گفتگو با دوستان 40 | مفهوم تمرکز بر نکات مثبت

سلام استاد عزیزم.

نمیدوند چقدر با حرفهای زهرای عزیزم اشک ریختم،

توی هر جمله ش،خودم رو میدیدم..

چقدر زیبا بیان کردن همه چیزو.

من اولین باره دارم کامنت مینویسم.چقدر با حرفهای زهرای عزیز آروم شدم ،چقدر احتیاج داشتم به شنیدن این حرفها با این بیان شیوا وزیباشون..

من مدت زیادی نیست که واردپیج شدم،ودارم از فایلهای رایگان که تو‌پیج گذاشتین شروع کردم به گوش دادن ونوشتن..منم دقیقا مثل زهرا ی عزیز که گفتن شریکی خریدم دوره رو،، با بهای خیلی کم از طریق یه کانال تلگرام چندتا دوره رو تهیه کردم وشروع کردم به گوش کردن،حتی اول فایلا که میگفتید راضی نیستید رو من گوش نمیدادم،تصویر یا صدا رو دودقیقه می‌بردم جلو که نشنوم چیزی که میگید رو، یه روز از اینستاگرام شروع کردم به گوش دادن فایلها از اول پستها،کم کم بیام بالا..بازم چندجایی شنیدم که میگید راضی نیستید وحالم بد میشد انگار که دارم دزدی میکنم،از این گذشته حتی من بااینکه خیلی گوش میکردم ومینوشتم هیچ پیشرفتی نداشتم،یا اگرم بوده خیلی کم..انگار یکی بهم میگفت پاکش کن،تصمیم گرفتم پاک کنم همه ی فایلها رو و وارد سایت شدم ودارم از فایلهای رایگان گوش میدم ومینویسم..خدایا شکرت.

حتی توی کارخودم که چندتا کلاس روشرکت کرده بودم و با وجوداینکه اساتید اون کلاس راضی نبودن داده بودم به دوستهام یا خواهرم،کلا اونا روهم حذف کردم.و یا کلا فیلمهایی که دوستان شرکت کرده بودن و داده بودن به من برای پیشرفت کارم اونا روهم حذف کردم،امروز با صحبت های زهرا که داشتم میشنیدم فقط اشک ریختم.

مساله ی دیگه ای که هست اینه که خیلی دلم میخواد خانوادم ،همسرم،بچه هام خواهر برادرام رو به قولی هدایت کنم واز صحبت های شما بگم بهشون با اینکه میدونم میگید که اینکارونکنید،اکر بخوان خودشون هدایت میشن و واردمیشن،بازم ناخوداگاه انجام میدادم که همیشه آخرش هم قبول نکردن حتی مسخره م کردن.

حتی همسرم تا من یه جمله ای از شما بخوام بگم نگاه میکنه میگه بازم انگیزشی گوش کردی،

دیگه نمیخوام به کسی چیزی بگم،و وفقط رو خودم کارکنم..

من تو خونه ام همون طور که زهرای عزیز گفت خیلی دلم میخواد اروم صحبت کنیم باهم و لذت ببریم از حرف زدن باهم.چقدر حرفهاشون آرامش خاصی داشت برام.ممنونم ازت زهرای عزیزم که این قدر خوب صحبت کردی .وممنونم ازتون استاد عزیزم که این فرصت وبهمون دادی که این گفتگوهارو بشنویم.

چند روزه میخوام کامنت بنویسم،نمیدونستم چجوری وازکجا شروع کنم ، من که حرفی ندارم،اگرم باشه شاید یکی دوتاجمله باشه ولی امروز دیدم خودش میاد،واقعا خودش میادومینویسه،فقط انگشت منه که رو صفحه تکون میخوره..

خدایا شکرت که من وداری وارد این مسیر زیبا میکنی..