مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- “مشیت”، قانون کلی و بدون تغییر جهان است؛
- دامی خطرناک به نام “فقط حرفهای قشنگ زدن”؛
- “انشاالله”، به معنی اگر خدا بخواهد نیست بلکه به معنی: اگر با مشیت(قوانین) خداوند هماهنگ باشد؛
- خداوند برای شما هیچ تصمیمی نمی گیرد بلکه باورهای شما برای شما تصمیم می گیرند؛
- ” ابلاغ پیام” مهم است نه فهماندن آن به دیگران. افرادی که آماده شنیدن باشند، پیام را می شنوند و جدّی می گیرند؛
- قدم اول برای هدایت این است که: عجز خود را در برابر خداوند و نیاز به هدایت او، بپذیری؛
- اصل اساسی آموزش: اول از همه خودت به آنچه آموزش می دهی عمل کن؛
منابع:
دوره قانون آفرینش، بخش دهم | تفاوت «اراده» و «مشیت» خداوند در قرآن
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD412MB26 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 41 | اراده و مشیت (قوانین) خداوند24MB26 دقیقه
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
به نام هستی بخش
عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد عزیزم و دوستان توحیدی
بحث یشا و یرید بود گفتم چندتا نکته درباره آیه فوق بگم و از خداوند هدایت میخوام تا کلامی از هوای نفس اینجا به نگارش در نیارم و قلمی باشم در دستان رب که
قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا
…
نکته اول: در آیه فوق اصلا بحثی درباره زمان نشده! هیچ جا گفته نشده ناگهان یا در لحظه و از این صحبتها…بلکه گفته شده فیکون…یعنی پس میشود که خواسته نتیجه یه قانون رو بیان کنه…
نکته دوم: شیئ اشاره به موجودیتی داره که مرتبه ما فوق وجود مادیه…یعنی اول مشیت تعلق میگیره به بعد متافیزیکی یک موجود که همون شیئ و قابلیت هستش و بعد اراده خداوند پای کار میاد و اون شیئ موجود میشه…اگه به خود آیه نگاه کنید متوجه میشید…هنوز چیزی خلق نشده و خدا به اون شیئ میگه موجود باش.. این یعنی اینکه قبل از موجود شدن یک چیز نفسش و بعد جوهریش (رجوع کنید به نظریه حرکت جوهری) اقتضا و قابلیت پیدا میکنه (یشا) و بعد ازاده خداوند اونو موجود میکنه (اراد یرید)..
نکته سوم: شیئ دو حالت داره..یا هنوز به ظهور نرسیده و در جهان مادی اقتضاش فراهم میشه و موجودیت پیدا میکنه مثل فرزندی که متولد میشه، حالت دوم شیئه که موجودیت پیدا کرده اما با تغییراتی که میکنه قابلیت تکامل یا اضمحلال پیدا میکنه…در انسان این شیئت ناظر به نفس انسانه..همون ضمیر نیمه هوشیار…یعنی با باورسازی و تغییر در نفس انسان اگر قابلیت پیدا کنه طبق آیه مشمول اراده پروردگار قرار میگیره..چه خیر و چه شر
سُنَّهَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلُۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّهِ ٱللَّهِ تَبۡدِیلࣰا
أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَىٰ
وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَىٰ
وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَىٰ
….
وَمَا کُنْتَ تَرْجُو أَنْ یُلْقَىٰ إِلَیْکَ الْکِتَابُ إِلَّا رَحْمَهً مِنْ رَبِّکَ ۖ فَلَا تَکُونَنَّ ظَهِیرًا لِلْکَافِرِینَ
…….
وَکَذَٰلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا ۚ مَا کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ وَلَٰکِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا ۚ وَإِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ
با نام و یاد خدای عزیزم و تشکر از استاد نازنینم و مریم بانو و عرض سلام خدمت عزیزانم در این سایت توحیدی
خواستم امشب اعترافی بکنم از روند تغییر شخصتی ام از بدو ورود به سایت تا الان، هم برای گذاشتن رد پا و هم برای تبیین موضوعی که شاید پاشنه آشیل خیلیا باشه…چون موضوع توحیدیه بنظرم مرتبطه با این موضوع
و اون بحث توسله…
اگر آیات بسیاری رو در قرآن مثل آیات بالا در نظر بگیریم متوجه میشیم که خود پیامبر هم محتاج هدایت بوده و حتی درکی از ایمان نداشته و خداوند تکاملی پیامبر عظیم الشان اسلام رو هدایت میکنه و رشد میده…پس این موضوع که ما به شخصی متوسل بشیم که واسطه بشه برای هدایت ما اشتباهه..ولی خداوند افراد یا موضوعات دیگه رو وسیله میکنه برای هدایت…درک این تفاوت نگاه عمیقی رو میطلبه…اینکه پیامبر وسیله هدایته اما هدایتگر نیست…مثل آتش که میسوزونه اما به امر خداوند… اینکه ما برای موضوعات مختلف از خود خداوند درخواست میکنیم و خداوند از طریق اسباب پاسخ میده…
یادمه توی سرچی که داشتم در مورد لزوم توسل، آقایان دلیلی که میاوردند این بود که خداوند برای هر چیزی وسیله ای قرار داده…بنابراین برای ارتباط با خدا باید کسی رو وسیله کرد…این موضوع خیلیا رو گمراه کرده…ببینید خداوند اتفاقات رو بوسیله اسباب رقم میزنه و این درسته…اما این از سمت خدا به سمت خلقه..یعنی افاضات از طریق موجودات تحقق پیدا میکنه…این سیر از حق به سمت خلقه…اسمشو میزاریم تنزل و کاملا هم درسته…اما از خلق به سمت حق چی؟ آیا تو این موضوع هم اسباب مفهوم داره؟ پاسخ منفیه..این دیگه میشه شرک… خیلی نکته ظریفیه…از یه اصل بدیهی یه موضوع بیربط رو میخوان اثبات کنن!
مثلا کسی که مریضه از خداوند درخواست شفا میکنه..خوب اصلا کلام بیمار به امر خدا بر زبانش جاری میشه و خداوند همزمان هم شنونده است هم گوینده و برای دریافت دعای بیمار خدا بالای آسمونا و جداب از خلق نیست که چیزی واسطه بشه که دعا رو بشنوه و این با ابتدایی ترین اصول توحید در تضاده…اینجا واسطه ای نیست و خداوند در معیت با هستیه و بین خداوند و هستی هیچ حایلی نیست والا تکثر میشه و با اصل واحدیت و یگانگی خداوند در تضاده…همون که خدا میگه از رگ گردن بهمون نزدیکه یا میگه هو معکم این ما کنتم…خدا همه جا با شماست…منظور حضور فیزیکی نیست که یه خدایی هست پیش ماست ما نمیبینیمش بلکه منظور اینه که ما نوری هستیم از یک منبع که هر لحظه به ما وجود میبخشه و در ما و معیت با ماست…اما خداوند پاسخ دعای بیمار رو در دستان یه پزشک قرار میده که اون بیماری برطرف میشه… خلط این دو موضوع میشه اینکه ما به اون وسیله میچسبیم و شفا رو از اون میبینیم و اونو مستقلا یا به موازات اراده خدا دارای اثر گذاری میبینیم…
وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَهً مِنْهُ نَسِیَ مَا کَانَ یَدْعُو إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَنْدَادًا لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِهِ ۚ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلًا ۖ إِنَّکَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ
خلاصه مطلب اینکه تمام هستی به قول استاد به یک میزان به خداوند نزدیک اند و هیچ واسطه و فاصله ای نیست…
خود پیامبران هم هدایتشونو به واسطه فرشتگانی دریافت میکردند که حامل پیام الهی بودن و خودشون قدرت هدایتگری نداشتن…حالا ما بیایم از فرشتگان درخواست هدایت کنیم؟!
إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ ۖ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُوا لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ
همانا کسانی که جز خدا میخوانید بندگانی همچون شما هستند…پس آنانرا بخوانید تا به شما پاسخ دهند اگر راست میگویید
یا اینکه خداوند میفرماید فرشتگان حامل عرش برای مومنین استغفار میکنن اشاره به سیستمی داره که بسیاری از خطاهای مومنین به شرط قابلیت بی اثر میشه و در زندگیشون تحقق پیدا نمیکنه نه اینکه مثلا خداوند یکسری فرشته خلق کنه که مدام بهش بگن خدایا این تن بمیره اینپ ببخش یا اونو ببخش…انگار خدا یکسیه نشسته روی تخت و یه عده دور و ورشن و میگن خدایا به خاطر ما از گناه فلانی بگذر…درک توحید و یگانگی خداوند پاسخ خیلی از مسائل رو روشن میکنه…
و اما اعتراف بنده اینه که بنده به شدت در این موضوع مقاومت داشتم و هنوز هم دارم و از مشرکان بودم…و از خداوند میخوام قلبمونو از نور هدایتش روشن کنه..و البته که ما وظیفه داریم در مقابل امامان و پیامبران در نهایت تواضع و احترام باشیم اما باید مراقب باورهامون باشیم…
رَّبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعۡنَا مُنَادِیࣰا یُنَادِی لِلۡإِیمَٰنِ أَنۡ ءَامِنُواْ بِرَبِّکُمۡ فَـَٔامَنَّاۚ رَبَّنَا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرۡ عَنَّا سَیِّـَٔاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ ٱلۡأَبۡرَارِ
با نام و یاد خدا
سلام و عرض ادب و احترام
یشا در واقع ریشش شیئ هستش که هر چیزی که بهش علم تعلق پیدا کنه اعم از اینکه در دنیای بیرون وجود داشته باشه یا امکانش وجود داشته باشه میشه شیئ
حالا میخوایم این شیئ رو ببریم تو ریشه یفعل که سوم شخص غایب مذکر هست میشه یشائ و معنیش میشه قابل چیز شدن یا قابل موجود شدن…و اصلا اشاره ای به اراده پ خواستن نداره… مثل آیه یبسط الرزق لمن یشا معنیش میشه بسط میدهد روزی هر کسی را که قابلیت (قابل موجود شدن در اون زمینه) داشته باشد… پس این فعل اصلا هیچ ربطی به خواستن نداره نه از طرف ما و نه از طرف خداوند…بلکه داره میگه روزی هر کسی رو که قابلیت داشته باشه وسعت میده یا تنگ میگیره..و قابلیت به چی برمیگرده؟ ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم…خداوند امورات قومی را تغییر نمیدهد مگر آنچه در نفس خویش دارند (ذهن نیمه هوشیار که در اون مجموعه ای از باورها ذخیره شده) تغییر دهند…
باز در این آیه هم داریم:
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ
کافران میگن آیا کسی را اطعام کنیم که اگر قابلیت داشت خداوند اطعامش مینمود..اگر میخواست به اراده اشاره کنه باید میگفت من لو یرید الله…
در واقع وقتی کلمه سه حرفی رو به قالبی میبریم معنیش عوض نمیشه بلکه شکل قالب رو میگیره…شیئ اصلا اشاره ای به خواستن یا اراده کردن نداره…معادل انگلیسیش object و فارسیش چیز میشه…و یفعل بابی است که انجام دادن کاری رو میرسونه که از جنس ریشه سه حرفیشه…مثلا استفعال یعنی طلب فعل..حالا اگه شهد به معنی شاهد بودن بره تو این قالب میشه درخواست شهادت کردن…واقعا پیدا کردن معادل فارسی برای یشا سخته…اما کلمه ای که من براش انتخاب کردم اینه: قابلیت یافتن..شیئیت یافتن
با نام و یاد هستی بخش و سلام خدمت علی آقای عزیز…تمام مشکلات ما انسانها در موضوع توحید با درک یک کلمه حل میشه، و اون کلمه وجوده…اگه به ذهن منطقی بگیم میشه وجود رو کد نویسی کرد پاسخش مثبته و دلیلش اینه که ذهن منطقی ظهور وجود رو درک میکنه نه خود وجود رو و اونو به وجود تعمیم میده…مثلا اگه به دانشمندان حوزه هوش مصنوعی و دیپ لرنینگ بگیم میتونید آگاهی یا شعور رو کدنویسی یا تعریف کرد پاسخشون مثبته…بخاطر اینکه اونها رفتار رو که خروجی شعوره میبینن و میگن خوب اینکه کاری نداره در حالی که رفتار انسان تلفیقی است از شعور و هوش… نمیدونم چطوری توضیحش بدم…وجود چیزیه که با ذهن نمیشه درکش کرد و فقط با قلب میشه درکش کرد ، اما همین وجودو بخوای توضیح بدی مجبوری از هوش و زبان ذهن منطقی استفاده کنی و قطعا مخاطب نخواهد فهمید تو چی میگی! و نمیشه دریا رو در یک فنجان عرضه کرد…یا وقتی استاد در مورد خداوند از واژه انرژی استفاده میکنن خیلی از افراد درکشون همون انرژی e=mc2 هستش در حالی که استاد منظورش این نیست…درک تمام مباحث توحید در گرو شناخت قلبی و درک وجوده و رسیدن به این مرتبه از معرفت با رسیدن به مقام صمت محقق میشه…وقتی باورهای مخرب یک به یک شناسایی میشن و نقطه مقابلشون با ممارست در نفس شکل میگیره، این دو مثل دو زوج با هم ازدواج میکنن و در هم فانی میشن و در پس سکوت ناشی از این فنا صدایی هست که حقیقت رو به قلب انسان معرفی میکنه…و نفس و ما سویها …به میزانی که نفس ساکت و تسویه میشه قلب بیدار و آگاه میشه و صدای خداوند رو که در سکوت ذهن شنیده میشه رو ادراک میکنه…فالهمها فجورها و تقویها…از خداوند درخواست میکنم همه ما رو توفیق معرفت قلبی عنایت کنه و از کثرت به وحدت سلوک بده ان شاالله
بنام خدا و سلام مجدد خدمت علی آقای عزیز…نکته مهمی گفتین، بحث ثروت…ببینید هستی که فوق تصوره…این هستی به قول خداوند تنزل میکنه… در قالب تعینات…تعینات تنزل میکنه در قالب اسما و اسما تنزل میکنه در قالب ماده…نکته مهمی که اینجا درکش باعث متفاوت شدن امثال مولانا از حلاج ها میشه درک این موضوعه که این تنزل در متن هستی مستوره یعنی واقعا چیزی از چیز دیگر منبعث نشده و تمام این تنزلات صرفا یک شهوده در صقع ربوبی و در واقع چیزی از چیز دیگر صادر نشده! و آیه لم یلد و لم یولد اینو بحث میکنه…بحث خلیفت الله بودن اینجاست که انسان نماینده اسمای الهی میشه…در واقع هستی نه غفوره نه رحیمه و تمام این تعابیر مربوط به تنزله…چنانکه امیر المؤمنین علیه السلام مى فرماید و کمال توحیده الاخلاص له و کمال الاخلاص له نفى الصّفات عنه لشهاده کلّ صفه انّها غیر الموصوف و شهاده کل موصوف انّه غیر الصفه. یعنی اگه ما هستی رو پروجکت کنیم و تصویر کنیم در عالم ملکوت میشه اسما و در عالم ملک میشه تمام جهان مادی که مشهود ماست…خوب با این تفسیر بهترین تصویری که ما میتونیم از خداوند درک کنیم اینه که در عالم ملکوت بشیم نماینده اسما…بشیم غفور بشیم رحیم بشیم غنی و در جهان مادی هم تجلی همون اسما باشیم…بصورت ثروت بصورت عشق و مودت و …بشیم ستارالعیوب و چشم بپوشیم از خطای دیگران…بشیم غنی و ثروتسازی کنیم و … ان شاالله خدا به هممون توفیق روز افزون عنایت کنه…دوست دارم برادر و ممنون از نقطه آبیت که دلمو روشن کرد