گفتگو با دوستان 47 | خساست در خرج کانون توجه

نکته مهم:

این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • آسان شدن چرخ زندگی؛
  • رزقی که خودش به دنبال شما می آید؛
  • حل معضل “حرف مردم”
  • شناخت نشتی های انرژی و استفاده سازنده از آنها؛
  • رابطه احساس لیاقت درونی با “مهم ندانستن حرف مردم”؛
  • آنچه برای خودت می پسندی، برای دیگران نیز بپسند؛
  • نگاه ملا نقطه ای به قوانین، فرد را از مسیر هماهنگ با قانون خارج می کند؛

منابع بیشتر

دوره احساس لیاقت


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 47 | خساست در خرج کانون توجه
    20MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

151 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زلیخا جهانگیری⁦» در این صفحه: 2
  1. -
    زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
    مدت عضویت: 2265 روز

    به نام خداوند رزاق

    سلام

    استاد بسیار از شما سپاسگزارم که قانون رو در زندگی روزمره برامون روز به روز واضح تر می کنید، تا طبق قانون زندگی کنیم تا سعادت دنیا و آخرت رو کسب کنیم…

    تمام توضیحات این قسمت و قسمت قبل باعث شد قانون برام واضح تر بشه، باعث شد محدودت و عجز خودمو به عنوان یک انسان بپذیرم و همونطور که فرمودید اجازه بدم تکاملم رو طی کنم تا به مرور قوی تر بشم تا بصورت قلبی و درونی روز به روز نگاه دیگران برام کمرنگ تر بشه…نه اینکه بخوام خودمو تحت فشار بزارم…

    این صحبت های شما باعث شد من بیشتر با خودم به صلح برسم، هرچقدر که بهتر آشنا میشم و بهتر درک می کنم قانون رو، به همون نسبت بیشتر دست از نکوهش خودم برمیدارم و این یعنی به صلح رسیدن با خودم، یعنی پذیرفتن خودم، یعنی آرامش درونی.. استاد بسیار سپاسگزارم از شما…که اینقدر خالصانه این مباحث رو شرح میدید و اون مهمتر در قالب هدیه درسایت منتشر می کنید…

    وقتی در قسمت قبل در مورد اینکه ایرادی نداره یه مدت بریم و اون خلاهای وجودی مون رو پر کنیم، درعوض از اون خواسته پر میشیم و سیراب میشیم، چقدر اون توضیحات باعث شد خودمو بیشتر ببخشم، و سرزنش نکنم که چرا یه مدت که به یکی از خواسته هام رسیده بودم، رفتم سراغش و تمرکزی کار نکردم روی قانون…

    وقتی در این قسمت در مورد استفاده از امکانات رو برامون واضح کردید، و مشخص کردید رعایت کردن حد و حدود مهمه، نه خیلی طبق نظر مردم عمل کنیم، و نه از اونور بوم هم بیوفتیم که هی بگیم نظر مردم برامون مهم نیست درحالیکه داریم اذیت میشیم… نمونه ی واضحش برای من در این مورد آرایش کردنم بود، من خیلی به ندرت و خیلی خیلی لایت آرایش می کردم گاهی، اما شنیده بودم هرکی آرایش می کنه یعنی همینجوری که هست خودشو زیبا نمیبینه یا دوست نداره، و سعی داره با آرایش کردن به این حس برسه!

    از اونجایی که اون جمله رو شنیده بودم، وقتی آرایش می کردم این جمله منو تحت فشار قرار میداد و ناراحتم میکرد، و وقتی هم که جایی می رفتم و سعی می کردم به این جمله عمل کنم و همون یه ذره آرایش رو هم نکنم، از اینکه توی اون جمع که همه به خودشون رسیدن و آرایش ملایم دارن و من نداشتم، بازم احساس خوبی نداشتم، در هرحالت من احساس خوبی نداشتم و انرژی فکریم میرفت به آرایش کردن یا نکردن

    و این صحبت های شما بازهم یک جدال بین این کارها رو در وجود من خاموش کرد و صلح برقرار کرد…

    همون شب که کلاپ هاوس برگزار شده بود، من سه روزی بود که قاب و گلس گوشیم رو درآورده بودم، اینکه بدون قاب و گلس استفاده می کردم خیلی حس خوبی داشتم و خوشم می اومد از گوشیم، ولی از طرف دیگه انرژی من داشت برای مراقبت بیشتر ازش هدر می رفت، نه تنها خودم مدام حواسم بود از دستم نیوفته، بلکه هرکی برمیداشتش، می ترسوندمش که دست نزن قاب نداره می اوفته از دستت… و وقتی شما در مورد بیمه کردن گوشی صحبت کردید، و این توضیحات عالی که چرا به خودمون سخت بگیریم، وقتی میشه با بیمه خیالمون راحت باشه چرا انجام ندیم! من فردای اون روز رفتم و یه گلس و قاب جدید براش گرفتم، تا انرژیم برای این موضوع هدر نره و بزارم روی مسائل مهمتر…

    استاد ممنونم که نشتی انرژی رو اینقدر واضح و خوب و در خلال اتفاقات روزمره مون برامون واضح می کنید، هرچقدر تشکر کنم بازم کمه، دو مورد دیگه هم الان خاطرم هست به تازگی انجامش دادم تا نشتی انرژیم کمتر بشه، براتون می نویسم…

    یکیش اینکه من تمرکزم رفته بود روی ریزش موهام، البته هم دکتر گفت این میزان ریزش طبیعیه و هم آرایشگرا می گفتن، ولی من از اینکه هر روز و هربار موهامو شونه می کردم، این همه مو میریخت خیلی خیلی حالمو بد میکرد، و طی این مدت که در این مسیر هستم، نتونسته بودم ریشه اش رو پیدا کنم تا رفعش کنم، و یک ماه پیش، تصمیم گرفتم نزارم این موضوع حالمو بد کنه، و موهامو مثل مریم جان کوتاه تر کردم، و خیلی راضی و خوشحال هم هستم الان، وقتی انجامش دادم، با خودم فکر می کنم چرا تابه حال انجام نداده بودم؟ تصور کنید ده سال و هر روز، میشه سه هزار و ششصدوپنجاه روز که من این فرکانس حس بد رو میفرستادم، الان حداقل دیگه نیست…

    و یک موضوع دیگه نشتی انرژی، در مورد کاهش وزنم هستش، اینکه میگید وقتی داره اذیتمون می کنه، هیچ ایرادی نداره رفعش کنیم! نزدیک 40 روز هستش که با فایل های بی نظیر آقای رضا عطارروشن، دارم برای لاغری دائمی حرکت می کنم، تا به لطف خدا این 15 کیلو اضافه وزن رو از بین ببرم و به حالت طبیعی خودم برگردم، می دونید اینکه زیبایی اندامم برام مهمه و الان احساس بد در این مورد هم سالهاست با منه یکطرف قضیه است! از اون مهمتر اینکه خوردن الویتِ من (و افراد چاق) هستش طرف دیگه ی قضیه است که آسیب رساننده تره!

    باید الویت خوردن در ذهنم و ناخودآگاه کمتر بشه تا الویت چیز دیگه مثل ثروت ساختن بشه… یجایی گفتید تا چندسال پیش کلمه الویت جمع نداشت، فقط یک چیز میتونست الویت باشه، دقیقا همینه! من میخوام تمرکزم از روی خوردن برداشته شه! و آقای عطارروشن اینقدر توی سایتشون فایل آماده کردن، که در این 40 روز کلی باورهای من و اهرم رنج و لذت توی ذهن من در مورد خوردنی ها داره درست میشه و بدن من داره بهتر عمل میکنه، و من هدایتی و به راحتی میتونم میزان خوردنم رو کنترل کنم، بدون درگیری ذهنی، بدون محدودیت… و اتفاقا بیشتر دارم باور می کنم که وقتی باورهای ذهنی من، وقتی جای اهرم رنج و لذت برای یک موضوعی توی ذهن من درست قرار گرفته باشه برای رسیده به خواسته ای اصلا سختی نمیکشه آدم! خودبه خود بهش هدایت میشیم و سیستم خداوند این کارو انجام میده! و اتفاقا این هدفی که انتخاب کردم برای کاهش وزن، نه تنها مقصد زیباست که به کاهش وزن و عادت به اندازه خوردن من منجر میشه، بلکه مسیر هم زیباست و باور راحت رسیدن به خواسته ها رو بهتر و درونی تر دارم درک می کنم… البته بخاطر اینکه توی دوسال و نیم در این سایت هستم، و داستان هدایت رو درک کردم، بهتر هم تونستم روش کار خدا و جهان رو برای کاهش وزن و رسیدن به تعادل رو درک کنم و ادامه بدم. در قسمت اول یا دوم کلاپ هاوس که در مورد اینکه بدنمون به ما میگه چی بخوریم چی نخوریم و من اونجا بازم بهتر درک کردم که بدنم برای دریافت مواد غذایی خودش هدایت میکنه! حالا بیام سعی کنم این هدایت رو درک کنم و تسلیمش باشم و بهش عمل کنم.

    اینکه میگم الویت خوردن نباشه، یادمه یه جایی گفتید یکی از دانشمندا (خاطرم نیست اسمشون رو، شاید انیشتین بود) اینقدر که غرق کارش می شد، غذاش رو میزاشتن پشت در اتاقش، یادش می رفت بخوره و غذا می موند و فاسد میشد! درحالیکه برای افرادی که اضافه وزن دارن اینطور نیست، وسط هرکاری تمرکز به هم میخوره و ناخودآگاه گرسنگی یادآوری میشه!

    استاد من دارم سعی می کنم هرچند کوچک، هرچقدر میتونم خودمو تغییر بدم، بهبود بدم، و ادامه بدم این مسیر رو تا بهتر درک کنم و بهتر عمل کنم!

    سپاسگزارم از خداوند بخاطر وجود شما! امیدوارم همیشه سراسر نعمت و آرمش باشید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 63 رای:
  2. -
    زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
    مدت عضویت: 2265 روز

    اینجا

    این سایت

    بین این آدم ها، قشنگ ترین لحظه های زندگیمه

    جایی که من دارم لمس می کنم نگرانی های هلنایی که نوشته پدرخدابیامرزش با پول ناسالم اونارو پولدار کرده، و الان خارج از کشور زندگی می کنه…

    دارم لمس می کنم نفیسه رو به عنوان همسر یه مرد پولدار…

    دارم لمس می کنم نوجوانی رو که گفته بود بچه مایه دار بود و باباش توی سن 19 سالگی تمام حمایتش رو قطع کرد و مجبور شد روی پای خودش بایسته…

    تمام فاصله هایی که از دور در زندگی کسی میدیدم داره از بین میره…

    از دور میدیدم یکی رفت خارج، پس خوشبخت شد و خوشبحالش…

    از دور میدیدم یکی باباش پولداره حمایت می کنه، خوشبخته پس خوشبحالش…

    از دور میدیدم یکی با مرد پولدار ازدواج کرده، پس خوشبخته پس خوشبحالش…

    اینجا تمام اون کج فهمی های من، تمام نگاه های سطحی به آدما داره ازبین میره…

    اینجا عدالت خدارو دارم با وجودم درک می کنم، که همه ی انسان ها یکسری مسایل دارن باید حلش کنن، مهم نیست کجای دنیا قرار گرفتن، امریکا یا ایران! فقیر یا پولدار! مجرد یا متاهل!

    اینجا دکتر و مهندس و تاجر و…. داریم…

    اینجا آدمهای موفق داریم….

    اینجا آدما با افکارشون حضور دارن، نه با لباسشون، نه با اندام و چهره های زیبا یا نازیباشون، نه با ماشین و خونه و داشته هاشون…

    اینجا آدما با نیت وجودشون حضور دارن…

    از همه قشر، از همه سطح…از همه جنس، از همه رنگ پوست…

    نفیسه ی عزیزم، فقط میتونم بگم ممنونم از اون جایگاهی که هستی می نویسی برامون، و از اون موقعیت گزارش میدی، تا افرادی که فقط ظاهر رو میبینن به کج فهمی نیوفتن در مورد خدا و عدالتش…

    ممنونم که در تمام کامنت هایی که گذاشتی، اینقدر زیبا توصیف میکنی، از شرایطت، از اقدامات الهی که فقط ایمان به غیب پشتش هستش…

    از این تصمیماتی که گرفتی، از حرکت هایی که کردی…

    با تمام وجود تحسینت می کنم بخاطر نتایج ارزشمندی که گرفتی…

    این موفقیت ها خیلی خیلی ارزشمندتر از هرچیزی هستند…

    یک خواب راحت بدون نگرانی برای غذای فردا، اینو با چه چیزی میشه عوض کرد؟

    تحسینت می کنم برای ماندن در این مسیر…

    تحسینت می کنم بخاطر حضورت و اینقدر متعهدانه کار کردنت…

    از صمیم قلب آرزوی خوشی و خوشبختی در تمام ابعاد رو برات دارم عزیزدلم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای: