گفتگو با دوستان 40 | مفهوم تمرکز بر نکات مثبت

سلام خدمت خانواده عزیزم.

چند روزی هست که این فکر میاد سراغم که چرا شرایط تغییر نکرد، چرا نشد خواسته هام، احساس کردم سطح انرژی خیلی بالایی رو کسب کردم اما الان مدتی هست احساس میکنم دارم غرق میشم و نزول میکنم،

اما از اونجایی که از سال قبل، قدم در تغییر همه جانبه ی خودم برداشته بودم و یکی از تعهداتم این بوده که هرگز ناامید نشم و خواسته ای رو خط نزم،

به خودم گفتم اکی اگر نشد، یعنی من بلد نبودم گفتم خدایا من بنده ی پوست کلفت تو هستم ناامید نمیشم و میخوام ادامه بدم،

تا یاد بگیرم،

تا بشنوم صدای خدارو،

گفتم اکی نرجس چیزی که میخواستی نشد اما واقعا نتیجه ای نگرفتی؟؟؟

دیدم چرا نرجس خیییییلی اروم تر و خونسرد تر شده، خب کسب ارامش اولین و مهمترین نتیجه ست دیگه، من ادامه میدم، و البته خییییلی خواسته ها که میگفتم و محقق میشد به راحتی،

اما کلیت روابط ، کسب و کارم تغییری نکرد،

احتمالا هم الان که دارم میگم تغییر نکرد نجوای شیطان هست شیطانی که من رو فراموشی میکشونه، برای داشتن رابطه ی رویایی من باید خودمو دوست داشته باشم که با هدایت خدا به وسیله ی شما من الان خودمو خیلی دوست دارم و خودمو با ارزش میدونم، خدایا شکرت همین الان بمن این اگاهی رو دادی، شکرت،

من دارم تو کارم مهارت کسب میکنم و این یاری خدا بود حتما برام مشتری میاد، شکرت

شکرت که در مسیر درست هستم،

وقتی کامنت ها رو میخوندم، کاملا بی احساس بودم ،

دلم گفت ببین چرا راحت میگذری از این جملات اینا حرفهای قشنگ نیستآاااا ، اینا همش باور هایی هست که زندگی رو تغییر میده،

وقتی خانم زهرا گفتن که انلاین به درامد بالایی رسیدن، بی احساس بودم، انگار که خب برای اون اتفاق افتاده برای من که نمیشه، در صورتی که راه کسب و کار منم انلاین هست، من باید باور کنم که میشود و ذوق کنم، برای همین تاالان درامد خاصی کسب نکردم،

یا بچه هایی که از تغییرات شون مینویسن، ذهنم میگه بابا اینا خیلی داغون بودن و حالا یه کمی تغییر دیدن چه با ذوق و اب و تاب میگن، من که در این حد داغون نیستم، من تغییرات بزرگی میخوام،

اما یادم میره اتفاقا منم خیلی داغونم باید از همین تغییرات ابتدایی کلی ذوق کنم و شاکر باشم تا به بزرگ و بزرگ برسم.

من این فایل رو از طریق کلید من رو به نشانه ام هدایت کن دیدم، و بقول شما گفتم خدایا چی برام خوبه الان ببینم،

خدایا شکرت دقیقا به چیزی هدایت کردی که نیاز داشتم،

خدایا شکرت هدایتم کردی و اگاه تر،

دوره ای که در سطح انرژی بالایی بودم استاد از دیدن یه ملخ گرفته تا زاغ کلی ذوق میکردم، خودمو و جهان رو یکی میدیم و همه ما خدا،

امروز خدا هدایتم کرد که در هر لحظه راه برگشت دارم، هر لحظه میشه راه رو از بی راهه تشخیص داد،

خدارو شااااکرم و با تمام وجودم، حرفهای شما و دوستان را باور میکنم که به قول شما «پس میشود»

شکر، شکر، شکر