گفتگو با دوستان 39 | روان شدن چرخ زندگی

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

احساس خوبِ حاصل از کنترل ذهن، اساسی ترین است؛

رشد نتایج وقتی ادامه دارد که اصول اساسی -به صورت ادامه دار- رعایت می شود؛

ماموریت تمرین ستاره قطبی؛

هیچ چیز به اندازه سپاسگزاری عمیق، حال درونی ما را خوب نمی کند؛

معجزه ی برداشتن قدم های کوچک اما ادامه دار؛

نتایج، خیلی فراتر از فقط رشد رقم عدد بانکی است؛

هر بهبودی را به عنوان نشانه تغییر، ببین و سپاسگزار آنها باش؛


منابع بیشتر:

دوره 12 قدم


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    252MB
    16 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 39 | روان شدن چرخ زندگی
    15MB
    16 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

145 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ندا گلی» در این صفحه: 1
  1. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1829 روز

    سلام بر همه عزیزان

    سلسله فایل های مربوط به کنترل کانون توجه ….

    میخوام از تغییراتی که تو این 3سال و 7/8 ماهی که داشتم بگم هرچند بارها تو کامنتهای مختلفم راجع بهش گفتم اما در راستای تکامل تغییراتم الان اینجا مینویسمش و سپاسگزار خداوندم که منو با شما آشنا کرد استاد عزیز و گرانقدر من

    تغییر شخصیتی:

    من آدم عصبی، بسیار مغرور، دنبال دعوا و جر و بحث، توانایی نه گفتن زیر صفر، کمرو، فراری از صحبت کردن تو جمع، اعتماد به نفس پایین ، اصلا خودمو دوس نداشتم کم خودمو تو ایینه میدیدم دنبال ایراد تو خودم و ظاهرم میگشتم همیشه اصلا نظر نمیدادم چون فک میکردم نظرم برای بقیه اهمیتی نداره و واقعیت داشت و کلی جزییات ریز و درشت که اینقدر از من دوره اصلا یادم نمیاد اینا هم بعضی هاش و الان که نوشتم یادم افتاد

    بعد آشنایی با این بهشت و استاد بهشتی م و کار کردن طی تکامل روی خودم:

    نه تنها عصبانیت بسیار در من به حداقل رسیده طوری که اصلا فکر میکنم همچین ادمی نبودم بلکه دارم هر روز یاد میگیرم که اگه چیزی منو عصبی میکنه بگردم ببینم قبلش چه فرکانسی فرستادم و کجای مسیرم اشتباه بوده و اگه تو شرایط پیش بیاد عصبی بشم معمولا پر پر 1ساعت بعدش آروم میشم و خب عصبانیتم اینطور نیست که داد بزنم اشیا پرت کنم گریه کنم یا هرچیزی شبیه ش از داخل گر میگیرم و اون لحظه نه میخوام که با کسی حرف بزنم نه حرف زدن منو اروم میکنه این مدلیه عصبانیتم اونم تکاملی طی شده قبلا تایم بیشتری بود هرچی از دهنم در میومد و میگفتم داد میزدم و واقعا انگار اون ادم رفته و یکی دیگه جاش اومده که فقط ظاهر منو یدک کشیده نه باطنم

    بعضی ویژگی های شخصیتی م اصلا نمیدونم چطور برطرف شد میدونم خودم روش کلی کار کردم ولی نمیدونم کی و کجا با چه منطق و الگویی بود برای همین اونایی که اصلاح شد خود به خود و یادم نیست و نمینویسم

    یادمه اصلا نمیدونستم ویژگی نه گفتن یه ایراد شخصیتیه و اصلا وجود داره که به لطف وجود شما که از هزراران روانشناس و تراپی میلیون ها پله جلوترید اللهی ترید و موشکافانه تر بررسی میکنید اینو تو دوره عزت نفس بررسی ش کردم و روش کار کردم

    نوشتم کمرو واقعا کمرو بودم اما الان خندم میگیره این نقطه صعف من شد نقطه قوت طوری که الان به کسی بگم من قبلا کمرو بودم نه باور میکنه حتی بهم میخنده میگه جوک خوبی بود خودش با کار کردن و در اجتماع قرار گرفتن اصلا میتونم بگم ناپدید شد

    به همه اینا قهر قهر بودن و اضافه میکنم :)))

    اعتماد به نفسم، در صلح رسیدن با خودم، دوست داشتن تمام و کمال خودم، ارامش درونیم، منطقم، وفق گرفتن با شرایط پیدا کردن راه حل، باهم حلش میکنیم، شوخ طبعی خوش خنده و خوشرویی خونگرمی تمام اینا اگه درون من هم بود شعله ور شدن با وجود شما و من جدید و تشکیل میدن

    راجع به سلامتی:

    بارها گفتم قبلا اینقدر به دلایل مختلف مریض میشدم که اصلا میرفتم دکتر میگفت چیزیت نیست سرگیجه همیشه همراهم بود و فک میکردم کم خونم رو خودم عیب میزاشتم حتی برای معده ام الکی رفتم اون لوله که میره تو معده اسمش و الان نمیدونم و کلی سییستم گوارشی معیوب بدون اینکه یه جلسه از دوره قانون سلامتی گوش کنم همشون به مرور حذف شدن شکر خدا و 99 درصدش باورهای مریض و شکل گرفته در من بود 1درصد شاید سرماخوردم تو این سالها یا رفتم دکتر برای تقویت بدنم بعد پریود امپول تقویتی زدم

    شبا خواب راحت نداشتم، از تاریکی میترسیدم، از تنهایی میترسیدم، از شبها تا دیروقت و تنها بودن و تنها رفت و امد کردن میترسیدم از نشستن تو تاکسی مسیرهای دور میترسیدم همه اینها برطرف شد با کلام ارزشمند و اللهی شما

    روابطم زمین تا اسمون فرق کرد رابطه عاطفی اللهی نصیبم شد روابطم با افراد دورم عالی شد با مادرم فرقش زمین تا اسمون بود چقدر قبلنا دعوا داشتیم الان یکبارم بحث و ناراحتی نیست اگه هم بشه چون تو یه خونه زندگی میکنیم و هنوز اختلاف نظر داریم نه ادامه داره نه صدایی بلنده خیلی کم پیش میاد خدایا شکرت

    استاد ریز به ریز این تغییرات و رشد تکاملی مو تو بیشتر کامنتها نوشتم و یوقتایی چند ماه یبار میرم میخونمشون و انرژی میگیرم از تغییراتم همش و مدیون شمام مدیون مریم جانم و سپاسگزار خداوند که منو به شما هدایت کرد دوستتون دارم و بقول این دوستمون شما ابراهیم زمان ما هستین از دور میبوسمتون روی ماهتون و ممنونم بابت همه چیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: