گفتگو با دوستان 36 | تمرکز تقسیم نشده

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • احساس خوب، گره گشای هر مسئله ای است؛
  • ثروتی به نام رضایت درونی؛
  • در صلح بودن با جریان هستی؛
  • معیار خوشبختی، آرامش درونی است؛
  • پایدارترین ثروت، رضایت درونی است؛
  • اصلی اساسی به نام “تمرکز تقسیم نشده”؛

منابع بیشتر:

دوره 12 قدم


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    516MB
    33 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 36 | تمرکز تقسیم نشده
    30MB
    33 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

176 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ناعمه احمدی» در این صفحه: 3
  1. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1295 روز

    به نام خداوند بخشاینده و مهربانم

    سلام غزل زیبا دوست خوبم، همیشه نکته سنجی شمارو تحسین کردم، کامنت هات سلیس و روان عه، نکات بسیار کلیدی و آموزنده ای رو مثل یک معلم تدریس میکنی. از تجربیات زندگی ات نکات بسیار دقیقی بیرون میکشی و من بسیار تحسین میکنم این ویژگی نکته سنجت رو.شما واقعا خوب آموزگاری هستی.

    من امروز قدم 7 جلسه2 رو نوشتن و گوش دادنش رو  بعد از 5 روز تموم کردم، انقدر ک آگاهی داره این فایل نمیشه ب راحتی ازش گذشت(بهت پیشنهاد میدم گوشش بدی) و خوندن کامنت شما تکمیل کننده این قسمت بود، خداروشکر. همیشه دوست دارم از تجربیات افراد آگاه بشم، تجربیاتی ک خودشون راهی رو پیمودن و نتیجه گیری کردن و من سراپا گوش میشم.

    دیدگاهت در مورد پول بسیار عالی بود،ایمان داشتن به خدایی که در درون قلب منه و همواره داره با من صحبت می‌کنه و منو هدایت می‌کنه است که احساس رضایت من رو می‌تونه بالاتر ببره

    برکت اون پول میتونه منو ب رضایت از زندگی برسونه

    من یه مدت ب اینکه چطور درآمدم بیشتر بشه فکر کردم و چون باعث میشد ب ناسپاسی از شرایط موجودم برسم و نعمت های اکنونم رو نبینم، درآمد من کم و کمتر شد، ولی این باعث نشد ک من کم بیارم و با وجود نجواها من ادامه دادم و نزاشتم احساسم خیلی بد بشه و خداروشکر با گوش دادن این جلسه متوجه این باگ در خودم شدم و خیلی خوشحال شدم ک یافتمش، حالا قدر این آگاهی رو خیلی خوب میدونم و حالا سعی میکنم حتی برای اومدن تک تک مشتری ها سپاسگزار باشم و حال خوشم وابسته ب اومدن و نیومدن مشتری نیست.

    این خیلی نتیجه خوبیه ها، ینی من قبلا حساب کتاب میکردم و مینوشتم ورودی روزانه ام رو، و یا مثلا اگر درآمد امروزم از روز قبلم کمتر میشد ناسپاسی می اومد سراغم و نجواها شروع ب صحبت میکردن.

    و دو روز پیش ک تو مغازه نشسته بودم و هیچ مشتری ای نیومد و من کل مدت توی سایت بودم و تا نجوا می اومد من حواسم رو پرت میکردم و میگفتم من اومدم کتابخونه.شاد و خوشحال مغازه رو بستم و توی راه خونه فهمیدم ک چقدر شخصیت من تغییر کرده، دیگه حال خوش من خیلی وابسته ب اومدن یا نیومدن مشتری نیست، چرا اگر بیاد من خوشحال میشم ولی دیگه خیلی گیر نمیدم ب قول استاد تقلا نمیکنم و مثل ماشینی ک توی گل گیر کرده گاز نمیدم.رها تر هستم و میگم آقا خدا خودش میفرسته مگه تاحالا شده منو لنگ بزاره؟ میشه ک یه مشتری بیاد و ب اندازه 10 تای دیگه بخره، دیدم تجربه کردم، این مشتری ها رو جایزه تقوام فرستاده برام.

    اره خلاصه دیدم من توی تقوا و کنترل ذهن خیلیی قوی تر شدم نسبت ب چند ماه قبلم بعد ب خودم گفتم خب این بزرگ ترین نتیجه است دیگه. یه موقع هایی ی شرایطی خیلی شخصیت آدمو بزرگ میکنه، این کنترل ذهن ک هر روز میگی فقط برای امروزم تقوا کنم و امروز رو در لحظه باشم این هر روز هر روزا یه شخصیت بزرگ میسازه ک تو مسائل بزرگتر راحت تر از پس ذهن و نجواهاش بربیای.

    دیدم من دیگه برای تک تک مشتری هام شکرگزاری  میکنم و این یعنی نتیجه، من راحت تر میبخشم، بیشتر از پولم خرج میکنم، دیگه وابسته پول نیستم، رهاتر شدم،خب اینا نتیجه است دیگه. نتیجه ک فقط پول نیست، اگر من شخصیتم تغییر کنه نتایج خوب خودشون میان.

    استاد تو این جلسه میگن من گفتم وظیفه من فقط رسیدن ب احساس بهتر درطول روز با توجه کردن ب نکات مثبت زندگیم هست. و اتفاقات خوب خودش میاد، خودش میاد، خود ب خود رخ میده. می بینی این خود ب خود چه احساس آرامشی ب آدم میده، دیگه تقلایی درکار نیست، دیگه عجله و بدوبدو و مقایسه کردن و من عقب افتادم از اون، اون جلو افتاد از منی در کار نیست.

    اتفاقات خوب ینی چی؟ ینی سلامتی بیشتر، روابط قشنگ تر، مسافرت و تفریح، ثروت بیشتر. استاد گفتن از ی جایی ب بعد من دیگه نیومدم بگم من امروز روی ثروت کار میکنم، من امروز روی روابط کار میکنم، گفتم آقا من میام امروز توجه بیشتری ب نکات مثبت زندگیم میکنم، میگم چه طوری حالم بهتر بشه. اتفاقات خوب رو جهان خودش برام بوجود میاره.

    میدونی اگه همه ما یادمون باشه ک تو لحظه زندگی کنیم دیگه تمامه، دیگه زندگی فقط میشه لذت و لذت. یه تغییر شخصیت دیگه ک امروز متوجه شدم( چون خودم رو با اطرافیان مقایسه میکنم متوجه میشم.) اونم اینه ک من در لحظه از اون نعمتی ک دارم استفاده میکنم لذت میبرم. یعنی اگر دارم غذا میخورم واقعا دارم غذا میخورم و بینهایت ازش لذت میبرم بابت تک تک لقمه هام، اگر قهوه میخورم انگار دنیارو ب من دادن، اگر ورزش میکنم دارم اون لحظه فقط ورزش میکنم، اگر کار خونه انجام میدم، اگر فیلم می بینم، اگر با کسی هم صحبت میشم و…این منو از حس رضایت پر کرده. و وقتی می بینم کسی موقع غذا خوردن گوشی دستشه مغزم ارور میده میگم چطور میتونی این تایم زیبا رو اینطوری بگذرونی، اصلا حواست هست ب غذات؟ اصلا لذتی میبری و دیدم ک اون افراد هرچی بزاری جلوشون سپاسگزار واقعی نیستن و ب خودم میگم انشاله ب راه راست هدایت بشی، چون خیلیا هنوز اندر خم یک کوچه ان.و ب همین خاطر از زندگی راضی نیستن. شاید این یه مسئله کوچیک باشه ولی وقتی عمیق نگاه کنی میفهمی فقط آدم هایی ک تونستن شخصیت قدردان و سپاسگزار در خودشون بسازن اینو درک میکنن.

    در مورد تنهایی لذت بردن گفتی، آخ ک این چه نتیجه ی زیبایی عه ک ما گرفتیم. اتفاقا من دیشب تو اسنپ با خانم راننده ک چقدر هم خوش برخورد و ناز بودن شروع ب صحبت کردم و گفتن تنها هستین؟ چقد خوبه ک میتونی تنهایی بری بیرون و لذت ببری. گفتم من با تنهایی هام بیشتر عشق میکنم و همیشه هم تنها میرم بیرون گفتن خوش بحالت چطوری میتونی من ک نمیتونم. گفتم تنها نیستم البته با خدا ام، ینی با اون حرف میزنم و خیلی هم لذت بخشه. سکوت کردن و مکالمه تموم شد دیگه فکر کنم توی فرکانس اش نبودن یا چیزی متوجه نشدن ؛) گفتن دیوانه است این دختر چی میگه ههههه.

    همین از تنهایی لذت بردن رو فکرش رو بکن این چه نتیجه بزرگیه، اینکه با تنهایی ات عشق میکنی، با خدات حرف میزنی، خواسته هاتو میگی، نعمت هاتو ب یاد میاری. آرامش اصن این آرامشه بخدا بزرگ ترین نتیجه است ولی ما یادمون میره من یادم میره ک این نتایج رو دارم و وقتی خودم رو با بقیه مقایسه میکنم تازه متوجه شون میشم.

    این جملات ام ک دیگه تیرخلاص بود:

    از وقتی که به توحید برگشتم از وقتی که دارم سعی می‌کنم که خدای این جهان رو خدایی که در هر لحظه از طریق قلبم داره به من هدایتش رو می‌رسونه و با من صحبت می‌کنه بشناسم احساس می‌کنم که ورق برگشته، احساس می‌کنم که عمق کیفیت‌های زندگیم بیشتر و بیشتر و بیشتر شده احساس می‌کنم که فهم من از تجربه زیستنم در این جهان بزرگتر شده، احساس می‌کنم که رفاقت عمیق‌تری رو با قدرت مطلق این جهان دارم تجربه میکنم و دیگه حاضر نیستم که این رفاقت رو با هیچ چیز دیگه‌ای عوض کنم.

    در پناه الله باشی دوست خوبم، برامون بنویس،هرچی هم نجوا گفت تو بنویس ؛))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  2. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1295 روز

    سلام ب دوست عزیزم سمانه جان

    اولا من چقدر عکس شما رو دوست دارم پر از عشق و صمیمت، انشالله همیشه در کنار همسر و فرزند زیباتون در خوشی و سلامتی روزهاتون رو سپری کنید.

    سپاسگزارم بابت لطف و محبت تون برای پاسخی ک نوشتین برام.

    بله دقیقا سمانه جان، ما نیاز داریم ک ب خودمون یادآوری کنیم من باید در لحظه زندگی کنم، من فقط امروزم رو میخوام خوش بگذرونم. خود من شده بارها چسبیدم ب یک موضوعی و رها نبودم و دیدم ای دل غافل از نعمت هایی ک الان در اختیارته غافل شدی، ندیدی شون و گفتی خدایا اون اون میخوام. خدا هم میگه صبر داشته باش، خواسته های تو دم دره، تو باید در و باز بزاری.

    حالا این در با چی باز میشه؟ با احساس خوب، با حال خوب.

    قانون ساده است ولی انسان فراموشکار و عجول عه، میخواد زود ب اون موفقیت مدنظرش برسه، وقتی هم ب اون خواسته اش رسید میگه همین؟ و باز میره سراغ خواسته بعدی. اینکه من خواسته های متنوعی داشته باشم خیلی هم خوبه ولی اینو بدونم و از خودم بپرسم من اون خواسته رو برا چی میخوام؟ برای احساس خوب. خب من میام از همین داشته های الانم سپاسگزاری میکنم و ب اون احساس خوب میرسم، اجازه میدم خواسته هام هم خود ب خود برآورده بشن.

    باید رها باشیم در مورد نحوه رسیدن ب خواسته هامون، باید بپذیریم عقل ما محدوده، من وقتی میتونم با تجسم رسیدن ب اون خواسته و ذوق و شوقی ک در من متبلور میشه ب احساس عالی برسم خب چرا اینکارو نکنم؟ چرا اینکارو نکنم؟

    گاهی من فقط ثروت رو نعمت میدونم، ولی ب قول شما داشته های من ثروت من است. امروز من با پدر عزیزم رفتیم جایی، پدری ک عاشقانه ب درخواست هام جواب مثبت میده، منو هرجا بخوام میبره، حتی بین کارش، کارش رو تعطیل میکنه و منو میبره و میاره در نهایت عزت و احترام.

    امروز داشتم تو ماشین میگفتم خدایا شکرت بخدا تو ب من خیلی نعمت دادی ها، نعمت پدر عزیزم، پدر سالم و صالح، نعمت این ماشین ک دراختیارماست و تو مسخر ما کردی ک آسان شویم برای آسانی ها، نعمت کولر ماشین ک پدر عزیزم برام زد و یک دقیقه هم خاموشش نکرد، صبر پدرم، قبول کردن درخواستم، محلی ک رفتم و برخورد بسیار مهربان اون افراد با من.

    من حتی با ناعمه دفعه قبل ک رفته بود اونجا فرق میکردم، من با احساس لیاقت بیشتری از پدرم درخواست کردم و جهان ب من پاسخ خوبی داد، من گفتم من مزاحم کسی نمیشم، پدرم عاشقانه منو میبره، صبح ب خدا گفتم خدایا تو منو میبری پس هماهنگی هاشم با خودت، من ب خودم عذاب وجدان ندادم و بارها گفتم ناعمه تو لایق این هستی ک در نهایت آسانی، سادگی، با عزت و عشق ب خواسته هات برسی.چقدر درخواست توحیدی با درخواستی ک وابسته هستی ک حتما باید جواب مثبت بدهد فرق داره. چقدر خوبه ک همیشه وابسته خدایمان باشیم.

    اصلا متوجه میشم ک جهان داره با من متفاوت برخورد میکنه. کارهام نرم و آسان پیش میره، دارم صدای هدایت های خدا رو بیشتر میشنوم، گوشم شنواتر شده، گوشامو تیز میکنم ک الهام رو رو هوا بگیرم، باید تسلیم تر باشم، باید رها تر باشم، هرچی گفت بگم چشم.

    آرامشم بیشتر و بیشتر شده، امروز یک جاده رو اشتباهی رفتیم، من سریع ب خودم گفتم این هدایت بود، حتما ما باید از اینجا می اومدیم، پدرم گفت عه اشتباه اومدیم با اینکه راهنمای چپ زده بود ولی راست رفت، گفتم خیره اشکال نداره. مطمئنم خیریتی بوده، توی راه اشتباه دنبال  نشانه میگشتم ک ببینم خدا میخواد با من حرف بزنه. و من فقط ثروت بیشتر دیدم و تحسین کردم. گفتم حتما نباید از اون جاده میرفتیم، حتما خیریتی داشته برامون.

    سمانه جان دوستت دارم، فرزندتون خیلی شیرین عه ببوسین اش، تجربیات زیبایی کسب خواهید کرد، مادر شدن تجربه زیبایی هست. در پناه الله شاد و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1295 روز

    سلام نفیس جان دوست خوبم، بسیار سپاسگزارم ک محبت کردین و برای من کامنت گذاشتین. ممنونم برای اینکه یادآوری کردین در لحظه باشم، چقد نیاز دارم ک هر روز اینو ب خودم یادآوری کنم ک انقد نچسبم ب فرداها، ب خواسته هام، فقط امروز و زندگی کنم.

    یکی از خواسته های من از خدا تو ستاره قطبی اینه ک خدایا چطور از امروزم نهایت لذت رو ببرم؟ چطور احساس بهتری رو داشته باشم؟ تو بهم ایده بده چکار میتونم بکنم، چطور با همین شرایط کنونی ام بتونم لذت بیشتری ببرم، شادتر باشم، از نعمت ها و امکاناتی ک دراختیارم قرار دادی نهایت استفاده و قدردانی رو ببرم. ازش میخوام قدرت شکرگزاری بیشتر بهم بده، وای ک شکرگزاری مهمه. من خودم در لحظه سعی میکنم اتفاقات خوبی ک برام میوفته رو بنویسم تو گوشیم.

    مریم جان، خانم شایسته عزیز، بهترین الگو برای من هستن، همیشه ب ریزترین جزئیات رفتاری شون دقت میکنم و از این همه شخصیت درصلح و آرام و درلحظه لذت میبرم و همیشه تحسین شون میکنم، اکتیو بودن شون، محبت کردن بی دریغ، عشق بی منت ورزیدن شون، صدای شوق برانگیزشون مخصوصا در شروع روز، پایه همه جور فعالیت و حرکت بودن، شخصیتی منعطف ک وفق میدن خودشون رو با هر شرایطی وووووو. و ما چقدر خوشبختیم ک چنین الگویی داریم ک ازشون یاد بگیریم، خداروشکر. حتی باعث شده من تمیزتر بشم، اکتیو تر بشم و کارهای خونه و کارهای شخصی ام رو باعشق انجام بدم.

    در مورد شنیدن هدایت بگم براتون، راستش من از وقتی دوره 12 قدم رو شروع کردم مخصوصا قدم 7 و 8، خیلی آگاهی هاش کمکم کرد ک بپذیرم آقا من هدایت میشدم، چون قبل از اون من اصن نمی پذیرفتم ینی نمی دونستم ک خدا باهام حرف میزنه، این ب احساس لیاقت هم برمیگرده اینکه من چقدر خودم رو لایق میدونم آیا این احساس لیاقت رو در خودم ساختم ک خدا با من میتونه حرف بزنه؟

    آیه های قرآن ک خدا گفته هدایت شما برعهده ماست، و اون آیه ک گفته همون موقع ک آدم و حوا گفتیم هبوط کنید بلافاصله گفته بدانید هدایتی از سمت من میاد. ینی خدا با قول هدایت ما رو ب زمین فرستاده. خودش مسیر زندگی مون رو برامون هموار میکنه با هدایت هاش. و البته کامنت های توحیدی سعیده جان، ک از هدایت و الهامات خدا میگفت خیلی بهم کمک کرد ایشون الگوی بسیار خوبی هستن، و اینکه قرآن میخونم تقریبا هر روز، و قشنگ احساس میکنم یه آیه هایی انگار مستقیم برای وضع اون روزم هست و و

    تایید میکنم نشانه ها رو. ینی میام ب خودم میگم خدایا عَههههه این تو بودی ها، بخدا این تو بودی بهم گفتی، این هدایت تو بودها. اولش همون حس ریز ب قول خودتون، بعدش کم کم واضح تر می شنوید، نگران نباشید با تکامل خیلی بهتر می شنوید. من خودم هنوز خیلی گوشم شنوا نشده و خیلییی جای کار دارم و از خدا میخوام ک گوشم را شنوا کنه چون همیشه هدایت ها هست، ازش سوال میپرسم.ازش کمک میخوام، بارها بهش میگم من هیچی نمیدونم.

    منم خیلی سوال نصفه نیمه دارم تو ذهنم ولی سپردم ب خودش ک در زمان مناسب هدایتم کنه، باید صبرم رو نشون بدم و ب زمان بندی خدا اعتماد کنم و بزارم خودش پلن بریزه، چون خدا بهترین برنامه ریزه. خیلی خوشحال شدم ک مشکل تون رو با نگاه الخیر فی ماوقع حل کردید. منم سوالاتی دارم، منم گاهی فکر میکنم خدا صدامو نمیشنوه، بهش میگم چرا جوابمو نمیدی عصبانی میشم از دستش، منم فک میکنم فراموشم کرده، چرا زود جوابمو نمیده، چرا امروز صداتو نشنیدم، چرا هدایتی نمیاد. انسان عجوله عجول، اون در زمان مناسب هدایت مون میکنه فقط یاد بگیریم رها باشیم، آرام و رها. باید قانون تکامل رو ب یاد خودمون بیاریم.

    دوست تون دارم مرسی ک نوشتین ک منم این آگاهی هارو نشر بدم و یاد بگیریم همه مون، در پناه الله شاد و ثروتمند باشید دوست خوبم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: