گفتگو با دوستان 41 | اراده و مشیت (قوانین) خداوند

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • “مشیت”، قانون کلی و بدون تغییر جهان است؛
  • دامی خطرناک به نام “فقط حرفهای قشنگ زدن”؛
  • “انشاالله”، به معنی اگر خدا بخواهد نیست بلکه به معنی: اگر با مشیت(قوانین) خداوند هماهنگ باشد؛
  • خداوند برای شما هیچ تصمیمی نمی گیرد بلکه باورهای شما برای شما تصمیم می گیرند؛
  • ” ابلاغ پیام” مهم است نه فهماندن آن به دیگران. افرادی که آماده شنیدن باشند، پیام را می شنوند و جدّی می گیرند؛
  • قدم اول برای هدایت این است که: عجز خود را در برابر خداوند و نیاز به هدایت او، بپذیری؛
  • اصل اساسی آموزش: اول از همه خودت به آنچه آموزش می دهی عمل کن؛

منابع:

دوره قانون آفرینش، بخش دهم | تفاوت  «اراده» و «مشیت» خداوند در قرآن


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    412MB
    26 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 41 | اراده و مشیت (قوانین) خداوند
    24MB
    26 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

225 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فرزانه سخنوری» در این صفحه: 1
  1. -
    فرزانه سخنوری گفته:
    مدت عضویت: 895 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام بر استاد عباسمنش عزیزو خانم شایسته نازنین

    در مورد اصل اساسی آموزش که ابتدا خودت به آنچه می گویی عمل کن .

    استاد جان معادل این جمله را نثر زیبایی سعدی در کتابهای مدرسه داشتیم که عالم بی عمل به چه ماند به زنبور بی عسل .من این جمله را خیلی خوب از همون دوران مدرسه با تمام وجود احساس کردم و این جمله رفت نشست تو ذهنم .چون اطرافم پر بود از آدمهایی که خوب حرف می زدند و پای عمل همه می لنگید .من بارها می دیدم که بزرگترها مدام نصیحت می کنند و در و گوهر می افشانند ولی وقتی دقت می کردم می دیدم خودشون عمل نمی کنند .

    توبه فرمابان چون خود توبه کمتر می کنند

    چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند

    من هم رو این اصل حساس بودم واگر کسی مخالف گفته هایش عمل می کرد دیگه حرفش برام ارزشی نداشت .

    خودم هم در زندگی سعی کردم به آنچه می گویم عمل کنم .البته قبل تر ها شده بود که گاهی نظراتی می دادم و صد البته درست و به جا و ارزشمند که خودم به آن عمل نکرده بودم و دلیل آن شاید بهانه های که ذهنم برایم جفت و جور می کرد ولی در کل عملگرا هستم و از شعار دادن بیزارم .

    حتی در کارم که در حیطه آموزش و پرورش است خیلی مراقبت بیشتری دارم که آنچه می گویم خودم عمل کرده باشم مثلا برای آموزش تغذیه سالم خودم سعی می کنم در محل کار و در منزل به آنچه به دیگران می گویم عمل کرده باشم بارها پیش آمده بچه ها به من خوراکی های غیر سالم تعارف می کنند یا حتی همکاران من امتناع کردم بعد می گن یه بار اشکال ندارده ومن نمی پذیرم .

    در مورد آگاهی های این سایت هم از ابتدا با کسی صحبت نکردم مگر شاید به عدد انگشت یک دست هم نرسد و همان تعداد چهار پنج نفر که گاهی صحبتی کردم نتیجه نامناسب دیدم مثلا بی تفاوتی و عدم پیگیری با فراموش کاری که همان را هم قطع کردم و تمام تمرکزم بر روی خودم هست

    هنوز هم گاهی در جمع خانوادگی آن افراد پر مدعا را می بینم که همچنان در حال نصیحت و پند و اندرز و نظر دادن هستند و به زندگیشان که دقت می کنم می بینم که دقیقا مشکلاتشان از همان ادعا کردن و عمل نکردن است و وقتی می گویدپس چرا خودت عمل نمی کنی هزاران آسمان ریسمان هست که می بافند .

    خدارا شکر من در این مورد سعی می کنم عالی عمل کنم و خوب موفق هم بوده ام

    در مورد شرط دریافت هدایت الهی که رسیدن به مرحله عجز و درماندگی هست هم تجربه خوبی همین چند روز پیش دارم .

    یک تضاد برایم پیش آمده بود که هرچه به این در و اون در می زدم حل نمی شد .شاید یک ماه درگیر آن تضاد بودم هر راهی که به ذهنم می رسید را رفتم .هر آنچه می شنیدم را به کار می بستم خلاصه تمام راه های ممکن و غیر ممکن را امتحان کردم ولی جواب نبودند واقعا خسته و مستأصل شده بودم کنترل ذهن برایم سخت بود و آماج افکار ،ترس ها و افسوس ها شده بودم برای رهایی به قرآن متوسل شده بودم و آگاهی های سایت .

    خلاصه روزهای سختی بود در نهایت پس از کلی تلاش و تقلا رسیدم سر نقطه اول یعنی هیچ .

    دیگه وقتی به مرحله عجز و ناتوانی رسیدم دست از هر کاری شستم و فقط نظاره کردم هر آنچه بر من گذشته بود .

    دیگه به قول استاد عزیز. حسابی چک و لگدی شده بودم بعد دوباره اقرار به عجزو ناتوانی ام کردم و خداوند را به منبع قدرت ، بزرگی و توانایی یاد کردم و این دفعه درها باز شد راه ها پدیدار شدند ،نشانه ها آمدند آنوقت مثل موسی که عصارا بر آب زد و راه باز شد برای من هم در عین غیر ممکن بودن راه باز شد و معجزه رخ داد .

    راه حل بسی آسان و در دست ی بود واما من نمی دیدم . مقاومت داشتم وقتی به مرحله عجز رسیدم مقاومت ها از میان رفتند و در ها باز شد و غیر ممکن ها ممکن گردید .

    خدارا هزاران مرتبه شکر گزاری که درخواستم را پاسخ داد.

    خدارا شکر که قدرت و عظمت او در خدمت ماست اگر ایاک معبد و ایاک نستعین را در راس همه امور زندگی خود قرار دهیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای: