گفتگو با دوستان 43 | نقش احساس خوب در تغییر شرایط

به نام خدای هدایتگر

استاد عزیزم سپاسگزارم به خاطر این گفتگوها

و صحبت هایی که در مورد قانون فرمودید.

دوست عزیزمان را تحسین می کنم به خاطر نتایج عالی که گرفتند. استاد جان در مورد سپاسگزاری که فرمودید من در دوره 12قدم آنقدر شخصیتم تغییر کرد که اصلا یادم نمی آمد چه طور آدمی بودم ولی من سپاسگزار این تغییرات وجودم نبودم آنقدر به خودم سخت می گرفتم که به نارضایتی و احساس گناه تبدیل شددر مورد مواردی که اصلا اشتباه حساب نمیشد یعنی یک جورایی به وسواس تبدیل شده بود دیگه خیلی اذیت شدم ولی با تمام این اوصاف من همیشه ورودی هام کنترل می کردم رو باورهام خیلی کار می کردم ولی چون هر چه قدر این طرف می ساختم آن طرف خرابش می کردم همش بالا و پایین می شدم این در صورتی بود که من واقعا نقاط ضعف شخصیتیم تغییر کرده بود مثلا بحث کردن ممنوع غیبت ممنوع غور زدن ممنوع از سر زندگی دیگران ممنوع پرخاشگری ممنوع وووخیلی چیزهای دیگه ولی انکار من نمی دیدم وخیلی عادی بود و این سخت گیری باعث شد که من پسرفت کنم دیدم نمی تونم جلوی احساس گناه بگیرم هر چه قدر روی باور کار می کردم جواب نمی داد تا تضادی پیش آمد من یکم تکان خوردم آنجا بود که به خودم گفتم ببین این صفات داشتی و قدرش نمی دونستی حالا داری می فهمی البته استاد من تو دوره ثروت که با خواهرم گرفتم متوجه شدم که چه طور روی باورهام که خیلی در من ریشه داره کار کنم واز آون روز چقدر حالم خوب شده، من بشدت این باور در درونم داشتم که افکار من اتفاقات رقم می زنه هر اتفاقی می افتاد می گفتم من مقصرم خداوند می خواهد به من درسی بده، من خیلی ورودیهام تو این سه سال کنترل کردم سرکار هند زفری از گوشم در نمی آمد ولی چند روزی بود از اتاق کارم به سالن میرفتم هندزفری نمی ذاشتم و همکارها که در مورد گرانی صحبت می کردند اثر بدش دیدم البته آون هم ذهنم گول زد که آنقدر به خودت سخت نگیر، و خیلی خوب تو این مدت درس گرفتم سپاسگزار تمام داشته وجودم باشم بابت این فایل استاد عزیز سپاسگزارم.

سلام، زهرای عزیز کامنت های زیبای شما را تو دوره خوندم و خیلی تحسین میکردم خدارا شکر که به مسیر برگشتید من خودم تو این مدت همیشه فایل گوش کردم ورودهام کنترل کردم ولی پاشنه آشیل من توجه به مسائل خواهر و برادرام همه هم مجرد هستیم و پیش هم هستیم نتوانستم باور دلسوزی را درست کنم والان ترس و نگرانی سراغم آمده انگار اعتماد به نفسم از دست دادم شما چه طوری روی باورها کار می کنید من اگر یک روز یک باور نگم ترس می یاد سراغم هم زمان روی تمام باورها هم کار کردن انرژی زیادی می خواهد ممنون می شم راهنمایی کنید،سپاسگزارم