گفتگو با دوستان 38 | آرامش ذهنی و ایده های کارا

سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و همه دوستان هم فرکانس

استاد این دو تا فایل آخری یعنی ۳۷ و ۳۸ معرکه بود،بخدا قسم پر از الهام و نشانه و هدایت بود،من که اشکها ریختم با این دو تا فایل،قسمت ۳۷ که انگار زندگی خودم را جلوی چشمام‌ آورد و اینکه نشونم داد راه را درست دارم میرم،صحبتهای دوستانی که نتیجه گرفته بودن از راهی که من در حال طی مسیرش هستم،مخصوصا صحبتهای رزا جان این را برام روشن کرد که طبق قانون دارم پیش میرم و اتفاقات خوب در راهه،قسمت ۳۸ صحبتهای آقا وحید که انگار یک ترمزی که خیلی از سالها داشتم را برداشت،چقدر از خدا درخواست کرده بودم که ترمزم را کمکم کن پیدا کنم و بردارم و با این صحبت‌ها انگار ترمز را پیدا کردم،همیشه اینکه چه جوری قراره اتفاق بیفته فکرم را درگیر میکرد و همیشه یک ترمز قوی بود برام،هر چه سعی میکردم که کمتر به چه جوری اتفاق افتادن فکر نکنم باز هم همیشه نجواهای شیطان اذیتم میکرد،با این صحبت‌های آقا وحید انگار یک دفعه از جایی که سالها درونش بودم آزاد شدم،چند روز پیش این مطلب را توی کانال تلگرام خانواده عباس منش خوندم که«خدا استاد برنامه ریزی هاست» و صحبتهای وحید در ادامه اون مطلب واقعا روانیم کرد،داشتم رانندگی میکردم با زن و بچه هام و فایل را با خانمم گوش میکردم که یه دفعه زدم زیر گریه،از این همه خوبی خدا،از این همه لطفش تنم شروع کرد لرزیدن،یعنی چی که سه تا چک با اون مبالغ سنگین بعد از این همه سال کار کردن باید بدون امضا باشه،یعنی چی طرف حسابش خودش باید از توی برنامه دیوار آقا وحید را پیدا کنه و بهش زنگ بزنه و بهش جنس بده،خدایا داری چیکار می‌کنی،چقدر لطف،چقدر معجزه،انگار یه پنجره جدید روی به یه دنیای جدید روبروم باز شده،خدایا شکرت،همین امروز یک جور دیگه تجسم سازی کردم انگار به تمام خواسته هام رسیدم،در صورتی که چند روز پیش توی تجسم هام همیشه شیطان میومد و نجوی میکرد که آخه چه طوری؟استاد ازت ممنونم با تمام وجودم به خاطر این همه کمکی که بهمون می‌کنی برای رشد و پیشرفتمون،بابت این دو تا فایل آخر از خدا و شما و دوستانی که صحبت کردن با تک‌تک سلولهای تنم تشکر میکنم