گفتگو با دوستان 43 | نقش احساس خوب در تغییر شرایط

به نام خدای مهربان

سلام به دوستان

و سلام به استاد عزیزم و مریم جان

اولین قدم برای جدا شدن از بند ترس ها و رسیدن به ازادی و چشیدن طمع زندگی خالی کردن فنجان مغذی است ک از پداران ما ونسل ها و نسل ها به ما رسید

بله استاد جان

باید این موضوع رو هزاران بار و هر ثانیه به خودمان یاداوری کنیم ک کل بازی زندگی ما اینه ک

باورهای ک از نسلها و خانواده ها جامعه و … به ما رسیده است اتفاقات زندگی ما رو دارن خلق میکنن

باور کردن همین یدونه موضوع تمام مشکلات ما رو حل میکنه

از وقتی که این موضوع رو فهمیدم ک اتفاقات زندگیمو خودم دارم با باورهام خلق میکنم

خیلی چیزا ها عوض شده

اما غافل از اینکه با اینه ک خودمون میدونیم بازم یادمون میره میگم نکنه این بار مقصر اون بود ک منو عصبی کرد نکنه مقصر دولت ما من تو این وضعیت مالی هستم نکنه بخاطر پدرمه نکنه مقصر شوهرمه و ……

ما باید به خودمون این موضوع رو بگیم ک فقط فقط خودم هستم ک دارم دنیامو خلق میکنم

هر اتفاق خوب ک می افته و اگ اتفاق بد می افته منم ک دارم میسازمش با چی

با کانون توجهمون با ورودهایی ک داری به مغزت میدی داری اتفاقاتو ظاهر میکنی

به قول استاد

احساس قالب من اگ در طول روز خوبه پس اتفاقات خوب در انتظارمونه

اگ بد پس منتظر بدبختی باید باشیم

میدونید سهل انگاری ما از کجا شروع میشه از اونجایی ک میدونیم قانون اینه ولی خیلی جدی نمیگیرم بخاطر اینکه نمیخوایم باور کنیم ک قانون زندگی به همین سادگیه

تو میتونی از خودت از یه گل از یه غذا و… خیلی چیزایی ساده دیگ لذت ببری و اتفاقات خوب بسازی با همین کار ساده .

من این چیزهارو از شما یاد گرفتم از سریال سفر به دور امریکا از سریال زندگی در بهشت

ک قرار نیس ک من هرروز برم یه گوشه بشینم و برم تو حالت الفا فقط باید لذت ببرم فقط باید زندگی رو زندگی کنم

من از شما یاد گرفتم ک از یه گل از درخت از اسمان از پرنده چهر ه ی یه بچه احساس خوب بسازم و منتظر اتفاقات خوب باشم

چیزاهایی الان ازش دارم احساس خوب میسازم قبل از این اصلا به چشم نمیومد و اصلا برام اهمیتی نداشت من حتی قبل از این اسمان رو هم ندیده بودم رنگای درخت رو ندیده بودم ولی الان این چیزا بهترین احساس رو برام میسازن

من قبل از این هم از سفر هم میترسیدم اما الان عاشق سفر شدم چون لذت رو تو سفرهای میدیدم ک همه چی اماده و مهیا باشه تا نقطه امن من بهم نخور ولی الان دنبال بهم زدن نقطه امن خودم هستم چون شرایط بهتری بعدش به همراه داره و مهمترینش ساختن شخصیت قوی چون من به شدت دختر ترسویی بودم و هستم ولی الان خیلی بهتر شدم

نمیخوایم باور کنیم ک سادس اونم بخاطر اینه ک باور داریم همه چی سخته فک میکنیم اگ کاری سخت نباشه نتیجه نمیده اما غافل از اینکه بنای جهان خالق جهان اسان گیر بود

امیدوارم ک بتوانیم ک این یه موضوع رو خوب درک کنیم ک مهم نیس ک من الان تو چه شرایطی هستم میتونم شرایطمو عوض کنم میتونم با کنترل ورودهام با نشنیدن حرفای نامناسب با شنیدن حرفای مناسب با دیدن چیزهایی مناسب با تمرکز تمرکز تمرکز روی داشته هام با دیدن افراد موفق با شکرگذاری با احساس خوب اتفاقات رو رغم بزنم

اون وقت برمیگردیم میبینم ک همه چی عوض شده و ما هیچ ربطی به چند سال پیشمون نداریم

مثل من

از همه چی از همه کس میترسیدم

وابسته بودم

احساس لیاقت نداشتم

اصلا مراقب ورودهام نبودم

ارزو نداشتم

خواستهامو خودمو فراموش کرده بودم

ولی الان به نسبت 9ماه پیش تغییر کردم به چه اندازه

به اندازه ک من تعهد داشتم

اما باید تغییرات رو هم به خودمون تکرار کنیم تا یادمون نره ما از چه جاده ی داشتیم راه میرفتیم و الان کجاییم

استاد من ازتون بی نهایت سپاسگذارم راه رو نشون دادین امیدوارم بتونم ثابت قدم باشم در این مسیر

به امید الله