نکته مهم:
این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- صلح درونی، سلامتی می آورد؛
- رابطه ذهن آرام و تن سالم؛
- بدن ما به سرعت، به تنش و ناهماهنگی ذهنی، واکنش نشان می دهد؛
- به محض اینکه با خودت به صلح برسی، بدن شما فرصتی پیدا می کند برای بازسازی و درمان خودش؛
- نقش آگاهی های دوره های روانشناسی ثروت بر “شروع و رونق” کسب و کار شخصی ام؛
- احساس خوب، همه چیز است؛
- منظور از احساس خوب، احساسی است که بوسیله تغییر نگرش بوجود می آید؛
- معحزات شگفت انگیز اخراج کمالگرایی و استخدام “بهبودگرایی”؛
- شما زمانی موفق می شوی که قدم اول را با آنچه داری، بردای؛؛
- “روی خودت کار کردن”، باید به شما شجاعت بدهد برای حرکت کردن؛
منابع بیشتر
جلسات 4 تا 6 دوره شیوه حل مسائل زندگی
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 46 | "بهبودگرایی" به جای کمالگرایی27MB25 دقیقه
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
سلام خدمت تک تک دوستان عزیزم
خیلی لذت بردم از صحبت های دوستان عزیزم و استاد عزیزم سپاسگزارم
امروز میخوام در مورد موفقیت های زندگیم بنویسم
میخوام پله به پله بگم
من بنا به شرایطی که داشتم فقط تا کلاس سوم دبستان درس خوندم اونم نه اینکه در مدرسه دولتی بلکه در نهضت که یه خانم معلم باز نشسته ای بود که تو خونه به بچهایی که شرایط مدرسه رفتن نداشتن یا خانمهایی که سواد نداشت درس میداد الان که فکرشو میکنم کلی تحسین شون میکنم بخاطر اینکار
من در عرض فکر کنم ۹ ماه سه تا کلاس رو خوندم یعنی وقتی تابستون که معلمم میخواست تعطیل کنه مدرسه رو و پرسید کسی میخواد ادامه بده من چون خیلی علاقه داشتم گفتم من میخوام ادامه بدم یعنی کلاس سوم رو در تابستون خوندم دیگه بعد از اون شهر رفتیم بخاطر علاقه زیادی که داشتم کلاس اول رو در پنج سالگی خوندم این تا اینجا
کلا علاقه ی شدیدی به کتاب و دفتر و تحقیق کردن و تمرینات دارم بعضی وقتا مامانم میگه تو دیگه شورشو در آوردی حتی به خودت استراحت نمیدی یه سره کلت تو دفتر و کتاب میگم شما نمیدونید تفریح و لذت من همینه
بخاطر این باوری اشتباهی که داشتم میگفتم من که مدرکی ندارم پس نمیتونم هیچ شغلی داشته باشم و در یک خانواده ی مذهبی هم بودم که هیچ حمایتی هم نمیشدم بخاطر این خلع توی خونه هر کاری انجام میدادم یعنی نمیتونستم فعالیتی نکنم فقط وقتم رو صرف تلویزیون نگاه کردن و کارهای بیهوده بکنم
اول رفتم سراغ دکتری دوست داشتم افرادی که مریض هستن رو بهشون کمکی کرده باشم اونم فقط داروهای گیاهی میرفتم تحقیق میکردم که چه دارویی برای چی خوبه بعد اونا رو داشتم در حافظه ام میگفتم وقتی اولین فردی که مریض بود گفتم فلان چیز رو بخور خوب میشی و دید که معجزه شده دیگه تو فک و فامیل پیچید و بعضیا زنگ میزدن خانم دکتر بچم مریضه یا خودم باید چیکار کنم و میگفتم بهشون و معجزه وار خوب میشدن بعد دیدم اینکار بهم حس خوبی نمیده
البته اینایی که دارم میگم برای دوران نوجوانیم هست مثلا از ۱۳ سالگی
بعد دیدم که من خیلی به کارهای فنی حرفه ای علاقه دارم راستش تو خونه هرچی خراب میشد بدون هیچ ترسی دل و روده ی وسیله رو میریختم بیرون و درستش میکردم و توی اینکار هم خیلی موفق بودم یادمه وقتی اقوام وسایلشون خراب میشد زنگ میزدن و دعوتم میکردن برای مهمونی😄 و اون وسیله رو میزاشتن جلوم و میگفتن خانم مهندس درستش کن منم چون علاقه داشتم برام مثل تفریح بود دقیقا همونی که استاد میگن
این از مهندسی
میریم سراغ آشپزی وقتی بچه بودم میگفتم دوست دارم یا آشپز بشم یا معلم
دوباره توی آشپزی بازهم تحقیق میکردم و غذاهای خوشمزه ای درست میکردم که اصلا حد نداشت یعنی کسی میخورد میگفت توی زندگیم یه همچین غذای خوشمزه ای نخورده بودم الان بعضی از اقوام که میبین منو میگه مزه ی فلان چیزی که درست کرده بودی هنوز زیر زبونمه وقتی مهمون میومد میگفت باید نرگس آشپزی کنه خانم شایسته رو که میبینم آشپزی میکنن و تمیزکاری دقیقا حس اون لحظه شون رو درک میکنم که چه لذتی داره
یادمه همیشه مادرای فامیل بخاطر تمیزکاری و آشپزی میزدن تو سر دختراشون میگفتن یزره از نرگس یاد بگیرید
خلاصه بگم نجاری و بنایی و خیلی کارهای دیگه ای هم کردم که موفق بودم
ولی میرم از اونجایی که با قوانین یکم آشنا شده بودم که برمیگرده به دوران تندخوانی
من خیلی علاقه داشتم به تمرینات تندخوانی کلاسی بود که من اگه یک هفته هم فقط میشستم توی کلاس نه خسته میشدم و نه گرسنه فقط تمرکزم به کلاس بود وقتی هم از کلاس میرفتم خونه بلافاصله تمرینهایی که بهم داده میشد رو انجام میادم کلاس تندخوانی تموم شد بعد از اون کلاس تقویت حافظه میخواستن برگذار کنند اولین نفر من ثبت نام کردم در این کلاس وقتی استاد علاقه ی من برای کلاس رو دید گفت میخوای دستیارم بشی و منو بهت مربی گری آموزش بدم داشتم بال درمیاوردم گفتم مگه میشه آخه من هیچ مدرکی ندارم گفت بله میشه اونایی که مدرک دارن الان کجان یه گوشه توی خونه نشستن ولی شما الان اینجایی پس مدرکت خداست و شدم دستیار ایشون و کلاس ما در اون آموزشگاه غوغا کرده بود و اگر مدیر آموزشگاه اجازه میداد ما تعطیل و جمعه ها هم حاضر بودیم کارمون رو انجام بدیم یادش بخیر چقدر لذت بخش بود وقتی این انگیزه در من ایجاد شد که من میتونم یه همزمانی رخ داد که توی مدرسه میخواستن کلاس نهضت برگذار کنن ولی معلم نداشتن حسم گفت تو میتونی برو انجامش بده وقتی بهشون گفتم من میتونم بدون هیچ تردیدی گفتن اوکی بیا انجام بده و هم میرفتم کلاس تقویت حافظه و بعد از اونجا میرفتم کلاس نهضت رو برگذار میکردم و خیلی برام لذت بخش بود کلاس نهضت برام شده بود تمرین کلاس مربی گری چندین تا شاگرد داشتم بعد از شروع کلاس تقویت حافظه کم کم با سایت آشنا شدم که زندگیم رو زیر رو کرد من با ورودم به این مسیر حس میکنم دوباره متولد شدم
توی کمتر از ۶ ما تا کلاس سوم نهضت رو تموم کردم میخواسم دیگه تمرکزم یک باشه وقتی نهضت تموم شد خانمای کلاس میگفتن نرگس تو باما چیکار کردی هم میتونیم بخونیم هم بنویسیم میگفتن ما دوسال توی مدرسه نهضت رو خوندیم نمیتونستیم آب بنویسیم ولی الان توی شش ماه ما اینقدر پیشرفت کردیم گفتم اینکار فقط عشق میخاد فقط همین
با اومدن این بیماری کلاس ما حتی یک جلسه کنسل نشد و کلاسهای ما آنلاین برگذار میشد بعد از اون تا اواخر تابستون ۹۹ رفتیم سراغ آموزش زبان و آنلاین انجام میدادیم دیگه دیدم سودی نداریم و وقتمون گرفته میشه گفتیم محصول درست میکنم میذاریم تو سایت تا افراد استفاده کنن دیدیم هنوز تکاملمون طی نشده
الان دیگه فهمیدم که تدریس خیلی برام جذابه و عشقمه
من از گذاشتن فایلهای رایگان توی کانال تلگرام شروع کردم و دیدم نشونه اومد و دوباره نشونه الان به لطف خدا چندتا شاگرد دارم و بینهایت از کارم لذت میبرم
وقتی اونایی که میشناختن منو میگن آخه چطور این همه موفقیت داری تو که نه درس خوندی و نه مدرکی داری آخه چطور میگن اصلا تو یه آدم دیگه ای هستی از کدوم سیاره اومدی تعجب میکنن و من اصلا نمیفهمم شون که چرا تعجب میکنن وقتی میگم خدا همه ی اینکارا رو میکنه میگن نه خدا که هست تو چیکار کردی میدونید اصلا اونا خدا رو باور نمیکنن فکر میکنن انسانها یه قدرتی به غیر از خدا دارن وقتی اونا رو میبینم ایمانم به خدا بیشتر میشه بیشتر وصل میشم به و میگم مدرک من خداست همه چیز من خداست
بهترین ها رو براتون آرزو میکنم
در پناه خدای یکتا باشید
خیلی دوست تون دارم