نکته مهم:
این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- اولین و بزرگترین نتیجه، آرامش ذهنی است؛
- جهان مادی هر روز از همه لحاظ غنی تر می شود؛
- تمرکز بر فراوانی های اطرافت، “باور به فراوانی” را در ذهن شما پرورش می دهد؛
- شما با نگران بودن درباره دیگران، به آنها کمک نمی کنی، اما قطعاً به خودت ضربه می زنی؛
- شناسایی چند شرک مخفی؛
منابع بیشتر:
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 44 | ساختن باور فراوانی19MB21 دقیقه
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربون
روز 131
اول اینو بگم که چقدر خداروشکر میکنم که هدایت شدم به روز شمار و چقدر خودمو تحسین میکنم که متعهدم برای هر فایل کامنت بنویسم
چرا که این تعهد باعث میشه بگردم ببینم کجای زندگیم ازون اگاهیی ک از فایل دریافت میکنم،استفاده کردم یا کجا میتونم استفاده کنم تا کامنتمو بنویسم
و همین امر باعث میشه ،خیلی هوشمندانه تمرکزم بره به سمت اون اگاهی و فرکانسامو بفرستم
ازتون سپاسگزارم خانم شایسته ی مهربون و استاد که همچین برنامه ریزی کردین وگرنه فکر نمیکنم خودم میتونستم اینجوری تمرکز کنم روی ورودی های ناب،هرچند ک الان خودم تصمیم گرفتم متعهد باشم ،ولی اگه همچین شاکله ای نبود،راغب نمیشدم
راجب دلسوزی
همین دیشب،یکی از شاگردام متوجه شد که پارتنره اونیکی شاگردمو میشناسه
این اقا پسر،ظاهرا رزومه ی خوبی نداره و شاگرده من کاملا دختر خوب و صافو ساده ایه
(هر دوتا برداشت از این دو ادم،قضاوته)
وقتی کلاس تموم شد،اون شاگردم که متوجه شده بود که پارتنره اون یکیو میشناسه بمن زنگ زد،گفت ندا به فلانی بگو که پسره اینجوریه!این دختر سادست،ی وقت قربانی نشه،دلم براش میسوزه
و از طرفی هم همیشه اون شاگردم از رفتارای خوبه پارتنرش میگفتو منم تحسین میکردم،ولی نظر این یکی شاگردم این بود که این پسر،شگردش اینه و به هیچکس نه نمیگه و….
همون موقع حین مکامله،دیدم من اصلا همچین نگاهی ندارم به ادمها
به شاگردم گفتم،ممکنه این پسر عوض شده باشه،این ارزیابیه تو،از شناخته فبلی میاد،شاید این ادم وقتی با فلانی رابطشو شروع کرده،عوض شده
چقدر قلبم اروم بود موقع گفتنه این حرفها
چقدر دیدم این باور که ادمهارو رو حساب گذشته قضاوت نکنیم
رو حسابه حتی یکساعته قبل
چفدر خداروشکر کردم
چون اگه ندای قبل بودم،قطعا دلسوزی میکردم یا خودمو سرزنش میکردم که باید بهش بگی تو میدونستی
ولی ادامه ی حرفم این بود،که هرکی هرجایی هست جای درستشه!ما نمیتونیم این دو نفرو قضاوت کنیم بگیم خوبن یا بد!این دو نفر اگه الان همو ملاقات کردن،قطعا هم فرکانس بودن،باید یه درسایی بگیرن و تکاملشونو طی کنن!من نمیتونم بگم دختره سادست پسره گرگ!
اصلا اینموضع بمن مربوط نیس!من مسئول هیچکس توی جهان نیسم
قطعا اگه برای هم مناسب نباشن،جهان به هزاران طریق از هم جداشون میکنه و حامیه هرکدومه
استاد عزیز من ازتون سپاسگزارم واقعا
من کی میخواستم این باورارو داشته باشم؟؟؟
من بلد بودم فقط دلسوزه همه باشم،من توی قضاوتای ذهن میموندم خیلی وقتا،اصلا بلد نبودم که اقا هر ادمی در وجودش چیزی داره که میخواد بگه من بیشتر میدونم من بیشتر اطلاعات دارم من بهترم من …
بخاطر همینه که همه دنبال خبرن
همه دنبال عوض کردنه همن
همه دنبال تغییر دادنه شرایطه همن
این ،رقابت بین همون ذهناست نه قلبه پاکه ادمها
وگرنه میشه ادمهارو از چشمه قلب قضاوت کرد که هیچ چیز برای بدی پیدا نمیکنیم در طرف مقابل
ازتون سپاسگزام
باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی زیبا
روز 131 ام وتعهد من
در رابطه با جمله ی طلایی ک ضامن میشیم پول میدیم تا ادمهارو نگه داریم،این باور در خیلی از رفتارهای روزمرمون ،ریشه داره
خودم این روزها،بعد از اگاهی های شما و ورودم ب سایت،حتی در رابطه با جمله هایی ک در مراوده با اطرافیانم استفاده میکنم،دقته زیادی میکنم که ایا این حرفها ،این رفتارا،این محبت یا هرچیزی ک برای طرف مقابل انجام میدی ،به دلیل احساس خوبه خودته یا برای هرچیزی جز این؟
در رابطه با شاگردام،اینک گاهی اوقات مشکلی براشون پیش میاد و نمیتونن ممتد سر کلاس باشن و طبق قوانین و چارچوبی ک برای نظم باشگاه تعیین کردم جلسات فریز نمیشن و میسوزن،ایا برگردوندنه چند جلسه به شاگردم،به جهت نگهداری اون شاگرد و جلب رضایته ایشونه ؟یا برای دل خودم و احساس خوبه خودم اینکارومیکنم!؟
اینک گاهی اوقات اجازه میدم شاگردام ،بیشتر از تایم مقرر،بمونن و تمرین کنن،جهت نگهداری و موندگار کردنه اوناست و اینک بخوام خودمو مربیه خوبو دلسوزی جلوه بدم یا واقعا برای احساس خوبه خودمه؟
وقتی به جوابی خلاف قوانین رسیدم،سریع با تصمیم درست،قاطعانه مقابل باورم ایستادم و رفتاری خلافه اون باورهای غلط انجام دادم
گاها شاگردام پرسیده ندا من برم یا بمونم تمرین کنم اگه اجازه بدی؟در لحظه با انالیز احساسو افکارم،گفتم نه عزیزم تمرین تمومه ،باید بری
یا وقتی شاگردی زنگ میزنه میگمن کاری پیش اومده چندجلسرو نتونستم بیام،میشه نسوزه جلساتم،بازهم با انالیز در لحظه،گفتم نه متاسفانه من قبل از ثبت نام،اعلام کردم میسوزه(پیش خودم نگفتم ممکنه شاگردم بره جای دیگ و من از دستش بدم)
احساس ارامش بیشتری در قلبم دارم وقتی رفتارامو بررسی میکنم
چون قبل از شناخته باگ های خودم و ریشه ی باورها،برای نگهداری ادمها،به قولی مشتری مداری در فرهنگ ما،کاریو انجام میدادم ک میلم نبوده و ذهنم همش سرزنش یا با مقایسه خودم با دیگران میگفت،نگاه تو این همه داری پوان میدی ،نتیجه ی این همه اقدام هم باز ممکن بود (ممکن که نه،صد در صد ،چون از باور غلط میومد)این باشه ک شاگردت تازه دوتا حرفم میزدو میگفت ندا مربیه خوبی نیست یا هرجمله ای ک حسه منو بد کنه!
مثل خیلی از بیزنس های مختلف،طرف برای جلب مشتری ،تخفیف های زیاد،شرایط خاص برای خرید،احترام در تکلم که قلبی نیس و فقط برای جلبه مشتریه (بارها دیدم ک فروشنده مقابل مشتری احترام گذاشته ولی چند قدم اونورتر گفته چه مشتریه فلانیه)در نهایت همه ی اینها،برای نگه داشتن مشتریه ،از باورهای مخربی مثل باور کمبود ک ثروتو مشتری کمه و به هر طریقی شده باید نگه داریم مشتریو
،شرک و باورهای غلطه قدرت دادن به غیر خدا،ک این مشتری الان خداست و نباشه بیزنس میره هوا،
باور نداشتن احساس لیاقت،که اصلا کاره من،خوده من ،با ارزشیم و ادمها میل و علاقه دارن به سمت من بیان و از من خرید کنن یا کناره من تمرین کنن،
باور حرف مردم که تایید بگیریم و ادمها مارو خوب قضاوت کنن که فلانیی کارش،بیزنسش،محصولش،هنرش،ورزشش درسته
باور خالق نبودنمون،اصلا به محض اینک بفهمیمم کدوم رفتار از کدوم باور نشات میگیره،اونقدر راحتو اسون فرکانس ها،خودش باعث گسترشه کسبو کارمون میشن ک واقعا احتیاجی به هیچ تقلایی و زحمتو و ذهن مشغولی نیست
ادمهایی بما هدایت میشن ک اصلا نیازی به دلسوزی یا ترحمو نگرانی های ما ندارن
اصلا لازم نیست ما بخواییم به زور ادمهارو تغییر بدیم
باور وابستگی و رها نبودن:وقتی به ادمها،مشتری،شرایط،ماشین ،خونه ،حرفه ،هرچیزی ک الان در زندگی داریم وابسته نباشیم و در لحظه زندگی کنیم و رها باشیم و به خودمون بگیم که هرچیزی ک الان در این لحظه دارم تجربه میکنم،هست که من لذت ببرم،هست چون من با فرکانسام دریافتش کردم،هست چون الان وقتشه،دیگ تقلایی نمیکنیم که نگهش داریم چون میدونیم ،فردا میتونیم چیزه بهتری داشته باشیم،ادمه بهتر،مشتری بهتری به سمتون بیاد
دیگ رفتو امد ادمها توی زندگیمون بهم نمیریزه مارو
اولا از میزان این رفتوامدها کممیشه ،چون دیگ هرکسی در مدار موقعیته ما نیست،دوما درک تکامل،ارامش بیشتری نصیبمون میشه
خیلی از این ضمانتها،قرض دادنها،قرض گرفتن ها،چکو این داستانها،برای دور زدنه تکامله
چون نمیخوایم با شرایط فعلیمون کاری کنیم
یادمه ی دوستی با احساس خوب،میگفت من با دسته چک،طبق قوانین خرید خونه،فقط به عنوان ضمانت برگه میدم
بهش گفتم این ینی اشغالارو ریختی زیر مبل
با این فکر و باور،معلومه به گزینه هایی هدایت میشی ک برای خریدشون،باید ضمانت داشته باشی
اگه دسته چکتو بندازی اونور،طبق قانون ،در مدار فایلهایی قرار میگیری ک نحوه ی خریدشون غیره اینه
و جفتمون از پیدا کردنه این باور ریز که چطور این ریشه غلط،خودشو شیرینو زیبا جلوه میداد شگفت زده شدیم
چون این ریشه، درسته نتیجه ی مالی داشت و باهاش ملک میخریدن و خیلی هم نتیجه ی بزرگی بود،اما ریشش،فضایی از انرژیه نابو پاکو خالص زندگیو اشغال کرده بود ک شک ندارم الان میزان ارامش و شگفتی های بیشتری در زندگیش جاری شده
بازم ممنونم از شما استاد عزیز و خانم شایسته ی زیبا برای این فایل ک موجب شد بیاد بیارم قوانینو و دوره کنم رفتارامو
((هر لحظه مهمون خداییم))