گفتگو با دوستان 45 | رابطه "تمرکز" و "عشق و علاقه"

به نام خالق

استاد مهربانم سلام .

استاد عزیزم من وقتی این قسمت رو گوش میدادم .اومدم ببینم که بعد از استفاده از صحبتهای شما چه دست آوردی داشتم و دیدم مثل سهیل عزیز

مهمترین نکته در زندگی من شناخت خداوند و آرام شدنم بوده.

استاد الانم هم داشتم همین کلمات رو برای خدای مهربانم تو دفترم می نوشتم

من روزگاری از خود خدا هم متنفر بودم .یادمه از حرص اینکه کار گیر نمیارم و خودم و دخترم در خونه روزهاست که گرسنه ی یک بشقاب برنج خالی هستیم .توی خیابون های خلوت گریه میکردم و بلند بلند می گفتم بابا اخه تو چه خدایی هستی .تو اینجوری

تو اون جوری ( با نهایت شرمندگی ) 😔😔😔😔

و بعدش هم تنفر از اسلام و دین و فلان و بهمان

استاد من از پدر و مادر و هیچکس از توکل رو ندیدم

همیشه شرک بود اگر هم توکل ی بود من رو از طرز داشتنش آگاه نمیکردن.

استاد من یه دختر بد بودم .همین الانم که دارم مینویسم پشت به دو تا بچه هام دارم اشک میریزم .

استاد ولی یه اتفاقی افتاد.

من که غرق در کم عقلی و بی ایمانی بودم .یه روز که دلمم خیلی شکسته بود از اعتمادی که داشتم و صلب شده بود اومدم تو اتاق و گریه و گریه

که ای خدای ندیده پس چرا مدت تنبه گناه نکرده ی من چرا این قدر طولانیه.

رفتم تو تلگرام یه فرشته اومده بود اونجا .صدای یه فرشته ی بزرگ تر و زیبا تر و با یه آهنگ از معین میکس کرده بود .

استاد ای کاش صدای گریه هام هم میشد نوشت

ای کاش اشک تازه پیدا کردن اون اصل اون بینهایت رو یه دفعه دریافت کردن رو میشد نوشت .

استاد صدای شما حرفهای شما شد یه در باز شد به اینکه من اصلا بفهمم فرق خودم با حیوانات رو

استاد من حیون بودم تا اون موقع .

استاد من اصلا خدارونمیشناختم.

استاد به خدا امروز تو قدم دوم جلسه ی تجسم میگفتید من فقط ماه ها اشک می ریختم و با این آهنگها روحم لطیف شده بود .من درکش میکنم .

روح سخت و نا آرامم رو .روح خدا کردن دیگران و نداشتن خدای واقعی رو اون موقع یه تلنگر خوردم .

و گفتم بابا به جهنم هر چی میخواد بشه بزار بشه .

من کی هستم .چی هستم .چی دوست دارم .چرا تا الان نداشتم .چرا تا الان نخوردم .چرا تا الان چشمان و بستم .

استاد من دست آورد مالی نداشتم .

من همون کسی هستم که تا رسیدن به نوک قله باید هزار برابر دیگران تمرین کنم .و به اونایی که اون بالا هستن میگم.

آی ایها الناس من تازه خدامو پیدا کردم .من تازه توسط عشقم استادم فهمیدم که کجای این دنیا هستم .من تازه آرامش. آروم خوابیدن رو پیدا کردم.

خدایا یعنی استاد می تونید تصور کنید اشکی رو که میاد چه جوریه .

خیلی دلم میخواست باهاتون صحبت کنم اما وقتی بخوام از دستاوردها م بگم .میگم اگه سمیرا رو خداوند هدایت نکرده بود به کلام شما قطعا الان جای خیلی بدتری بودم شاید همون پارسال از بی عقلی کارای زیادی هم میکردم که به ازهم پاشیدن زندگیم هم میشد .اما الان من خوشبخت و ثروتمنددر ایمان هستم .

به قول شما ایمان و باوری که نتیجه نداره یعنی ساخته نشده .اما من میگم من از اعماق تازه به سطح رسیدم به یه سطح صاف که تازه میتونم زانوهام رو از روی خاک بلند کنم .استاد شما دست منو گرفتید و به سطح آوردید. نمیدونم پاداش این کار شما نزد خداوند چیه اما هزاران سال بیشترش رو براتون درخواست میکنم .

من هشت ماهه که در تمرین ستاره ی قطبی ام فقط آرامش و هدایت میخوام .

و الان دارمش آرامش رو با اینکه هیچی نداریم و با پولی که پنج سال پیش این خونه رو اجاره کردیم همون تمام دارایی ماست و اگه سال دیگه ما بخواییم جابه جا بشیم …..باید چندین برابر پرداخت کنیم تا تازه یه جایی مثل اینجا بتونیم پیدا کنیم .

اما من ایمان دارم مثل تمامی بچه ها با ایمان به خدای مهربانم هدایت میشم .خودمم هم باید کم کم باستم سر ما و کاری بکنم .

اما مهمترین کار همین رسیدن به این نقطه بود .

استاد هزاران هزار سال ممنون وجود شما هستم

امیدوارم بتونم درست هدایت بخوام و هدایت بشم.

و اجازه بدم که هدایت بشم با این همه بک گراند بدی که از گذشته روی دوش منه .

استاد هزار مرتبه شکر.

هزاران سال ممنونم.