گفتگو با دوستان 37 | «توحید»، اساس خوشبختی

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • باور ساختن با آموزه های روانشناسی ثروت 1؛
  • نقش باورهای توحیدی در تجربه خوشبختی؛
  • هر فردی، ضربه های ویرانگر شرک را تجربه کرده است؛
  • پیرو آیین ابراهیم باش که موحّد بود و مشرک نبود؛
  • توحید یعنی قدرت ندادن به هر عاملی بیرون از خودت؛
  • تغییر کانون توجه خود را از همان وضعیتی که هستی، شروع کن؛
  • اجازه دادن به خداوند برای هدایت به سر راست ترین “جگونگی”
  • خداوند وقتی به هدایت تو ادامه می دهد که قدم اول را بر می داری؛
  • معجزه نگاه مثبت و سپاسگزارانه، به هر اتفاق و شرایطی؛

منابع بیشتر:

دوره روانشناسی ثروت 1 

دوره 12 قدم


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    758MB
    49 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 37 | «توحید»، اساس خوشبختی
    45MB
    49 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

466 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ریحان» در این صفحه: 1
  1. -
    ریحان گفته:
    مدت عضویت: 2174 روز

    سلام استاد عزیزم.دیروز بود که من مطب بودم.طبق معمول داشتم فایل گوش میدادم.و مردی که نسخه برام میاره نسخه ها رو آماده کرده بود.من با توجه دوره ی عزت نفس زنگ زدم به اون مرد بهش گفتم که من ماشین ندارم و سر کارم خودت میتونی از چاپخانه نسخه ها رو بیاری برام.گفت چشم.راستش خودمم از خودم تعجب کردم.اگر شخصیت قبلی من بود اصلا همچین درخواستی نمی‌کردم.بش زنگ زدم گفتم آقای عفری اگه برات زحمتی نیست بیارشون.استاااااااادددددد استااااااااددددد عزیز دلممممممم.من همین چند ماه پیش بود که با ماشین دربست میرفتم مغازش و هر بار نبود و این در صورتی بود که من نصف مبلغ رو داده بودم و التماس میکردم امادشون کنه و بعد از چند هفته بهم تحویلشون داد…..

    الان چه اتفاقی افتاده استاد عزیزم؟؟؟؟الان من بش میگم پول ندارم بت بدم ماشینم ندارم بیام مغازه آت .خودت بیارشون و اون آقا میگه چشممم.اطاعت……..الله اکبر دو الی سه روز آخه…..؟؟؟معمول چاپ ۱۰۰۰تا نسخه یه هفته اس.تا اونجایی که من میدونممممم.تازه شب به یکی از دوستای خوبم پیام دادم گفتم بهم پول قرض بده من به این آقا گفتم ۴۰۰ تومن رو شب برات کارت به کارت میکنم.یک ریال تو حسابم ندارم😁😁😁.دوستمم گفت چشم.ساعت یک و نیم شب رفت کارت به کارت کرد برای چاپگر و گفت هر موقع داشتی بهم بده….الان نیازی نیست پسشون بدی….

    🌹🌹🌹🌹🌹🌹😍😍😍

    همون دیروز بود که منشیم بهم یادآوری کرد پول داروخانه رو که خرید کردیم ندادیم.پول تجهیزات پزشکی رو ندادیم.اخر ماهه و هیچی برای اجاره نداریم……………و من خواستم دیوارها باز شن و منو قورت بدن از اینهمه بدهی که بالا اومده.خلاصه رفتم خونه با خدا صحبت کردم دعای کمیل رو خوندم.و حس کردم به خدا نزدیکم.روانشناسی ثروت قسمت یک رو که فایل گوش داده بودم بیشتر تمرکز کردم روی کامنت ها و رفتم و رفتم و رفتم…..همه خوابیدن اما من تا ساعت ۵ صبح داشتم زندگی میکردم و آگاهی ها و داستان تحول انسانهایی که تصمیم گرفتن جور دیگه ای باور کنن.ساعت ۱۱ قبل اذان بیدار شدم .و نه خسته بودم مثل دیروز و نه ناراحت…فقط سبک بودم و لبخند بر لبهامم جاری بوددددددد.باورت میشه استاد الان آخر برج یک خرمشهرررر یه بارون خیلی رمانتیک زد….همه میگفتن اینجا که بارون نمیزد این موقععععع……و ما اومدیم مطب و بوی بارون و خاک نم خورده مستمون میکردددد.خدایاااااا.اما مدتی است با توجه به تضادها به سمت توحید و دوره های توحیدی هدایت میشم.

    رووووزااااااااا…….چقدرررر خوشحال شدم که صدای طنین انداز تو شنیدم و چقدر ایمانم قوی تر شد چون من تجربه های مشابه روزا داشتممم میفهمم چی میگه.منم از شاگرد مغازه شروع کردم و بعدا پرسنل بیمارستان شدم و افرادی که بهشون تو مغازه مواد غذایی میفروختم پرسنل بیمارستان و پزشکا بودن و من همکارشون شدمممم.و بعد تجربه های بعدی تا هدایت به سمتی که کسب و کارم رو راه انداختم اما با همین انرژی به سمت ثروت و باور های توحیدی حرکت میکنم……

    خانم روزای قصه ی ما یه چیز خیلی قشنگ یادم داد.رهایی و اینکه می‌گفت خدای من چیزی نمیدونم خودت راهنماییم کن….من چیزی نمیدونم…….الله اکبر بر این همه توکل…الله اکبر….استاد جان من دارم اشک میریزممممو…..

    خدااااااااای پرقدرت من یادم رفته بود خودم رو به آغوشت بسپارممممم……خدای من چقدر دلم برای آغوش خدای خودم تنگ شده.و چقدر داشتم مقاومت میکردم که خودم مسایل رو حل کنم.و اعتراف میکنم که این روزها به سطوح رسیدم🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    اما باید رها کنم و بگذارم مثل قبلنا خداوند دستمو بگیره و ببره به جاهای زیبایی که خودش می‌دونه برام بهتره….خدایاااای عزیزم من تسلیم تو میشم…تو کمکم کن که به هر خیری که از جانب تو نازل میشه فقیر و نیازمندم……خدایا شکرت توی این مسیرم……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: