیم و شما داری برای من تعریف می‌کنی از تجربیات خودت و اینکه چطوری کار می‌کنی روی خودت …

    خیلی خوشحالم از اینکه مغازه خودت رو داری و از تجربیات قشنگت و از آگاهی‌هایی که بهشون دست پیدا کردی برام گفتی.

    ناعمه جانم از این جهت احساس صمیمیت بیشتری باهات داشتم که وقتی عکس قشنگت رو دیدم متوجه شدم که شما شبیه یکی از دوستای خیلی عزیز من هستی که مثل خودت خیلی شیرینه با این تفاوت که شما قانونو هم بلدی و به زیبایی اجراش می‌کنی .

    همیشه در مسیر عشق باشی روحت پر از نور و حال دلت عالی باشه عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2414 روز

    سلام زهرا جون روزت بخیر امیدوارم که حالت عالی باشه عزیزم خیلی ازت ممنونم که برام از تجربیات خودت گفتی خیلی تحسینت می‌کنم به خاطر موفقیت‌هایی که به دست آوردی به خاطر تجربیات شیرینت خدا را شکر به خاطر اینکه توی خونه‌ای زندگی می‌کنی که همه امکانات برات فراهمه بدون اینکه هزینه‌ای پرداخت کنی. زهرا جون کامنتت برام خیلی الهام بخش بود امیدوارم که همیشه در پناه خدای ثروتمند وهاب باشی همیشه رفاقتت باهاش خیلی زیاد باشه هر روزت پر از شگفتی پر از عشق پر از ثروت و پر از برکت و سعادت باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2414 روز

    سلام آزاده جون شب شما بخیر خیلی ممنونم که غزلو قابل اعتماد دونستین برای اینکه سوال بپرسین و خیلی هم سپاسگزارم از اینکه لطف داشتین بهم با کمال میل .

    پس بیاین اول درباره ظاهر صحبت کنیم ببینید ظاهر اصلاً چیزی نیستش که ما بخواهیم اولویت اصلیمون رو روی اون بزاریم به خاطر اینکه یک آدم هرچه زیبا باشه شما وقتی که باهاش ازدواج می‌کنی رفتار اونه که شما رو جذب می‌کنه ممکنه که یه فردی باشه که از نظر ظاهری خیلی جذابیت نداشته باشه اما وقتی که شما باهاش صحبت می‌کنید به خاطر اینکه خیلی موثر صحبت‌هاش و خیلی قشنگه یا خیلی با خودش در صلحه کلامش اونو تبدیل می‌کنه به یک آدم دوست داشتنی و زیبا ولی ممکنه که یه آدمی باشه که خیلی زیبا باشه منتها اصلاً با خودش در صلح نباشه یا به طور کلی آدم دوست داشتنی نباشه.بنابراین ظاهر چیزی نیست که ما باید روش زوم کنیم .

    شخصیت و رفتار مهمتره .

    اما خب حق میدم ممکنه که یکی باشه که واقعا به دل نشینه . حتی اگر آدم خوبیه . هرچند اگر یه آدمی اونقدری خوب باشه که به دل ما بشینه ما دیگه به ظاهرش توجه نمیکینم .

    مورد دوم تحصیلات هست . شما باید ببینید اولویت شما چیه ؟

    برای چی میخواید اون آدمی که وارد زندگی شما میشه تحصیلات بالاتری داشته باشه؟ آیا به خاطر تایید دیگران ؟ یا فهم بیشتر خود اون فرد ؟

    درباره تایید دیگران چیزی نمیگم چون شما قطعا میدونید. اما درباره فهم اون آدم میگم .

    فهم و شعور یک فرد هیچ ربطی به میزان تحصیلاتش نداره.

    ممکنه یک نفر باشه ‌که سطح تحصیلاتش پایینتر باشه اما به اندازه هزارتا آدم متخصص متوجه باشه و تونسته باشه گلیم خودشو از آب بیرون بکشه.

    اما ممکنه شما وااقعا دوست داشته باشید همسرتون تحصیلات بالایی داشته باشه.

    من با تمااام وجودم دوست داشتم که همسرم تحصیلات عالی در بهترین دانشگاههای کشور داشته باشه.

    ولی اولویت اولم نبود. اما چون خییلی دوست داشتم، همواره درحال تحسین کردن اونهایی بودم که درحال تحصیل هستن.

    یعنی به خاطر تایید دیگران هم نبود من دیوانه وار دوست داشتم با یک فرد تحصیل کرده نابغه ازدواج کنم.

    به خاطر همین همش داشتم تحسین میکردم. وقتی یکیو با این ویژگیا میدیدم قلبم داغ میشد از عشق و علاقه به اون وضعیت. وقتی مقاومت نداشته باشید نسبت به یک خواسته وقتی تحسین میکنید قلبتون گشوده میشه . اینطوری خلقش میکنید .

    شماام اون شرایطیو که میخوایدو زیاد تحسین کنید. اگر الان یکی اومده که 80 درصد شبیه خواسته های شماست پس اگر دقیقتر پیش برید خلق بهتری خواهید داشت. اما اینو بدونید که قطعاا کسی پیدا نمیشه که 100 درصد تماام ویژگیهایی که ما میخوایمو باهم در سطح بالا داشته باشه. کمالگرایانه نگاه نکنید به ماجرا.

    بنابراین باید اولویت بندی کنید .

    حالا درباره عزت نفس بگم.

    بسنجید ببینید اون فرد عزت نفسش چقدره؟ آیا فقط درباره ظاهر میگه تو هرطور میخوای منو بساز ؟

    ببینید ، همه چیییز از عزت نفس نشات میگیره .

    اگر دوره عزت نفسو دارید ، ساده ترین کاری که میشه انجام داد برای کار کردن با اون دوره ، اینه که مو به مو نت برداری کنید ازش . ناخوداگاه عزت نفستون بالاتر میره .

    بگردین ببینید اون ویژگیهایی که نپسندیدین ، در باورهای شما چه شکلیه ؟

    ممکنه احساس عدم لیاقت نهفته باشه که ریشه ی همه ی باورهاای روابط هم در نهایت برمیگرده به همین لیاقت.

    روی احساس لیاقتتوت دقیقتر و بیشتر کار کنید .

    اگر اون فردو به خاطر قیافه و ظاهر رد کردین که نه ، اما اگر به خاطر تایید طلبیش رد کردین آفرین به شما! روی باور تایید طلبی خودتون هم بیشتر کار کنید . چون جهان آیینه ست و آدما مارو به خودمون نشون میدن.

    من چندین و چند قسمت فایل صوتی درباره ازدواج آماده کردم و به عنوان هدیه منتشرش کردم . امیدوارم که اگر اون آگاهیها براتون الهام بخش و راه گشا بود، خداوند خودش هدایتشون کنه تا بهتون برسه.

    یا از هزاران طریق دیگه شمارو به آگاهی های نابتر هدایت کنه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2414 روز

    سلام به دوست عزیزم آزاده جون امیدوارم که حالتون خوب باشه .

    خیلی ممنونم از اینکه مجدداً برای من نوشتین من خیلی خوشحال میشم وقتی که با شما صحبت می‌کنم.

    آزاده جون من وقتی که دانش آموز بودم یه دختری بود که من خیلی دوسش داشتم .خیلی یعنی بینهااایت. قلبم میلرزید وقتی میدیدمش .وقتی که بزرگتر شدیم و دیگه مستقل‌تر شدیم یک جایی با این دوستم که توی بچگی واقعاً عاشقانه دوسش داشتم برخورد کردم و دیدم که اون موقع من فکر می‌کردم که این آدم خیلی آدم باحالیه و من عاشقانه دوسش داشتم ولی الان اون آدم اصلاً اونطور که من فکر میکم که چقدر آدم بزرگیه نیست و حتی رابطه مو باهاش قطع کردم. بعد از اون وارد جمع‌هایی شدم که فکر می‌کردم که اون افراد که من وارد جمعشون شدم خیلی آدم‌های بزرگی هستند به خاطر اینکه به نظر من خیلی آدم های خاصی بودن و به خاطر اینکه اون آدم‌ها رو بزرگ کرده بودم توی ذهنم ، از جمعشون خارج شدم توسط جهان . ذهنم خیلی درگیرشون بود فکر می‌کردم که من خیلی آدم کوچیکی هستم اونا خیلی بزرگن بعد اومدم روی عزت نفسم کار کردم. فکر می‌کردم که حالا که من از جمعشون خارج شدم درباره من چی فکر می‌کنند؟ چند وقت که گذشت و من روی عزت نفسم کار کردم و خلق کردم ازدواجمو . به این نتیجه رسیدم که اون آدم‌ها هم اصلاً آدمای بزرگی نبودن من فقط توی ذهنم اونا رو بزرگشون کرده بودم. فهمیدم که اوناام دقیقا مثل من هستند یک سری عادت های غذایی دارند، یک سری عادت‌های رفتاری دارند، غمگین میشن ،حسادت میکن ،متنفر میشن از یک نفر ، گاهی اوقات ممکنه که غیبت کنن ، شاید سر چیزهای بی مورد بخندن ،مسخره بازی درمیارن ، دلشون می‌شکنه و خیلی کارهای دیگه که دقیقاً ما انجام میدیم اونا هم انجام میدن.

    بنابراین هیچ آدم خاصی وجود نداره . اینو من زمانی فهمیدم که ازدواج کردم و اومدم توی محیطی که همیشه توی نظرم آدم‌های خیلی خفن باحال سطح بالا توی اون فضا وجود داشتن همیشه فکر می‌کردم که اساتید دانشگاه آدم‌های خیلی خاصین. به خاطر اینکه تحصیلات خیلی بالایی دارند و آدم‌های زیادی هم دیدن، وضع مالی خوبی دارند، همه چیز توی نظرم درباره اون‌ها خیلی خاص بود اما وقتی اومدم توی جمعشون و باهاشون رفت و آمد کردم دیدم اون‌ها هم دقیقاً مثل من هستند فقط مقااله‌های بیشتری خوندن یا توی دانشگاه‌های بهتری درس خوندن. اون‌ها هم در خیلی از موارد مثل من عمل می‌کنن. حتی اگر درباره قانون اطلاعاتی نداشته باشند مثل عوام رفتار می‌کنن . اونا هم پشت سر بقیه ممکنه که صحبت کنن، اونا هم ناراحت میشن ، خوشحال میشن ،می‌خندن ، مسخره بازی درمیارن، فیلم میبینن، اونا هم عادت‌های غذایی مثل همه آدم‌های دیگه دارند.

    یه بار رفته بودیم دندانپزشکی متوجه شدیم که خانم منشی و آقای دکتر زن و شوهرند یه خورده که با همدیگه صحبت کردیم و دوست شدیم من شماره خانمشون رو گرفتم تا بیشتر با هم در ارتباط باشیم اول فکر می‌کردم که این دو عزیز خیلی آدم‌های خاصی هستند اما بعد که استاتوس‌هاشون رو در واتساپ دیدم که از سفرهای زیادی که می‌رفتن عکس می‌ذاشتن متوجه شدن که اون‌ها هم آدم‌های خاصی نیستند اصلاً خاص وجود نداره . نوع نگاه ماست که به آدما خاص بودنو هدیه میده ‌،به خاطر همینه که ما نباید آدم‌ها رو توی ذهنمون بزرگ کنیم چون هممون شبیه همیم.

    آزاده جون درباره دوره لیاقت پرسیدین راستشو بخواین من هم فرصت نکردم که مو به مو این دوره ارزشمند رو نت برداری کنم اما طبق تعهدی که دارم به خودم برای بهبود خودم در حال حاضر دارم هر روز یک فایل صوتی گوش می‌دم حالا یا از دوره‌ها یا فایل‌های رایگان ، اونو نتبرداری می‌کنم، نکات مهمشو برای خودم تکرار می‌کنم و مینویسم و سعی می‌کنم که همونطوری رفتار کنم. قبلتر از این ، سعی می‌کردم که اون فایل صوتی رو که دارم از دوره‌ها رو انقدر گوش بدم که بعد بتونم به اون شیوه عمل کنم مثلاً ممکنه که 20 بار 30 بار 40 بار اونو گوش می‌دادم بعد می‌رفتم سراغ فایل صوتی بعدی .

    آزاده جون تا زمانی که ما رفتارهایی که در خودمون پیدا می‌کنیم و می‌فهمیم که پاشنه آشیلمون هست در وجودمون تغییر ندیم تا نتونیم رفتار مناسب و درست و بهتری داشته باشیم آدم‌هایی که وارد زندگی ما میشن به احتمال خیلی زیاد دقیقاً همون نقطه ضعف‌ها رو در شخصیتشون خواهند داشت. البته نمیشه گفت که ما می‌تونیم 100 اون نقطه ضعف‌ها یا پاشنه آشیل‌ها رو توی وجودمون تغییر بدیم اما تا جایی که می‌تونیم باید ادامه بدیم.

    آزاده جون اینکه شما علاوه بر اینکه روی خودتون کار می‌کنید طبق نشانه‌ها هم پیش میرین خیلی خوبه اما سعی کنید که به نشانه‌ها وابسته نشین گاهاً ما نشانه‌ها رو می‌بینیم و بعد با خودمون می‌گیم که خب حتماً بعد از این نشانه‌ها باید نتیجه بگیرم دیگه.

    بعد اون نتیجه نمیاد یا اگرم بیاد شااید دلخواه شما نباشه و شما ناامید میشین که این همه نشونه اومد پس نتیجه من کو؟

    از اونجا که مهمترین فرد توی زندگی ما خودمون هستیم و این خود تا آخرین لحظه عمرمون با ما همراه خواهد بود بنابراین مهم‌ترین مسئله زندگی ما کار کردن روی خود و پرورش شخصیته بنابراین هدف اصلی باید همین باشه ..

    من اون موقع که روی روابطم کار می‌کردم بعد از یه مدتی که هی نشونه‌ها رو می‌دیدم ولی نتیجه اصلی نمی‌اومد دیگه زدم به سیم آخر و با خودم تصمیم گرفتم که من دیگه دنبال نتیجه نیستم و فقط روی شخصیت خودم کار می‌کنم حتی اگر تا آخر عمرم هم ازدواج نکنم دیگه اشکالی نداره چون من تنها هدفم کار کردن روی شخصیت خودمه و واقعاً هم رها کردم. قبلا چندبار به این فکر کرده بودم که خب پس من که رها کردم پس چرا نتیجه نمیگیرم؟ چون فکر کرده بودم که قانون رهایی میتونه به من توی خلق نتیجه‌ام کمک کنه ولی ما باید به اون درجه برسیم که مهمترین فرد زندگیمون خودمون و آرامشمون باشه نه خلق نتیجه. آرامش خودمون رو به داشتن یک نتیجه توی زندگیمون نباید گره بزنیم. از اونجایی که ما یک بار زندگی می‌کنیم و یک بار زیستن رو در این کره خاکی تجربه می‌کنیم، باید بتونیم از لحظه لحظه اتفاقاتی که برامون توی این جهان می‌افته لذت ببریم و تمرکز اصلیمون رو بذاریم روی خودمون به خاطر اینکه وقتی تمرکز اصلی روی پرورش شخصیت خود باشه دیگه تضادها کمتر به وجود میاد یا بهتره بگم مشکلات در چشم ما بزرگ دیده نمی‌شن.

    نکته آخر رو هم بگم و امیدوارم که تبلیغ به حساب نیاد که توسط سایت پاک بشه دوره ازدواج رو می‌تونید توی تلگرام پیدا کنید. من اونو توی کانالم به اشتراک گذاشتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  6. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2414 روز

    سلام به دوست عزیزم آزاده جون امیدوارم که حالتون عالی باشه سپاسگزارم از لطف و محبتی که داشتین خیلی ممنونم از اینکه انقدر مهربانانه منو مورد لطف قرار دادین با وجود اینکه عکس شما رو ندیدم ولی مطمئنم که شما هم خیلی دوست داشتنی و عزیز هستین و منم خوشحالم از همصحبتی با شما.

    آزاده جون من اون موقع که روی روابطم کار می‌کردم خیلی برام سخت بود که اصلا بخوام با جنس مخالف بخوام صحبت کنم چون باورهای مخربی در این زمینه داشتم بنابراین با تعداد خیلی کمی از دوستان جنس مخالف هم صحبت می‌شدم البته در گروه‌های مختلف بودم و شاید باهاشون هم صحبت می‌شدم اما نه به عنوان یک رابطه عاطفی سطحی.

    بعد از اینکه من روی خودم کار کردم به این نتیجه رسیدم که من برای اینکه تکامل رو طی بکنم و بفهمم که باورهام در چه سطحی هستند باید ارتباط سطحی با افراد داشته باشم و بعد از دو سه بار تجربه به این نتیجه رسیدم که اینکه من خودم باشم خیلی بهتره یعنی اگر من به طور کلی آدم مهربونی هستم جلوی اون فرد خودم رو یک جوری نشون ندم که انگار آدم سفت و سخت و سردی هستم به این نتیجه رسیدم که خودم باشم همون رفتاری که با همه آدم‌ها دارم با اون آدم هم داشته باشم با این تفاوت که قرار نیست توی اون رابطه من مداوم ابراز احساسات کنم (خب یه سری خط قرمزهاام داشتم .مثلا این که من با دوستای دختر طبیعتا دست میدم ، همو بغل میکنیم اما توی آشنایی سطحی هرگز اینطوری نباید باشه به نظرم.) سعی میکردم صمیمی نشم . چون اصلا دوست نداشتم کسی به خودش اجازه بده که هرطور که دلش میخواد باهام صحبت کنه.(من با دوستای دختر هم همینطوری هسنم البته. همیشه یه محدوده ای رو برای خودم درنظر میگیرم)

    بعدتر به این نتیجه رسیدم که از همون اول اگر کسی به قصد آشنایی به سمت من اومد هدف خودم رو از اون آشنایی مشخص کنم و به طرف مقابلم بگم مثلاً یک بار به یک فرد متشخصی که برای بیشتر آشنا شدن با من بهم پیشنهاد داده بود گفتم تصمیم من وارد شدن به یک رابطه عاطفی نیست بنابراین فکر نکن که من دوست دختر تو هستم فقط می‌خوام تو رو بشناسم و ببینم که تو به عنوان یک آقا چه ویژگی‌هایی داری و بعد ببینم که آیا ما به درد هم میخوریم یا نه!

    (این آشناییو با مادر و برادرم هم مطرح میکردم.)

    من انقدر با قدرت این خواسته رو عنوان می‌کردم که طرف مقابل خوشش هم میومد از شخصیت قوی ای که داشتم و نمیتونست چیزی به غیر از این بگه و موافقت می‌کرد. البته اگر موافقت نمی‌کرد به سادگی خارج می‌شد از اون وضعیت.

    من این قول رو به خودم داده بودم که به من ارتباطی نداره که یک نفر وابسته بشه به من، مهم اینه که من خواسته‌های خودم رو مد نظرم قرار بدم و ببینم که طرف مقابل چه ویژگی‌هایی داره و با توجه به اولویت‌های خودم ویژگی‌های اون آدم رو بسنجم بنابراین توی دو سه موردی که آشنایی اتفاق افتاد من متوجه شدم که اون آدم‌ها شبیه به خواسته‌های من نیستند و با وجود اینکه اون‌ها از شخصیت غزل خوششون اومده بود و دوست داشتند که این رابطه رو ادامه بدن یا حتی رسمی کنن، من گفتم من نمی‌خوام و من اولویت‌های دیگه‌ای مدنظرمه و از اون رابطه به راحتی خارج شدم. قبل‌تر به خاطر این دلم نمی‌خواست که با آدم‌ها در ارتباط باشم که می‌ترسیدم از اینکه اون آدم به من وابسته بشه و من گناهکار باشم از اینکه با احساسات دیگران بازی کردم .

    من یه لیستی از اولویت هام داشتم همیشه که بعد از آشنایی با یک فرد طبق اون لیست ، چک میکردم که چقدر نزدیک به خواسته منه. اگر اولویت های اصلی و مهمو نداشت دیگه ادامه نمیدادم و میومدم اون مواردی که مدنظرم بود و اون فرد نداشت رو در وجودم بررسی میکردم و برای خودم تمرین مینوشتم و باورسازی میکردم .

    آزاده جون اینها چیزهایی بود که در خاطرم بود و براتون نوشتن . امیدوارم راهگشا باشه براتون :)

    من دوره عشق و مودت استاد عباسمنش عزیزمون رو ندارم و اونموقع با دوازده قدم پیش میرفتم و سعی میکردم قوانینو با

    چیزی که میخوام معادل سازی کنم و بفهمم چطور باید پیش برم. اما یادمه یه مربی عزیزی داشتم که ایشون بهم گفته بودن باید به طور سطحی با چندنفر آشنا شی. و همین شد که رفتم تو دلش .

    در پناه فرمانروای عالم باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2414 روز

    سلام آزاده جون امیدوارم که عالی باشین سپاسگزارم که یک بار دیگه برام کامنت نوشتین و سوال پرسیدین خیلی خوشحال میشم که درباره قوانین با هم صحبت کنیم خصوصاً در زمینه روابط که اطلاعات بیشتری دارم .

    شما هر ویژگی که مد نظرتون هست رو در نظر بگیرین و اینو هم مدنظرتون قرار بدین که وقتی میگید مسئولیت پذیر ؛ مسولیت پذیری از نظر شما یعنی چی ؟ برای اولویتهای خودتون مثال بیارید . مثل کی مسئولیت پذیر باشه ؟

    همه چیزو با دقت بنویسید و با جزئیات . چون شما با واقعا دارید خلق میکنید . وقتی ریز جزئیات رو مینویسید دیگه راهو گم نمیکنید ‌ همینطور انگار نصف راهو رفتین. جهان ازون دست آدما میاره سر راهتون .

    بعدشم از قدرت تحسین غافل نشید. اولویتهاتونو در آدمهای مختلفس که میبینید پیدا کنید و مداوم تحسینشون کنید .

    خیلی خیلی موثره . تحسین معجره میکنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: