مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- “مشیت”، قانون کلی و بدون تغییر جهان است؛
- دامی خطرناک به نام “فقط حرفهای قشنگ زدن”؛
- “انشاالله”، به معنی اگر خدا بخواهد نیست بلکه به معنی: اگر با مشیت(قوانین) خداوند هماهنگ باشد؛
- خداوند برای شما هیچ تصمیمی نمی گیرد بلکه باورهای شما برای شما تصمیم می گیرند؛
- ” ابلاغ پیام” مهم است نه فهماندن آن به دیگران. افرادی که آماده شنیدن باشند، پیام را می شنوند و جدّی می گیرند؛
- قدم اول برای هدایت این است که: عجز خود را در برابر خداوند و نیاز به هدایت او، بپذیری؛
- اصل اساسی آموزش: اول از همه خودت به آنچه آموزش می دهی عمل کن؛
منابع:
دوره قانون آفرینش، بخش دهم | تفاوت «اراده» و «مشیت» خداوند در قرآن
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD412MB26 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 41 | اراده و مشیت (قوانین) خداوند24MB26 دقیقه
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
بِه نامِ خُداوَندِ بَخشَنده مِهرَبان
سلام و درود بسیار بر استاد عزیز و خانم شایسته نازنین
هر روز از روند تکاملی من میگذره ایمانم بیشتر و بیشتر میشه که
خداوند بشدت بر قلب همه مردم آگاه است
دیروز دفترمو باز کردم خدایا من تسلیمم
من نمیتوانم تو بمن بگو چیکار کنم ؟
این تضاد در رابطه با دخترم بود
من نمیخام دخترمو بیارم تو مسیر موفقیت و اصلا در رابطه با این موضوع باهاش صحبت نمیکنم.
اما دختر من ، کاملا متفاوته با من
از هر لحاظ کاملا شخصیتش با من تفاوت داره
و من بعد 17 سال نتونستم هنوز این رفتاراشو بپذیرم.
و مثل دیروز بارها بارها نوشتم تسلیمم خدا
ولی نتونستم به روم نیارم
نتونستم نبینم
دیدگاهمو تغییر میدم ولی نمیتونم ادامه بدم
دیروز نوشتم خدایا دستمو بگیر من واقعا میخام تغییر کنم
میخام رها کنم میخام آروم باشم
امروز همزمانی داشت با این فایل
دقیقه 17:34
خدا به پیامبر میگه تو خودت را داری میکشی که بقیه ایمان بیارن
ولی همه ایمان نمیارن
ما اصلا نباید تمرکزمون را بزاریم که دیگران میفهمن یا نمیفهمن
ما باید روی خودمون کار کنیم
اینکه بقیه میفهمن یا نمیفهمن اصلا مهم نیست…
دقیقه 22:41
ما عاجز هستیم از تغییر دیگران
و ما توانا هستیم از تغییر خودمون
احساس کردم خدا داره با من حرف میزنه
چون من واقعا خودمو کُشتم در مسیر هدایت شدن دخترم
نشد که نشد
نمیدونم چطور خودمو رها کنم نمیدونم چطور نبینم و اعراض کنم
بپذیرم دختر من چنین شرایطی داره ؟
یا اینکه باورم را تغییر بدم ؟
برای خود من پذیرشش راحتتره که رها کنم و هیچ انتظاری ازش نداشته باشم
رها کنم تا در زمان مناسب دخترم مورد هدایت خداوند قرار گیرد.
امیدوارم اینبار بتوانم از پس این تعهدم بربیام
امیدوارم خداوند کمکم کنه و من را هدایت کنه به مسیر درست به مسیری که نعمت عطا کرد به بندگانش نه مسیری که غضب کرد و نه گمراهان …
استاد واقعا این فایل بی نظیر بود من برای رها کردن همسرم فقط همین یک جمله برایم کافی بود
ما عاجز هستیم از تغییر دیگران
و ما توانا هستیم از تغییر خودمون
و موفق بودم نتیجه ی خیلی خوبی گرفتم که بزرگترینش آرامش خودم بود
امیدوارم بتونم در این راه هم موفق باشم
سلام من به شما ناهید جان عزیز
اول از اینکه خیلی ممنون و سپاسگزارم که تجربیات خودتان را در اختیار من گذاشتید
دوم اینکه شما در عقل کل هم بارها برای من پاسخ گذاشتید که کمک حال بنده بود
برای شما طلب خیر و موفقیت روزافزون دارم دوست عزیز .
ناهید جان در رابطه با روش فرمودید من خدا را شکر میکنم دختر من مشکلاتی که امکان داره خیلی از مادرها اینروزها با فرزندان داشته باشن و من ندارن فقط یه گوشی بود که اونم واقعا حساسیت بیجای خودم بود و رها کردم .
اما داستان زندگیمو تابحال تو سایت نذاشتم دوست نداشتم یجوری جلب ترحم ایجاد کنم
من زمانیکه با همسرم ازدواج کردم دخترش دوساله بود یعنی من از دوسالگی مادر این دخترکوچولو شدم و هستم
خیلی از خودم کَندم فداکارانه در حقش محبت کردم تا بشه یک بچه ی معمولی تو جامعه ،
منظورم اینه مادر این دختر دچار بیماری سرطان بودو فوت کردن زمانیکه باردار بود این بیماریو داشتن من نمیدونم بدلیل مصرف داروها بوده یا هرچی
دخترم یک سری رفتارهایی داره که من میفهمم دست خودش نیست بنده خدا خودش گریه میکنه میگه میخام تغییر کنم درست شم اما هیچ تلاشی هم نمیکنه هیچ قدمی بر نمیداره ،
حالا چیکار میکنه ؟
حواس پرررررت بشدت
بی توجه بشدت
یعنی الان بهش میگم برو سیب زمینی بخر میره پایین میگه مامان گفتی سیب زمینی بخرم یا پیاز ؟
بارها اشتباه خرید کرده بارها هم یادش رفته اصلا نخریده
یا مثلا بهش میگم تاکسی عقب دوتا آقا بود برو جلو بشین ،
میاد خونه میگه عقب نشستم چرا ؟ میگه ماشین خالی بود نگفتی که ماشین خالیه برم جلو بشینم درحالی تأکید کردم تحت هر شرایطی جلو بشین
برای هر کاری که ازش میخام کلمه به کلمه سه بار چهار بار توضیح میدم تا متوجه بشه ک سیب زمینی بخره که مثلا تاکسی جلو بشینه یا نون بخره یا …. با اینحال درست انجام نمیده
یا بیشترین بیشترین چیزی ک اینروزها منو آزار میده
بی نظم بودنشه
میریزه میپاشه کثیف میکنه اصلا نمیبینه اصلا توجهش به کثیفی نیست
مثلا بهش میگم نقاشی میکشی پارچه پهن کن یادش میره
یا میگم کثیف کردی تمیز کن یادش میره
یا مثلا آب میریزه تو لیوان میریزه پایین
میدونی بلد نیست چجوری آب بریزه تو لیوان ک یهو لیوان پر نشه ،
یماه دیگه 18 سالش میشه اما بلد نیست یکیو میبینه سلام احوالپرسی کنه ، یکی زنگ میزنه نمیدونه چی بگه ،بلد نیست سیب زمینی سرخ کنه
و بشدت بشدت بشدت بشدت کُنده ، برعکس من
میدونی همه ی اینا روی هم اومده نمیدونم چیکار کنم
میگم کثیفی خونه را تحمل کنم ؟ خیلی خیلی خیلی کثیف میکنه خونه را زندگی را ،
هزار بار میگم کیفتو بزار فلان جا
یروز میزاره بعدش میگه یادم میره
و واقعا هم یادش میره
میگم 18 سالشه تا الان من خودمو کشتم نشد
بسپارم به خدا ؟
از طرفی میگم دختره 18 سالشه باید نشست و برخواست و یاد بگیره
ده سال دیگه بخواد ازدواج کنه میخاد چی بشه ؟
چندین و چند مشاور بردم باشگاه میره مدرسه هم میره اگر باید تو اجتماع باشه که رفتار معمولیش را یاد بگیره نه نشد .
درسته دختر من نیست ولی خداشاهده مثل یک مادر و دختر واقعی هستیم
منو مثل مادر واقعی خودش دوست داره و منم دوسش دارم
فقط ازش میخام یکسری رفتارهای معمولی خیلی معمولی را رعایت کنه
و بازهم میگم دست خودش نیست اصلا یادش میره نمیدونم چی بگم
بی توجهی میکنه ، حتی تو حرف زدن جمله بندی هاشم درست نیست ، هیچ دوست و رفیقی هم نداره ، خودش خیلی تلاش کرده اما نمیان باهاش رفیق نمیشن ، بخاطر اینکه رفتار غیرطبیعی داره
میخام بیخیال باشم رها باشم حتی برای جمع کردن سفره صداش نکنم
حتی ازش نخوام جارو بکشه هیچی ازش نخوام
چون نادرست انجام میده و موجب دلخوری بینمون میشه
برای همین میگم خودم انجام میدم ولی رابطه بینمون خوب باشه
نمیدونم واقعا چیکار کنم واقعا نمیدونم
سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما آقای مجید حرفت
من خیلی سپاسگزار هستم از شما برای زمان ارزشمندی که گذاشتید و کامنت بنده را مطالعه کردید.
و از همسر محترمتان هم سپاسگزارم برای ارسال راهنمایی ایشان به بنده
من در اسلامشهر زندگی میکنم.
برای شما و همسر محترمتان آرزوی موفقیت و پیروزی و سعادت در دنیا و آخرت را دارم .
سلام و درود فراوان ب شما دوست عزیزم زهره نازنین
ممنون که در مورد زیبایی اسم زهره گفتید
شاید اینجا جاش نباشه من به تازگی اسممو پذیرفتم در دوره عزت نفس راجع بهش گفتم
و برای همین اسم پروفایلمو اسم واقعیمو گذاشتم زهره ، خیلی خوشحالم برای یادآوری این اسم قشنگمون ،
زهره جان من خیلی شما را تحسین میکنم تبریک میگم که تونستید مسیری را که طی کردید به نتیجه دلخواه برسید
خداروشکر میکنم برای موفقیت شما دوست عزیز .
تحسین میکنم برای صبوری و هنرتون که ادامه دادید
من هم بارها بارها تو دفترم از خداوند طلب صبر کردم
نوشتن نکات مثبت را نتونستم ادامه بدم چندین بار شروع کردم و رها کردم ،
من هم خیلی دلم میخاد این مسیر را ادامه بدم
واقعا آرزو دارم دخترم طبیعی رفتار کنه
من انتظار غیرمعقول یا بزرگی ندارم
و حتی میبینم خودش هم اذیت میشه
طبق فرموده آقای حرفت نمیدونم واقعا نیاز به روانپزشک دارن با خیر ؟
خیلی ناراحت میشم برای این موضوع ک دخترمو ببرم تحت نظر روانپزشک باشه
اما سلامتی و موفقیتش آرزومه
اگر بدونم راهش این باشه دریغ نمیکنم
چندین ساله دارم تلاش میکنم ک روش بهبودی حاصل بشه
از خداوند طلب کمک کردم
طلب صبر کردم
خواستم یا منو تغییر بده که آروم باشم اعراض کنم
یا دخترمو تغییر بده
امیدوارم منم راهمو پیدا کنم
امیدوارم در این زمینه نتایج بهبودی حاصل بشه
من واقعا سپاسگزارم از شما که تجربیات خودتان را به اشتراک گذاشتید
براتون آرزوی موفقیت و خیر و سعادت در دنیا و آخرت را دارم.