گفتگو با دوستان 44 | ساختن باور فراوانی

نکته مهم:

این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • اولین و بزرگترین نتیجه، آرامش ذهنی است؛
  • جهان مادی هر روز از همه لحاظ غنی تر می شود؛
  • تمرکز بر فراوانی های اطرافت، “باور به فراوانی” را در ذهن شما پرورش می دهد؛
  • شما با نگران بودن درباره دیگران، به آنها کمک نمی کنی، اما قطعاً به خودت ضربه می زنی؛
  • شناسایی چند شرک مخفی؛

منابع بیشتر:

دوره روانشناسی ثروت 1 


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 44 | ساختن باور فراوانی
    19MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

205 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «عسل» در این صفحه: 1
  1. -
    عسل گفته:
    مدت عضویت: 739 روز

    1403/8/21روز128

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد و مریم عزیز ودوستان گل

    خدایاشکرت بخاطر یک روز بی نظیر دیگه

    اینقدر ذوق دارم امروز که حد نداره بخاطر اینکه خدای مهربونم یه چیزی و بهم الهام کرد و من بهش عمل کردم و اتفاقات خوبی داره برام رقم میخوره. حالا این داستان و میگم چون ارتباط داره به باور فراوانی

    خب من 3ماه و خورده ایی که تصمیم گرفتم برای خودم کارکنم و هرروز با همون شرایطی که داشتم شروع کردم به یادگیری مهارت های تخصصی روی عزت نفسم کارکردم روی روانشناسی ثروت کارکردم و همچنان هم دارم کارمیکنم و همیشه اینو توی ذهنم دارم که دنیا پراز فراوانی هست و من باید برم دنبال علاقه خودم و نگران پول و …نباشم باید تکاملم و طی کنم .

    خداروشکر خیلی خوب بود این چندماه کارهایی که ازشون فرار میکردم و آروم آروم دارم انجام میدم و بهبود میدم و استمرار دارم پا روی ترس‌هام میذارم و خیلی عزت نفسم رشد کرده خداروشکر به قول استاد وقتی شروع میکنی به کارکردن روی باورهات و کار مورد علاقه ات و انجام میدی اولش هیچی نیست هیچ درآمدی نیست مثال قانون سلامتی که اصلا فکرنمیکرده که تبدیل به دوره بشه و بخواد ثروت آفرین بشه براش خب منم باهمین نگاه خداروشکر دارم پیش میرم و سعی می‌کنم نجواها که میاد سراغم و مدیریت کنم یعنی چی نجواها میاد مثلا میاد میگه ولش کن برو یه جا کارمندی کن و پول دربیار و ….

    حالا چرا این نجواها میاد چون یک ماه و خوردی میشه که هیچ پروژه و ورودی مالی نداشتم اینم میدونم که بخاطر باورهای خودم هست و باید ظرفمو بزرگ‌تر کنم باید روی مهارتم بیشتر کارکنم باید روی صبر و استقامتم کارکنم . تقریبا 10روز پیش رفتم سر یکی از پروژه ها و کارفرما بهم گفت چرا نمیری توی کار اجرا شما پتانسیل این کارو داری مسئولیت پذیری دقتت بالاس ارتباط خوبی برقرار میکنی و … انگاری خدا بهش گفته بود این حرفارو به من بزنه من اصلا تعجب کرده بودم که داره این حرفارو به من میزنه یزره ته دلم ذوق زده شدم و اما بعدش بخاطر ترس از مسئولیت اجرا و عواقبش بیخیال این فکر شدم اما الان که دارم اینارو مینویسم میفهمم اون کارفرما و حرفهاش نشانه ایی ازطرف خدای مهربونم بوده بعدش دوباره با یکی از همکارام چندروز بعدش صحبت کردیم و میگفت یه مهندس باید ازهمه چیز ساختمون سردربیاره و …. نباید وقتی سوالی میپرسن ازش بگه نمی‌دونم باید حداقل کلیات و بدونه دوباره اینجا خودم با زبون خودم به همکارم گفتم من اگر سال‌های قبل اینو میدونستم میرفتم سرساختمون شاگردی میکردم و با یه حسرتی هم اینو گفتم الان میفهمم که هنوز باورهام جای کارداره که دارم پیشرفت و به زمان و سن و شرایط وابسته میدونم که این باور کاملا اشتباهه خداروشکر که با نوشتن این کامنت چقدر متوجه باورهای خودم شدم اینم از خواص نوشتن کامنت هست.

    خلاصه گذشت تا پریروز که کارفرما گفت شما به عنوان معمار باید دیتیل اجرای دیوارهارو بدی منم قبول کردم خداروشکر ازاین اخلاقم راضی ام هیچ وقت درمقابل یادگیری چیزای جدید و پیگیری کردن مقاومت ندارم و این خیلی توی زندگی به من کمک کرده خداروشکر

    زنگ زدم به مهندسین با تجربه و منبع بهم معرفی کردن و گفتن باید چیکار کنم و… ‌قرارشد یه روزی برم سرپروژه که مجری و ناظر هم باشن و توضیحات و بدم تا اجرا کنند یه چیزی از درون داشت منو میخورد انگاری ازاین که هنوز اونقدر که باید به کارم مسلط باشم ‌نیستم و یاد حرف استاد افتادم که میگفت بالای500تا کتاب خوند توی یک ماه 30تا کلاس رفت صحبت کرد کلی مساله حل و کرد و … به خودم گفتم آیا داری میترسی؟که وارد اجرا نمیشی؟ آیا به خدا ایمان نداری که به اذنش برگی از درخت نمیفته؟ نگران چی هستی؟ آیا از چالش های جدید میترسی؟ همینطور این صحبتها توی ذهنم بود ازاون طرف نجوای شیطان بود که ول کن بابا چرا میخوای به خودت سختی بدی و .. (این نکته خیلی مهمه: اینقدر این شیطان حرفه ایی که حد نداره حتی توی ذهنم از حرفه‌ای استاد استفاده میکنه میگه استاد گفته تو باید راحت پول دربیاری استاد میگه که تو باید از زندگیت لذت ببری چرا میخوای بری توی خاک و ساختمون استاد گفته که نباید واسه کسی کار کنی این یعنی شرک) اصلا خودم تعجب می‌کنم از این حرفه ایی بودن شیطان البته اینم بگم باتوجه به اهرم و رنج و لذت وقتی که پروژه ندارم یا ورودی مالی ندارم یه چیز ی از درون منو وادار به حرکت میکنه دیروز ظهر خوابیده بودم که یهو بهم الهام شد برو توی گروه مهندسین که هستی ببین جدیدا چه موقعیت شغلی گذاشتن رفتم دیدم چندتا درخواست رییس کارگاه گذاشتن و فقط کسانی میتونن که پروانه اجرا نظام مهندسی و داشته باشن بعد قلبم گفت به چندتاشون پیام بده اگر خدا بخواد و این مسیر درستی باشه خودش هدایت میکنه گرفتم خوابیدم دیدم 2تاشون پرواز دادن یکی اشون که تماس داشتم شرایط منو پرسید و چون من تجربه کاری نداشتم با یه حقوق معمولی12تومان وازساعت8تا4 هم باید توی کارگاه حضور داشته باشم و قرارشد که بهم خبر بدن که برم برای بردن مدارک و…

    بعد از این مرحله دوباره شیطان اومد و گفت تو دوباره داری میری برای کسی کارکنی !اینجا بهش گفتم من وقتی هنوز چیزی بلد نیستم باید برم یادبگیرم و شاگردی کنم اینجا دیگه دهنشو بست.

    بهم گفت این همه میخوایی وقت بزاری بخاطر اینقدر حقوق! بهش گفتم اول اینکه روزی دهنده خداست و من بخاطر پول نمیرم کارکنم و برده پول و …باشم من دارم میرم که تجربه و مهارت یادبگیرم من دارم میرم که عزت نفسم رشد بدم من دارم میرم که پاروی ترس‌هام بزارم دوباره دهنشو بست.

    گفت دیگه وقت نمیکنی به کارای دیگه ات برسی و خسته میشی و …! بهش گفتم من وقتی در مسیر کار مورد علاقه ام هستم اجرا هم جزیی از کار منه و‌کمک میکنه به طراحی کردنم و بابرنامه ریزی به طراحی کردنم هم میرسم دوباره دهنشو بست

    ده شیطان و فقط میشه با منطق و باورهای درست بست و اینکه من همش از خدای مهربونم کمک و هدایت میخوام و میگم خداجونم تو سرپرست و رب منی خودت منو به مسیر راستی و درست هدایت کن انشالله

    این داستان و نقل کردم که بگم اینقدر فراوانی و تعدد شغل زیاده و اینقدر پروژه های جدید داره ساخته میشه که حد نداره منی که این باور فراوانی دارم درعرض چند دقیقه میتونم کار پیدا کنم

    اما کسانی هستن که همش میگن کار نیست و … چون باورهاشون ایراد داره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: