گفتگو با دوستان 39 | روان شدن چرخ زندگی

سلام دوست عزیزم امیدوارم که عالی باشی و از وقتی این کامنتو گذاشتی اگاهی هات و عمل بهشون هزار برابر شده باشه😍

واقعاااااا از کامنتت لذت بردم به نکات خیلی خوبی اشاره کردی

من قبلا اصلا به خوراکی یا میوه هایی که برام میرسید به این چشم نگاه نمیکردم شاید اصلا نمیدیدمشون ولی با دیدن این جملات یاد یه گونی سیبی که پدرم از روستا فرستاده کردم و گفتم خدایا شکرت یا از الوهایی ک فرستاده بود اوردم بخورم و همینطور به اونها نگاه میکردم و میگفتم تو دلم خدایا هما چیز تو این دنیا از طرف توعه چه لباسی ک شوهرم برام میخره چه سیبی ک پدرم میفرسته چه خواهری ک میاد تو کارا کمکم میکنه چه غذای خوشمزه ای از طرف همسایه میرسه همش از طرف توعه و یه دل سیر شکر کردم

و اینکه گفتین اون مرد دونده با اون لباس سبزابیش از ادمای شل و بیحال دور و برش کنده شده و تو دنیای خودشه دقیقا من این رو حس کردم مدتیه که کاملا و به شدت رو خودم کار میکنم یکی از نتایجم اینه که کسانی که قبلا میدیدم و وقت میگذروندیم اصلا دیگه نمیبینم اصلا به طور کاملا الهی و خدایی دورم خلوت شده از انسانهایی ک نامناسب بودن و فقط ب ناخواسته توجه میکردن و فرکانس دیگری بودن دیشب از خدا خواستم حالا که دورم از ادم های با مدار پایین پاک شده ادمهایی رو بفرسته سر راهم که باهام هماهنگ باشن الانم چون همش در خانه ام و استراحت مطلقم بخاطر بارداری گفتم شاید سخت باشه معاشرت با ادمهای جدید ولی فرداش که رفتم پیش دکترم خانومی کنارم بود که انرژی مثبت خالص بود و باهم صحبت کردیم و چقد لذت بردم از این هم فرکانسی

امیدوارم همه تو مدارهای بالا بالا باشیم و بیشتر و بیشتر لذت ببریم