گفتگو با دوستان 37 | «توحید»، اساس خوشبختی

نام خدای مهربون سلام به استاد و مریم جان و دوستان عزیزم

از دوست عزیزم رزای قشنگ تشکر میکنم که با صدای قشنگشون اینقدر داستان زندگیشون رو زیبا تعریف کردن و دستی شدن از دستان خداوند که توحید رو امروز هم باز کمی بیشتر بفهمم و بیشتر یادبگیرم خدایا واقعا شکرت

مراحل قدم برداشتن رزای عزیز رو بخوایم باهم بررسی کنیم از جایی شروع شد که رزا با تمام وجودش خواست تغییر کنه قدم اول همینه و بعد هدایت شد به فایل های استاد و مستمر شبانه روز گوش داد نه اینکه دو روز گوش کنه سه روز نه مستمر گوش کرد کامنت هارو خوند این یعنی برای خودش و زمانش ارزش قائل شد و ادامه داد شکرگزاری رو من دوباره یادم افتاد که چطوری باید انجام بدم شکر گزاری وقتی درسته که عمیقاً هر لحظه بخوای به نکات مثبت زندیگت توجه کنی و بعد هدایت میشی رزا قدم هاشو تکاملی طی کرد نگفت من چون توی پر او بزرگ شدم باید حتما استخدام رسمی بشم همین الان و پشت میز بشینم اون رفت سرکار همین یعنی اینکه غرور رو گذاشت کنار و ادامه داد و دوباره هدایت شد و ادامه داستان …

اصلی که رزا رعایت کرد توکل به خدا و تسلیم بودن واقعی بود اجازه داد هدایت بشه ادامه داد در سخت ترین شرایط زندگیش به نکات مثبت توجه کرد و شکرگزاری کرد تغییرات رو پذیرفت وارد دل ترس ها شد وقتی همکارش بهش گفت رزا از پس این کار برمیای گفت آره هرکاری بهش داد انجام داد و این نیاز به عزت نفس داره