مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- احساس خوب، گره گشای هر مسئله ای است؛
- ثروتی به نام رضایت درونی؛
- در صلح بودن با جریان هستی؛
- معیار خوشبختی، آرامش درونی است؛
- پایدارترین ثروت، رضایت درونی است؛
- اصلی اساسی به نام “تمرکز تقسیم نشده”؛
منابع بیشتر:
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD516MB33 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 36 | تمرکز تقسیم نشده30MB33 دقیقه
سلام بر استاد عزیزم وشایسته ی جانم
نمیدونم چی باید بگم درمورد این قسمت که چطور منو بفکرفرو برد و دقیقا به چیزهایی که ازدیروز درموردش فکرمیکردم سوق داد،استاد عزیزم ،سوال مهمی که دوست عزیز م لقمان جان ،توی این قسمت کلاب هاوس گفتن سوال منم بود وبا وجود اینکه جوابشو میدونستم ولی شنیدنش اززبون شما ،به من انرژی و حس مقبولیت بیشتری داد.
اما چیزی که برام سوال بزرگی شده که خواهشم از استاد دوستان اینه که اگه دیدگاهی دارن ویا مثل من هستن به من هم بگن .
داستانی که میگم حدود چهارده ماه پیش توی فامیلامون اتفاق افتاد
که دوتا خواهرازنزدیکانمون که خیلی به هم نزدیک بودن ولی ازنظر مالی داشت تفاوتشون زیاد میشد
،بینشون به دلایل مختلف داشت بهم میخورد،
ازاونجایی که من و همسرم خیلی تو اختلافات فامیل مورد میانجیگری قرار میگیریم ،نهایت سعیمونو کردیم که این اختلاف حل بشه وبرای من مثل روز روشن بود که ادامه این تنش باعث ازارروحی روانی خیلیها وازجمله خانواده خودم خواهد شد،پس خیلی سعی در صلح داشتم وبلاخره جنگ خانوادگی درگرفت وبارها جلسه دورهمی وحرف وحدیث و اعصاب خوردی .و…..اتفاق افتاد .وچون فامیل بهم متصل وتودرتو هم بودیم ،باوجوداینکه دیگه من سعی داشتم ازاین موضوع اعراض کنم،ولی نمیشد وهرروز یکجور به این مطلب وصل میشدیم
چقدرطرف حق رو گرفتیم وچقدر قاضی مدادرانه برسیشون کردیم وحق رو به این دادیم وبه اون یکی عتابو عقاب کردیم ،واون موقع من فایلهای رایگان رو گوش میکردم
خلاصه کم کم اونقدرازتکراراین غیبتها وقضاوتها خسته وفرسوده شدم که دیگه دردورهمیها بهشون تذکرمیدا دم اگه میخواهید ازاین موضوع صحبت کنید من نمیام
وهمینجوری گذشت تا دیروزیکی ازطرفین دعوا یه یادآوری کوچک درمورد مطلب دعوا کرد توضیح داده عقبه و داستان شکل گیری این بحث چی بود،
قبلا همش غصه می خوردم که چرابایددوتاخواهربه چنین جایی برسن ،ومگه ازخواهرنزدیکترم داریم ؟ویهو متوجه شدم که من مدتهاست باتوجه به قوانین اینو فهمیدم که اینا هرکدوم در زمان لطف کردن به هم برای خودشون قانون انتظارروگذاشتن وبرای هرکاری که برای طرف مقابل میکردن ،میخواستن که اون طرف براشون بندگی کنه،وفرکانسهایی که دایم ارسال کردن اونها و ازهم دور ومتنفرکرد.
ومن مدتها بود که باخودم میگفتم اینها نتیجه ارسال فرکانسهای متفاوت ودرحال بد موندن همه ما بوده
اما حرف وسوال من اینجاست که باتمام این حرفهایی که زدم ،من مدتهاست که ازاین روانپزشکیها اعراض میکنم،دیروز ودر مابین صحبتهای یکی ازاون طرفین دعوا ،من حس کردم توی اون جمع نیستم ومثل فیلمهایی که یک روح رو درجمعی نشون میدن که کسی اونو نمیبینه،وهرچه دادمیزنه کسی نمیشنوه!!!!!! اون روح من بودم ،همش ازخودم میپرسیدم اصلا این کسانی که دوروبرمن هستن جنسشون یه چیز دیگه ایه،
چقدر دوریم ازهم،چقدرفاصله داریم،چقدراحساس غریبگی کردم،
منظورم این نیست که من بهترم یانه
منظورم یک فاصله خیلی زیاد مثل دوتا جنس کاملا متفاوت که هیچ ربطی بهم ندارن یا نمیتونن اتصال ایجاد کننده
حس غریبگی ومجرد بودن وتنهایی به من دست داد،ولی خودم رو بالاتر میدیدم
میدونم که تفاوت فرکانسی زیاد شده والان کلا باوجود اینکه بسیارخاکی تر وبی ادعاتردرهرچیزی هستم ولی میفهمم که جایگاه من بالاتره
سوالم اینه که آیا این حسم اشکال داره ومن دارم خودخواه میشم ؟ایا باید تو این حالت ادامه بدم؟
خیلی حرف دل ازشناختهای جدیدم رو بصورت فایل اینستاگرامی تو پیجم گذاشته بودم وخیلی بازخوردهای خوبی هم داشت ولی حالا قطعشون کردم ،به نظرتون من دارم احساس فهمیدگی ودانایی کاذب میکنم؟
اگه مخصوصا استادم ویا دوستان عزیز م جواب بدن خیلی سپاسگزارمیشم.
عاشق همتونم