مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- “مشیت”، قانون کلی و بدون تغییر جهان است؛
- دامی خطرناک به نام “فقط حرفهای قشنگ زدن”؛
- “انشاالله”، به معنی اگر خدا بخواهد نیست بلکه به معنی: اگر با مشیت(قوانین) خداوند هماهنگ باشد؛
- خداوند برای شما هیچ تصمیمی نمی گیرد بلکه باورهای شما برای شما تصمیم می گیرند؛
- ” ابلاغ پیام” مهم است نه فهماندن آن به دیگران. افرادی که آماده شنیدن باشند، پیام را می شنوند و جدّی می گیرند؛
- قدم اول برای هدایت این است که: عجز خود را در برابر خداوند و نیاز به هدایت او، بپذیری؛
- اصل اساسی آموزش: اول از همه خودت به آنچه آموزش می دهی عمل کن؛
منابع:
دوره قانون آفرینش، بخش دهم | تفاوت «اراده» و «مشیت» خداوند در قرآن
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD412MB26 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 41 | اراده و مشیت (قوانین) خداوند24MB26 دقیقه
مهرآفرین پاک را یاد باد
سلام به استاد نازنینم استاد عباس منش و به نازنین استادم استاد شایسته و همچنین سلام به شما دوست گرانقدری که به مهر این دیدگاه را میخوانید.
دیدگاه بنده مربوط به دقایق ابتدایی این گفتگو میباشد که استاد صراحتاً از خوبی بیش از حد افراد اعراض کرده و مخالفت خود با این موضوع را مطرح میفرمایند.
بنده نیز در موافقت این کلام گوهربار خواستم مواردی را با شما عزیزان به اشتراک بگذارم:
من الان 30 سال هست که با عزیز دلم زدواج کردهام و در این 30 سال فراز و نشیبهای بسیاری را دیدهام.
در سالهای نخستین ازدواجمان همسرم خالصاً و مخلصاً به خانواده من توجهی شیش دنگ داشت.
و تمام امور و مسائل زندگی آنها را مراقبت و با جان و دل مواظبت میکرد.
خوب به خاطر دارم که مادرم همیشه میفرمود:
زهره جان خودت را اذیت نکن ما اینگونه نیستیم !!!انقدر وسواس نداریم انقدر مثل تو ریزبین و نکته سنج نیستیم.
مثلاً در ایام خانه تکانی پدر خودش را در میآورد تا منزل پدریمان را به قول معروف بتکاند!!!
و مادرم همیشه نسبت به این حد تلاش و کوشش او اظهار ناراحتی و نارضایتی مینمود!!!
و یا هنگام پختن آش نذری برای عاشورا امام حسین (ع) با جون و دل همه کارها را به نحو احسن انجام میداد،و در آن هنگام نیز مادر من از این نوع رفتار همسرم گلایه میکرد،و میگفت: زهره جان من راضی نیستم که شما انقدر به خودت ستم میکنی و لطمه میزنی!!!
حالا به اون طرف قضیه یعنی همسرم بپردازیم؛
با جون و دل کار کردن و زحمت کشیدن در ذهن و فکر ایشان این توقع را ایجاد مینمود که آنها نیز همانند خودش برایش فداکاری کرده و زحمت بکشند؛و بدیهی بود که این اتفاق نمیافتاد؛یا لااقل به اون شکلی که همسرم توقع داشت؛رخ نمیداد.
پر واضح است که همین موضوع باعث کدورت و دلخوری و در ادامه قطع رابطه میشد!!!
یا مثالی دیگر برایتان عرض نمایم؛در شهر ما شهرداری بود که از دوستان نزدیک بنده و انسانی مومن زحمتکش و شریف!!!
که او نیز خالصاً و مخلصاً از خانواده و همه چیز خود میگذشت و در خدمت شهرداری بود.
چند سال خیلی خوب و عالی زحمت کشید و دست آخر نه تنها قدرش را ندانستند که؛برعکس با برخوردی بسیار بسیار ناراحت کننده از کار برکنارش کردند.
نتیجه این شد که با وجود اینکه الان سالیان زیادیست او از این شهر رفته اما من مطلعم که دچار بیماری افسردگی شدید شد!!!
یا از خودم مثال بزنم؛همیشه تلاش کردهام که به بهترین نحو وآسانترین روش ریاضیات را به دانش آموزانم یاد بدهم.
همین تلاش فوق العاده مسبب این گشته که از آنها نیز بخواهم که به خوبی درس را پس بدهند.
و هنگامی که میبینم من خیلی عالی تدریس کردهام؛اما در مقابل دانش آموزانم درسی را که بادکلی زحمت یادشان دادهام را تکرار و تمرین نمیکنند و به خاطر نمیسپارند؛به شدت ناراحت شده و دلخور میشوم!!!
به نظرم استاد نازنینمان به درستی فرمودند که خوبی بیش از حد هم درست نیست!!!
در پایان یک جمله از گذشتگان یادم آمد که بیربط به این موضوع نمیباشد:
هیچ چیزی زیادیش خوب نیست!!! حتی نجابت زیادی هم نجاست میآورد!!!
ضمن تشکر بابت اینکه دیدگاهم را خواندید در پایان برای شما و همه عزیزان دیگر و خودم از پیشگاه حضرت حق شادی سلامتی خوشبختی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم و به دستان قدر قدرتش میسپارمتان خدانگهدار
سلام زهره خانم
خواهر گلم،شب شما بخیر،امیدوارم حالتون عالی باشه.
ضمن تشکر بابت اینکه دیدگاه بنده را به مهر خواندید.
بنده نیز متقابلاً این دیدگاه شما را خواندم و جهت کمک و راهنمایی به شما برای عزیز دلم هم که اتفاقا هم نام شماست خواندم.
چونکه ایشون مسول نظام پزشکی شهرمونن و پرسیدم آیا برای این دختر خانم و حل مشکلشون راهی هست؟
همسر دلبندم توصیه کردند که به دکتر روانپزشک مراجعه نمایید.
من گفتم بارها به مشاوره رفتهاند،اما همسرم فرمود مشاور با پزشک متفاوت است!!!
مشاور تحصیل کردهی رشته روانشناسیه،اما این مشکل باید پیش دکتر روانشناس برود.چون نمیدونستم از کدام شهر هستید،دکتر مناسب و خوب نتونستم بهتون معرفی کنم.
اگر بفرمایید کدوم شهر زندگی میکنید،دکتری که کمکتون کنه را بهتون معرفی خواهم کرد.
در پایان برایتان و برای همه و نیز برای خودم از خداوند مهربان شادی،سلامتی،خوشبختی،ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم و به خدای مهربان میسپارمتان خدانگهدار.