گفتگو با دوستان 45 | رابطه "تمرکز" و "عشق و علاقه" - صفحه 7

143 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 856 روز

    سلام سلام و سلام

    گفتگوی بینظیری بوووود

    اون جمله ای که دوست عزیزمون میگه

    دیگه با تنهایی مشکلی ندارم

    چقدددددر حرف من بود

    زمانی که صدای خدا رو فکر میکردم دارم گوش میدم ولی گوش نمیدادم

    تا یکم بیکارمیشدم زنگ میزدم تلفنی صحبت کردن یا منتظر بودم پیش بیاد با دوستم بیاد خونمون حرف بزنیم از دغدغه هام

    ینی فکر میکنم چطووور تونستم یک ساعت با تلفن از مشکلات بگم

    خدارو هزااااران هزار بار شکر که اوضاعم بسیار تغییر کرده

    نمیگم دیگه الان همه چی درسته ولی میتونم بگم از 365درجه360درجه تغییر کردم راجع به این موضوع

    زمانی میرم بیرون که میدونم‌اون حس شادی و خوشحالیش می ارزه زمان بذارم زمانی دوست دارم باکسی حرف بزنم که بدونم باور درستام بهتر میشن

    چقدر خودمو از حاشیه ها دور کردم

    چقد دوست دارم زمان داشته باشم رو‌خودم کارکنم

    عاشق تنهایی هایی هستم که اگاهانه برا روحم شخصیتم زمان میذارم

    و خداروشکر این چندوقته

    شب نشینی هایی داشتم که انقدددددر بهم خوش گذشته که میتونم بگم‌کیفیتش به اندازه خوش‌گذرونی چنددماه بوده شادی خنده بگو بخند حس خوب

    و تمام اینا به لطف خداوند بزرگم رقم خورده

    امیدوارم بتونم همیشه شکرگزارش باشم

    امشب شب سی و ششم چله من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    ناهید زرین گفته:
    مدت عضویت: 2007 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان

    کلید این فایل باورهایی برای امکان پذیر بودن خواسته است واقعا هم من بعد از گوش دادن این فایل و صحبت های سحر عزیز بود که من باور کردم میشه امکان پذیره وقتی خواسته های سحر عزیز برآورده شده برای منم میشه امکانپذیره،

    پارسال تقریبا همین موقع بود که منم باردار بودم کم مونده بود دخترم به دنیا بیاد من انقد به این فایل فکر کرده بودم و باور کرده بودم دقیقا اتفاقاتی که برای سحر رخ داد برای منم رخ داد منم مثل سحر جان هیچ بیمه ای نداشتم و همیشه دلم میخواست توی یه بیمارستان خصوصی خوب زایمان کنم و خیلی تردید و ترس داشتم که زایمان طبیعی داشته باشم یا سزارین که خداوند منو هدایت کرد به سمت زایمان طبیعی فوق العاده راحت، یه جوری بود که دکتر و پرستارا تعجب کرده بودن چرا درد نداری و چقد بیمار خوبی زیاد جیغ جیغ نمیکنی و من میدونستم که اینا همه از معجزات کار کردن روی خودم بود منم مثل سحر خیلی از روزا توی دفترم نوشتم که من یه زایمان طبیعی راحت و خوب می‌خوام توی یه بیمارستان خصوصی خوب و‌گفتم خدایا من نمی‌دونم خودت درستش کن، کادر بیمارستان انقد خوب بود که خود دکتر خیلی دلسوزانه کمپود میذاشت دهن من و من میدونستم که اینا همش دستان خداوندن و اثرات خوندن سوره انشقاقه و من ایمانم به آیات خدا صد برابر شد آنقدر 2_3 روز آخر سوره انشقاق خونده بودم حفظ شده بودم و فقط از خدا کمک میخواستم و من چون پدر و مادرم فوت شدن سیسمونی هم خودم خریدم و خداوند برام جورش کرد منی که سرکار نمی‌رفتم و هیچ درآمدی نداشتم و دلم میخواست فرزندم دختر باشه و دختر شد دلم میخواست باهوش باشه چشای درشتی داشته باشه چشم های درشت و زیبایی داره دخترم و همون‌طور که سحر جان گفت دختر منم آنقدر آرومه و بزرگ کردنش راحته که همه تعجب میکنن همه ماه‌های اول خیلی اذیت میشم دختر من اصلا اینجوری نبود الکی گریه نمیکنه فقط بازی می‌کنه و می‌خنده

    شیطونی میکنه اصلا مریض نمیشه خداروشکر، انقد راحت بود بزرگ کردنش من به خدا میگفتم خدایا میریم بیرون بهمون خوش بگذره و اذیت نکنه و اصلا گریه نمیکنه فقط بیرون رو نگاه می‌کنه و لذت میبره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      الهام وابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1526 روز

      سلام ناهید جانم

      تبریک میگم وخدا حفظش کنه دختر گلت رو برات عزیزم.

      از خوندن کامنتت فقط اشک ریختم ولذت بردم..

      کامنتت هم نشونه از هدایت خدا برای من بود. و من مطمنم به زودی زود خودم باردار میشم وصاحب دختر زیبا ونخبه وسالم وصالح میشم.

      خدایاشکرت

      امروز از خدا هدایت خواستم .گفتم خدایا من دوست دارم باردار بشم و یه دختر خوشگل مو طلای وسفید وآرووم و نخبه و سالم وصالح میخوام ..

      چه جوریش رو من نمیدونم .راه حل همه ی مسائل رو تو میدونی …

      من هیچم ..همه خودت هستی..

      به من یه دختر هدیه بده و درخواستمو اجابت کن…

      اول فایل سحر جان از بارداری راحتی که داشتن گفتن و من چقدر گریه کردم.

      بعدشم هدایت شدم به کامنت شما و

      گریه کردم و چقدر قشنگ خدا بامن حرف زد..

      خدایاشکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    پوریا گفته:
    مدت عضویت: 942 روز

    سلام استاد. وقتتون بخیر. استاد خدا رو شکرومیکنم که هدایتم کرد به راه آنهایی که به آنها نعمت میدهد. به راه برکت و نعمت و عشق و روابط عالی و حااااال خوب و سعادت و خوشبختی همیشگی ( به شرطی که همیشه روی خودم کار کنم انشاالله) خدا رو شکر که خدا هدایتم کرد به بهترین و خالص ترین آگاهیها و به توحیدی ترین و خالص ترین استاد موفقیت جهان. استاد بالا ترین و مهم ترین چیزی که تا به حال به لطف خدا از آموزه های عالی شما و انجام دادن تمرینها دریافت کردم و عالی ترین نتیجه ای که گرفتم همین آرامش هست که در ذهن و وجودم و قلبم حاصل شده به لطف الله بزرگ و مهربان. نمیگم کاملا و تمام اوقات من 100 در 100 آرامش دارم ولی بینهایت بهتر شدم. من هم همیشه عصبی و طلبکار بودم ولی خدا رو شکر امروز خیلی راحت تر میتونم حال رو مدیریت کنم. خداوند آرامشی به من داده که واقعا نمیخوام با هیچ دوستی برم بیرون. میخوام تو خلوت تنهایی خودم با خدای خودم باشم و لذت ببرم. از نظر مالی هم خدا رو شکر خیلی خیلی بهتر شدم ولی الان دقیقاً با اطرافیان که صحبت از نتایج میشه میگن پولت کو نتیجه ینی پول. استاد شنیدم که توی یه فایل شما هم دقیقاً درباره شرایطتون که صحبت میکردید عین همین شرایط من بود. منم مثل شما تصمیم گرفتم و تعهد میدم به خودم که جوری روی باورهای ثروتسازم کار کنم که هر کسی صحبت از نتایج من میکنه کاملاً متوجه داستان بشه. استاد دوستون دارم. من فایل رو استوپ کردم تا کامنت بزارم. برم بقیشو گوش بدم. میبوسمت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1242 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    اولین تاثیراتی که از کار کردن بر روی فایل های استاد بدست می اوریم احساس آرامش صبور بودن پذیرش خود و دیگران است و این ویژگی در بسیاری از ما رخ خواهد داد از تنهایی لذت بردن نیز یکی دیگر از تاثیرات بی نظیر فایل های استاد است منظور از تنهایی جامعه گریزی نیست زمانی که بر روی خود و باورهایمان کار می کنیم احساس تنهایی نخواهیم داشت و بسیار لذت خواهیم برد این نشانه ی بسیار خوبی از این است که در مسیر درست هستیم. زمانی که در مسیر درست باشیم با خودمان و خداوند در تنهایی بسیار لذت برده و دیگر دوست نداریم با دیگران زمان بگذرانیم و تغییر ایجاد کنیم . به طوری که اگر فردی برون گرا باشیم تعجب خواهیم کرد که چگونه تا این حد پیشرفت کرده ایم تغییرات به سرعت فراموش می شوند بهتر است آن ها را یادداشت کنیم.

    تمرکز در هر زمینه ای یکی از مهم ترین عوامل پیشرفت و موفقیت است در زمینه ی کسب و کار به محض اینکه تمرکز خود را از روی آن برداریم مانند شمعی آب خواهد شد برخی فکر می کنند که کسب و کاری تاسیس کرده و آن را رها کرده و کسب و کار خود به خود مانند کارخانه ای خواهد شد پول چاپ کرده و پول ها را خرج خواهیم کرد بسیاری فکر می کنند چنین اتفاقی رخ می دهد اما چنین اتفاقی هرگز رخ نخواهد داد زمانی می توانیم ثروتمند شویم که کار ما عشق ما باشد و تمرکز ما روی کار قرار داشته و پیشرفت کنیم. اگر مهارتی را آموزش دیده و در آن حرفه ای شده باشیم و تمرکز خود را از روی آن برداریم بعد از مدتی متوجه خواهیم شد که شاید هرگز این مهارت را بلد نبوده ایم. زمانی که با تمام وجود بر روی مهارتی زمان می گذاریم و حتی تنها یک هفته تمرکز خود را از روی آن برداریم به راحتی آن را فراموش خواهیم کرد در تمام حوزه ها از کسب کار تا بدن سازی و باغبانی و… تمرکز مهم ترین عامل است هیچ گاه نمی توان تنها با یک مرتبه زمان گذاشتن در مهارتی پایدار بمانیم .

    نا زمانی که روی موضوعی تمرکز داریم پیشرفت خواهیم کرد زمانی که تمرکز خود را برداریم موضوع قدرت و نتیجه ی خود را از دست داده و به روال قبل بازخواهد گشت این که کسب و کار خودش کار می کند توهم است. در ذهن افراد موفق کار به عنوان عشق است و برای همین می توانند روی آن تمرکز کنند اگر از شغل یا کاری متنفر باشیم امکان ندارد بتوانیم بر روی آن تمرکز کنیم زمانی که از دید بالاتر به موضوعی توجه داریم همه چیز به هم متصل می شود زمانی که به کسب و کار خود علاقه داریم می توانیم روی آن تمرکز 100 درصد بگذاریم در آن کار پیشرفت کرده و بهتر و بهتر شویم این قانون را به درستی درک کنیم همه ی ما متنوع خلق شده ایم افراد عاشق تولید خرید و فروش ورزش و…بوده و دوست دارند همیشه به انجام آن بپردازند ما در دنیایی زندگی می کنیم که به صورت نامحدود متنوع است اگر هر کسی در جایگاه خود قرار گیرد جهان با سرعت بیشتری رشد می کند چون افراد با عشق شغل خود را انجام می دهند بررسی و علایق خود را شناسایی کنیم.

    اگر می خواهیم در موضوعی پیشرفت کنیم تنها بر روی همان تمرکز کنیم.

    اگر کسب و کارمان مورد علاقمان باشد همیشه اولویت اصلیمان در شروع روز تمرکز بر کسب و کارمان است. عشق و شور اشتیاق و تمرکز باعث می شود در کسب و کار خود بهترین باشیم اگر عشق داشته باشیم تمرکز گذاشتن در هر حوزه ای برای ما بسیار أسان است. طبیعی است که بسیاری از آرزوهایی که به دلیل نداشتن پول پس از مدت ها محقق شده را برآورده کرده که کاملا طبیعی است نباید خود را سرزنش کنیم که بسیاری از خلاهای ما پر می شود این موفقیت بسیار بزرگی است چیزهایی که برای آن حسرت می خوردیم از آن گذر کرده تا به مرحله ی بعدی برویم تا زمانی که کارهای مورد علاقه ی خود را انجام نداده ایم این قسمتی از بازی رشد کردن و بزرگ شدن است باید آن را انجام داده تا به مرحله ی بعد برویم زمانی که از آرزوهای خود پر می شویم می توانیم بگوییم که این کار را انجام داده نتیجه گرفتم و حفره های درونی خواسته ها را پر کرده و به ان ها رسیده ام الان هم می توانیم با قدرت پیش رفته و نتایج بزرگتری بگیریم راه طبیعی برآوردن خواسته ها همان گونه است اگر درگیر پول ساختن شده و آرزوهای خود را برآورده نکنیم که حتی این آرزوها ممکن است بسیار مسخره و ساده باشد طبیعی این است که انها را انجام داده مشکلی نیست ممکن است کسب و کار ما به مشکل بربخورد اما خلاهای ذهنی ما پر شده و وارد مدار جدیدی خواهیم شد. تنها راه پیشرفت و رد شدن پر شدن است اصلا به خود سخت نگیریم اما اگر کسب و کار ما عشق ما باشد به همین خاطر به طرزی پیش می رود که لذت و عشق … همه چیز با هم اتفاق خواهد افتاد.

    بدانیم خواسته هایی از کودکی در وجود ما است و باید به آن ها برسیم و اگر آن ها را برطرف نکنیم در وجودمان خواهد ماند خودمان را بهتر بشناسیم حرف مردم و قضاوت ها را دخیل ندانیم اگر از خلاها پر نشویم نمی توانیم رشد کنیم هر چقدر هم فلسفه بافی کنیم فایده ندارد یادمان باشد که ما همان فردی هستیم که به این خواسته ها رسیده و باز هم می توانیم.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 752 روز

    به نام خدایی که به تنهایی کافیست.

    سلام به استاد عزیزو مریم جان وهمه دوستانم در این خانواده توحیدی.

    کلید:باورهایی برای امکان پذیر بودن خواسته.

    فایل:گفتگوی استاد با دوستان قسمت45.

    خدارو هزاران بار شکر برای وجود استاد ودوستانی که از درسهای استاد نتیجه گرفتند وحرفهاشون امید وایمان رو در دلمون بیشتر وبیشتر می کنه.

    سحر عزیز تحسین می کنم شما رو که تونستید اینقدر نتیجه بگیرید وموفق بشید ووجود فرزند نازنینتون رو بهتون تبریک می گم.

    وقتی استاد می گفت شما خالق زندگی خودتون هستید درکش می کردم اما نه به اندازه این قسمت از فایل که سحر جان گفتند من یه زایمان راحت وبدون درد می خواستم توی یه بیمارستان عالی یه فرزند باهوش وپسر.

    خدای من یه حس عجیبی بهم دست داد انگار سحر جان نشسته تو رستوران وسفارش می ده که چی می خواد وهر چی که اون بگه براش می یارن بی کم وکاست.

    خدای من چه دنیای زیبایی چقدر خوب وقتی به این حرفها گوش دادم گفتم پس چرا بعضی وقتها زندگی رو اینقدر سخت می کنیم ما که خودمون تصمیم می گیریم .

    خوب چرا من باورام رو درست نکنم تا بهترینها رو برای خودم رقم بزنم .

    وصحبتهای آقا سهیل عزیز

    نکته ای که استاد گفتند چقدر به دلم نشست اینکه وقتی به ثروت رسیدیم تمام اون چیزهایی رو که قبلا آرزو داشتیم رو انجام بدیم حتی اگر خیلی خنده دار به نظر برسه چون ما باید به اونها برسیم تا ازشون گذر کنیم و وارد مرحله بعد بشیم.

    وقتی به پولی دست پیدا می کنیم مرتب ازمون خواسته می شه که خرج نکنیم پس انداز کنیم ومواظب باشیم در حالی که حرف استاد دقیقا مطابق ذات آدمهاست ما دلمون می خواد به همه آنچه تو بچگی نرسیدیم حالا برسیم پس چرا خرج نکنیم چرا حسرتش به دلمون بمونه مگه چقدرزنده ایم.

    مثلا من همیشه دوست داشتم وقتی می رم خرید لباس چند دست بخرم چندتا کفش بخرم موقع پوشیدن حق انتخاب داشته باشم از کمدم انتخاب کنم نه اینکه یکی دوتا باشه که مجبورم همون رو بپوشم.

    وقتی می رم خرید مواد غدایی تو فروشگاه هرچی دوست دارم بخرم نه اینکه مرتب حساب وکتاب کنم ببینم تو کارتم هست یا نه.

    خوب وقتی به اون حد از بی نیازی برسم چرا اینارو تجربه نکنم چرا نرم مسافرت وخوش بگذرونم چرا نرم مثل بچه کوچیکا توی شهر بازی همه رو امتحان کنم.

    استاد چقدر این حرفتون که باید بهش رسید تا ازش گذر کرد رو دوست داشتم خلاف حرفهای همه بود.

    دلم می خواد اونقدر پول داشته باشم تا همه حسرتهای بچگی رو تبدیل به حقیقت کنم پدر ومادرم رو به مسافرت ببرم خونه خوب بخرم و…..

    ومثل سحر یاد بگیرم خودم همشون رو بسازم

    مگه نه اینه که خدا می گه من اجابت می کنم کسی که مرا بخواند.

    خدایا می خوام بخونمت بیشتر از همیشه

    تو خدای ثروتمند وبخشنده منی

    من ازت می خوام وفراوان می خوام

    آرامش وشادی

    ایمان وتوکل به خودت

    شجاعت ونترس بودن

    عشق ومحبت ورابطه زیبا

    فرزندان سالم وموفق

    خونه بزرگ وزیبا

    آشپزخانه مجهز وقشنگ.

    حیاط بزرگ با درختهای زیبا وباغچه نقلی

    مسافرتهای داخلی وخارجی.

    مزرعه وویلاو….

    یه کارت پر از پول

    لباسهای زیاد وزیبا

    ماشینهای گرون قیمت وجدید

    یه کار ودرامد جدا از شوهرم

    وهزاران خواسته دیگه

    خدایا چقدر حالم خوبه کافیه ایمان داشته باشم تو رو بشناسم وتوکل کنم حرکت کنم به الهاماتم عمل کنم و ذهنم وکانون توجهم رو کنترل کنم تو طرف خودت رو انجام می دی وهدایتم می کنی.

    خدایا شکرت.

    استاد متشکرم برای این آگاهیها واین امکان که بتونیم کامنت بزاریم انگار یه دفتر شکرگزاری و سناریو نویسی هست گاهی همه حرفهام به خدارو در این کامتها می نویسم ومطمئن هستم که خدا همش رو می خونه ومی گه اجابت کردم بنده من.

    در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 652 روز

    باسلام استاد عزیزم

    این فایل رو قبلا گوش کرده بودم وامروز هم نشانه ام بود

    استاد من امروز صدای شمارو شنیدم خیلی اشک ریختم

    خدا میدونه چقد من شمارو دوست دارم دورشما بگردم عزیزم

    ارزومه از نزدیک شمارو ببینم وبغل کنم وگریه کنم از شوق چقد فرکانس شما عالیه چقد واضحه فرکانستون خداییه

    حتی صداتون اون ارامش اون عشق واون پاکی

    امیدوارم 200 سال عمر کنید وهرروز خوشبخت تر شوید

    فقط میخام بگم من ازشما متشکرم بابت تمام حرفای صادقانه ی شما که از ته قلبه وهرکس صدای شمارو بشنوه باور میکنه حرفاتون

    مرسی ک بهم یاد دادی فقط باخدا باش بهش اعتماد کن فقط میخاهی ومیشود وبرای من همینه فقط کافیه همیشه وهمیشه تو مسیر باشم همیشه ب خودم میگم

    من هم چیزی ب زایمانم نمانده پسر قشنگم قراره بیات وتوفکر بودم تازه میخام کارمو توی خونه راه بندازم ک خدا چقد واضح جواب منو بااین فایل داد

    اصلا من متحیرم از اینهمه قدرت خداوند از زبان دیگران با ما صحبت میکنه وهدایت میکنه منو همیشه ب طرق مختلف خدایا عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    روح الله فراهانی گفته:
    مدت عضویت: 688 روز

    باسپاس ازنعمتهای بینهایت الله متعال

    وباسلام خدمت دوستان همراه

    ومن هم عاشق ساخت وساز اپارتمان هستم،عاشق املاک وملک هستم

    من عاشق دفتراملاکم که دارمش

    قبلاارزوم بود ی دفتر املاک شیک داشته باشم که الان دارم

    حالامیخام گسترشش بدم چنتا مشاور فعال داشته باشم ودرآمدم بیشتر وبیشتربشه

    حالاعاشق ساخت وساز اپارتمانم،چون ازبچگی کارم ساختمونی بوده،وچنتا کار جزئی هم انجام دادم

    ولی میخام درمقیاس بزرگتر ودرحدانبوه سازی شروع کنم،وبه درامدسرشاربرسم

    وبه خواسته ام برسم که عشقمم هست

    پس انداز دلخواهم وداشته باشم ،که همیشه پاشنه اشیلم بود

    هرروز درامدداشته باشم

    میخام به واسطه ازادی مالی باخیال راحت بدون حساب وکتاب خریدکنم برای خودم وخانوادم

    باخیال راحت مسافرت برم بدون حساب وکتاب هرجا که دلمون خواست،هرهتل واقامتگاهی که دلمون خواست..اخ که باخیال راحت وبدون حساب وکتاب

    خوشحال،سعادتمندوثروتمندوثروتمندوثروتمندوثروتمندباشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    لیلا مدرس عرب گفته:
    مدت عضویت: 564 روز

    سلام خدمت استاد عزیزمان و خانم شایسته نازنین و دوستان هم فرکانسی مثبت اندیش

    از تمام وجود شاکر خدای مهربانمان هستم و ممنونم که وقتی هر نیازی داریم و از تمام وجود دنبال اهداف و خواسته هامون هستیم نشانه ها در یک قدمی ما می آیند و یکی از نشانه های بزرگ برای من آشنایی با سایت استاد پر مهرمان بود ، زمان خیلی کم هست تقریبا شاید دو ماه گذشته ولی برای درک بیشتر و گذاشتن هدف و تمرین و تغییر های اساسی در کل امور زندگیم تلاش میکنم.

    از استاد عزیز قدردان هستم و با گوش دادن به نشانه امروز من در این فایل صوتی کیف کردم خیلی برای خواسته های من، مورد نیاز بود.

    خوشحال هستم که تک تک تجربه های سحر عزیز و سهیل عزیز در من انگیزه بیشتر ایجاد کرد تا بتوانم با ایمان و اطمینان قوی تر هر هدفی چه در شغل چه در کل وضعیت زندگیم دارم پایدار و استوار ادامه دهم و مطمئن هستم که موفقیت روز افزون خواهم داشت.

    برای من کامنت گذاشتن سخت بود ولی حدود یکماه اول تلاش کردم سعی کردم تا کم کم روی این مورد تمرکز کنم و هر طوری که میتونم چیزی که در ذهن و فکر من میاد از تمام دل بنویسم و کم کم هم موفق شدم که نظر خودم رو ارائه دهم و تونستم موفق بشم تا دیدگاه خودم بنویسم

    با این تجربه کوچک مطمئن شدم هر کاری که بخواهیم و هدف گذاری کنیم و توجه و علاقه بخرج بدهیم در نهایت موفقیت آمیز خواهد بود.

    چیزی که خیلی برام جالب بود از تجربه سحر عزیز دوران بارداری و اینکه پسرشان هم به صدای استاد و ویدئو ها توجه نشان میده، هم برای تمام خواسته ها هدایت و میتونست خوب تشخیص بده چون هم مهمه که ما برای خواسته هامون بتوانیم هدایت ها رو به درستی تشخیص بدهیم من تلاش میکنم قوه تشخیص خودم رو تقویت کنم چون گاهی به ندای قلبم توجه نمیکردم و الان با کمک استاد عزیز متوجه شدم که توجه خودم و بیشتر و بیشتر کنم. چون یکی از ضعف های من نداشتن توجه و دقت کردن بود.

    از تجربه سهیل عزیز هم خیلی لذت بردم الخصوص در رابطه با داشتن صبر و آرامش بیشتر و رابطه های درست که در مسیر سهیل خان قرار گرفته و نتایج عالی از فایل های رایگان که گوش داده بودند بدست آوردند. و این تغییراتی که در زندگی شخصی خودش ایجاد کرده دیگران رو هم تحت تاثیر قرار داده و خیلی خوبه که بتوانیم با تغییرات مثبت و بزرگ نمونه خوبی برای نزدیکان خودمون باشیم. بعلاوه موضوع تنهایی که الان دیگه ترس از تنهایی ندارند و در تنهایی هم لذت میبرند و وقت برای خودشون می گذراند و این هم قدم بزرگ برای پیشرفت و تغییرات بزرگ هست و این نکته هم برای من نشانه و کمک بزرگی شد.

    خیلی خیلی لذت بردم و خدا رو شکر میکنم و سپاس گذارم.

    از استاد عزیز تشکر میکنم برای تمام حمایتها و زحماتی که برای تک تک ما انجام میدهند. با آرزوی موفقیتهای روز افزون برای تمام دوستان.

    در پناه محبت خدای مهربانمان بمانید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مهدی بیرانوند گفته:
    مدت عضویت: 1836 روز

    سلام دوستان ⁦(⁠◍⁠•⁠ᴗ⁠•⁠◍⁠)⁠⁩

    خدایا شکرت واقعا این فایل برام تاثیر گزار بود . خیلی جاها اشک میریختم . چون این فایل کاملا مرتبط با این چند روزم بود و برنامه ایندمو مشخص میکرد . از خدا ممنونم که هر وقت یادم میره مسیرو و ازش میخوام هدایتم کنه دستمو میگره .

    من این فایل و فایل قبل رو با هم دیدم . من در سیر نزولی فرو رفته بودم . ناخواسته ها در زندگیم پر رنگ شده بودن . زنگ خطر هایی به صدا در اومد . تصمیم گرفتم دنبال راه حل بگردم . تمام داستان زندگی این دوستان انگار داستان زندگی خودم بود . انگار بالا و پایین زندگی خودم بود . شاهکار خودم . اشتباهاتشم برام اشنا بود . وقتی فایلو گوش میدادم هی استاپ میکردم میگفتم این مربوط به کدوم بخش زندگیمه . اومده چی بهم بگه . با خودم حرف میزدم . این دوتا فایل گفت و گو قسمت 44 و 45 تمامابرام هدایت داشت .

    میخوام از اول شروع کنم و تا جایی که میتونم برای خودم و شما یاد اور شم .

    علارغم احساس بدی که از کار ها و اتفاقات اخیرم داشتم . اتفاقاتی افتاد که گفتم دیگه بسه . یک سری از حد و مرز هام شکسته شد که دیگه گفتم وقته تغییره . و الان شرایطی پیش اومده که چهار روز اینده مادر و برادر و خواهرم خونه نیستن . پدرم هم کلا مغازس . عملا خونه تنهام . دانشگاهم هنوز ترمم شروع نشده . گفتم باید این چند روز تماما با خودم خلوت کنم . تو همین فکر بودم . ولی بی انگیزه و بی حوصله بودم . گفتم نه باید شروع کنم . همین بی انگیزگی بهم انگیزه میداد که باید یه سری چیزا تغییر کنه . استفاده از گوشیمو محدود کنم . خیلی محدود . تمام وقت فایلای استاد ببینم . بنویسم . نمی دونم یه کاری بکنم وقتی تنهام . شب بود .

    داشتم برای پدرم شام میزاشتم که نسبتا با بی میلی فایل گفت و گو قسمت 44 رو پخش کردم . صرفا برای اینکه قدم اول رو بردارم . همیشه قدم اول رو برداری قدم دوم معلوم میشه . داشتم شام میزاشتم . که یهو دوستمون گفت من خواستم برم انزلی .

    همون لحظه توجهم جلب گوشی شد . گفتم خدایا داری باهام حرف میزنی؟

    چون همون شهریه که من الان دارم توش زیر این بارون زیبا برای شما کامنت مینویسم .

    دوستمون تا اسم انزلی رو اورد گوشام تیز شد . انگار که خدا نشونه برام اورده . این فایل براتوعه مهدی گوش کن .

    بعد دوستمون گفت که ما موجودیمون تموم شد و الان مهمون خداییم . و رفت و نون صلواتی گرفت . و ماهی رایگان خدا هدایتشون کرد .

    این برام یاد اور همون هدایت اللهه . همون هدایتی که هر وقت باورش کردم معجزه کرد . همون هدایتی که تو شرایطی که اوضام اصلا خوب نبود بهم گفت که برای ازمون ورودی دانشگاه بخونم . و من نشستم و یه بار دیگه ازمون دادم و دقیقا همون جایی که دوس داشتم و نمیدونستم کجاست قبول شدم . عاشق یه جای سرسبز بودم . اب و هوای ابری ، بارون برف . جایی که بتونم با بچه های رشته های دیگه در ارتباط باشم . با هم صحبت کنیم .

    و براحتی دم در خونم قبول شدم . دانشگاه استان خودم که همون چیزی بود که میخواستم .

    همین هدایتی که منو برد به جشن ورودی های جدید دانشگاه . منو برد رو صحنه و منی که تو حمومم برا خودم اواز نمیخوندم رو مجبور کرد جلوی 200 تا دانشجو از کل ایران بخونم . خدایا شکرت . حتی بلند شدنم هم برای مسابقه یه شجاعت بود . یه اعتماد برای رفتن تو دل ترس هام . هیچ کس جز من داوطلب نشد . بقیه بزور اومدن . ولی من رفتم چون بشدت میترسیدم . همین ترس از انجام دادنش بهم انگیزه داد .

    همون هدایت منو برد سمت مسابقه خاطره از روز اول دانشگاه و با وجود مقاومت ذهنیم شرکت کردم . و خاطرم مقام اول رو اورد.

    همون هدایتی که منی که عاشق انیمیشن سازی بودم رو برد به سمت مسابقه داستان نویسی دانشگاه . با وجود اینکه تا حالا داستان ننوشته بودم قبول کردم شرکت کنم . گفتم بالاخره باید از جایی شروع کنم . اینا همه هدایته .

    شروع کردم . ذهنم خیلی مقاومت میکرد . سختم بود . وقتم پر بود از کار های نامربوط. ولی سعی کردم تمرکز کنم . اولش یه داستان بود که قرار بود طنز باشه . ولی تماما پر بود از باور های غلط جامعه . مثل بد شانسی و … کلا داستان من دنباله رو ایده نویسنده های قبلی بود نه من .

    خدا بهم گفت داستانمو عوض کنم . داستانم خیلی بی مزه و بی معنی بود . ولی ذهنم مقاومت میکرد . چسبیده بودم به همون خورده داستانی که داشتم .

    اخرش راضی به تغییر یه قسمت کوچیکش شدم .

    از همون قسمت کوچیک یه داستان جدید متولد شد . ولی هنوز باب میلم نبود . مظمونش نا امید بود . ولی میترسیدم بهش دست بزنم . اخه من فقط همین داستانو داشتم . یا شاید نه ، نمی خواستم هدایت بشم . نمی تونستم خدایی که خودش تمام ایده هاست و چیزی جز اون نیس رو باور کنم .

    اخرش داستانمو حذف کردم و گفتم خدایا تو بگو چکار کنم .

    و هدایت شدم به داستانی که خودم خواستم مطابق با قوانین باشه . و بعد داستانای قبلیم رو مقایسه کردم دیدم اگه به هدایت خدا گوش نمی کردم الان منم یه داستان بی معنی نوشته بودم مثل تمام کسایی که دنباله رو نفرات قبلیشون هستن و هیچ خلاقیتی به خرج ندادن . و واقعا کیفیت کارم هم بهتر شد .

    من این داستان رو نوشتم و در مسابقه شرکت کردم ولی بعد دچار اشتباهی شدم .

    هدف بعدیم رو مشخص نکردم . شل شدم . وقتم رو با بازی های کامپیوتری انیمیشن میگذروندم . تو گوشی وقت میگذروندم. و همزمان خودم رو خیلی خیلی خیلی بسیار زیاد سرزنش میکردم. اصلا انگیزمو نسبت به هدفم از دست دادم .

    همون خدا هدایتم کرد به این فایل . به فایلی که استاد میگه باید بهش برسی تا ازش بگذری اینا خلا هایی که داره پر میشه . باید با خودم مهربون باشم . واقعا منم یه سری خلا ها تو زندگیم داشتم .

    هیچ وقت سیستم درست نداشتم . یه سونی وان داشتم که اونم پدرم داد رفت . احتمالا زیاده روی میکردم . و از همون موقع این حسرت یه تجربه گیم درست حسابی تو دلم موند . همیشه دنبال بازی های ضعیف بود که به سیستمم بخوره . البته وقت برا بازی که نمی زاشتم . این چند سال اخیر همش درگیر ازمون ورودی دانشگاه بودم و کلا یه لیست کامل از بازی های مورد علاقم درست کرده بودم . از کلی فیلم که سال ها بود میخواستم ببینم ولی به خاطر درسم وقت نمی زاشتم . یه جورایی عقده شده بود . الان که اینطور از هدفم غافل شدم به خودم حق میدم . واقعا یه سری ارزوها از بچگی این طور با ادم هست .

    نکته دیگه ای که این فایل برام داشت به شخصه داشتم زندگی نامه ایلان ماسک رو مطالعه میکردم . و جالبه که در چند فایل پیاپی هدایت شدم استاد درباره اقای ماسک حرف میزدن . و این هم نشونه ای بود که خدا هدایتم میکرد به مطالعه درباره ایشون . و به کار های بزرگشون واقف بودم . که چقد ایده های بزرگ داشتن و چقدر معتقد بودن افراد از رو دست هم کپی میکنن . حتی اشتباهاتشون رو و همیشه با ایده ای جدید وارد صنعت میشن .

    فقط جمله ای ازشون خوندم که میگفت موقعی که میخواست کارشو شروع کنه با اینکه عاشق صنعت بازی سازی بود سمتش نرفت و میگفت مگه بازی چقدر میتونه به دنیا کمک کنه ؟

    بعد همیشه هم افراد موفق وقتی میخوان از کنترل ذهن حرف بزنن همیشه میگن یه سری چیزا رو بزارید کنار که یکیش فیلم دیدنه .

    و چیزی مثل صنعت سینما رو کنار عناوینی مثل اخبار میارن . به شکلی که بنظر کل صنعت سینما فقط تلف کردنه . چیزی که باعث شده بود نسبت به علاقم بی انگیزه بشم . از خودم میپرسیدم واقعا کار من بی ارزشه ؟ یعنی به دنیا کمکی نمی کنه ؟ از کار افراد مثل ماسک ارزشش پایین تره ؟

    تو همین فکر ها بودم استاد تو همین فایل دوباره درباره اقای ماسک و نواوری هاشون حرف زدن . دوباره گوشم تیز شد .

    انگار که خدا باز بهم میگفت مهدی گوش کن . اینم جواب یکی از سوالاتته .

    استاد بعد از اینکه از خلاقیت های اقای ماسک حرف زدند این موضوع رو ربط دادند به اینکه افراد وقتی موفقند که دنبال علایقشون برن و اقای ماسک هم دنبال علایقش رفت . باید رو علایقتون تمرکز کنید . به همه چیز میرسید . اگه هر کسی در جای درستش باشه دنیا جای بهتری میشه .

    همزمان که داشتم اینا رو گوش میدادم اومدم تو پذیرایی و دیدم داشت از تلویزیون نماهنگی پخش می شد . یه نماهنگ حماسی از تاریخ سینما . من محو تلویزیون شدم . انگار که خدا لحظه به لحظه باهام حرف میزد .

    اره باید سمت علایقم برم . یه فیلم از اعماق وجود سازندش میاد . پس اگر من خودم رو قوانین کار کنم میتونم فیلم هایی مطابق با قوانیین بسازم . فیلم هایی اموزنده . فیلم هایی که افراد موفق بعد از دیدنش احساس نکن وقتشون طلف شده . فیلم هایی انگیزه و امید رو در دل مردم زنده کنه . فقط کافیه دنباله رو بقیه نباشم و به حرف دلم گوش کنم . فیلم هایی که اصلا اساتید موفق پیشنهاد کنند که افراد ببینند . چرا که نه !؟!

    خدارو شکر می کنم که در هر لحظه هدایتم میکنه . این چند روز که خونه تنهام از خدا میخوام هدایتم کنه تمام وقت رو خودم کار کنم .

    تو پذیرایی بشینم زیر کرسی و تو تلویزیون 75 اینچ زندگی در بهشت ببینم . خدایا شکرت هدایتم کن .

    .

    اصلا فضای اینجا خاصه . یه نیرو بهت اجازه نمیده اینجا هرچیزی بنویسی . یه نیرویی اینجا هدایت میکنه . همینه که افراد اینجا بهترین خودشون هستن . افراد میان تا تجربیات رو به اشتراک بزارن . حال خوبشون رو .

    همتونو دوس دارم

    فعلا ⁦⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠⁠)⁩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    زهرا ملکی گفته:
    مدت عضویت: 672 روز

    استآد عزیز و مهربان سلام

    و سلام بعدی تقدیم مریم عزیز

    استاد این فایل هدایت امروز منه استاد واقعا انسان فراموش کاره -امروز 85 روزه من هدایت شدم به سایت عباس منش و شروع کردم و از روز اول روزی 7 الی 8 ساعت فایل گوش دادم شبها با گریه خوابیدم و روزها با اشتیاق بیدار شدم من توی این چن روز زندگیم واقعا عوض شد من مادر یه پسر 5 ساله ام و خانه دار بودم بعد از گوش دادن به فایل ها تونستم سرویس مدرسه شم و با پراید همسرم 4 تا دانش اموز رو ببرم بیارم و 4 میلیون درامد کسب کنم منی که همیشه چشمم به دست همسرم بود که پول بهم بده حالا خریدای خودم پسرم و بعضی مواقع خونه رو هم میکنم از خدا خواستم در امدم بیشتر شه هدایت شدم به فروش برنج و با شخصی اشنا شدم و شروع کردم به تبلغ برنجی که خودمون هر سال از کشاورز میخریدیم ماه اول 100 کیلو و این ماه 200 کیلو فروختم و سود اون هم اومد روی حقوقم من یکسال بود که لباس نقد نخریده بودم و زندگیم پر از قسط بود به لطفا الله مهربان با 3 نفر تسویه کردم و 3 نفر باقی مونده قسم خوردم دیگه هبچی قسطی نخرم و خودم پول بیافرینم از خدای مهربان کمک خواستم میدونم کمکم میکنه استاد عزیز با خودم عهد بستم که همه دوره هاتون رو بخرم و میخرم با تکامل استاد وقتی سحر صحبت میکرد توی این فایل اشکام سرازیر شد دلم میخواد بیام امریکا و شما رو دراغوش بکشم و تشکر کنم برای چیزهایی که به ما اموزش میدین شما وظیفه ای نداشتین نسبت به ما این کرم شماست که این ها رو به ما رایگان اموزش میدین خیلی حالم خوبه هر شب ساعت 9ونیم مبخوابم صب 6 بیدارم اصلا خستهدنمیشم خیلی اروم شدم باهمسرم دیگه بحث جدی ندارم پسرم خیلی اروم شده وقتم زیاد شده به همه کارا میرسم مردم باهام مهربون شدن چراغ هاسبز میشن برام خیابون خلوته همیشه وقت دارم خیلی نتیجه گرفتم امیدوارم خیلی خیلی زود بتونم 12 قدم و دوره سلامتی رو تهیه کنم استاد عزیز واقعا ممنونم از خداوند و شما امیدوارم هرجا هستین پایدار باشید و انرژی خوب ما به زندگیتون برگرده خدا نگهدار شما و مریم عزیز باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: