گفتگو با دوستان 47 | خساست در خرج کانون توجه - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)

151 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    عظیم خلفی اصل گفته:
    مدت عضویت: 1919 روز

    سلام امروز خیلی هدایتی به این قسمت اومدم چون که چند روزی بود حال احساس خوشی رو طی نمی‌کردم و هر چی وارد سایت میشدم یا اینکه میخواستم وصل بشم به شکر گزاری اتصال لازم رو پیدا نمیکردم و میدونستم که حالم باید تغییر کنه ولی حالا میله نشت انرژی رو توی درونم احساس میکنم یعنی من یا خودآگاه یا ناخودآگاه با توجه به آگاهی که دارم به مسایل ربط میشم که نتایجش کمبود و حس منفی هست .مطالب مثل غیبت .مثل مقایسه مثل خشم مثل کنترل مثل قضاوت.همه اینها شاهراهایی میشن که انرژی و حال خوب رو بدون اطلاع و خیلی ملموسانه بدون خبر از ما بگیرند

    و به دیدگاه من باید

    پیشگیری کرد یعنی به قسمتی از تمرین و خودشناسی برسیم

    که به هیچ کدوم از این موارد نزدیک نشیم .

    چون وارد شدن به این حیطه به نظر من کاری ناشیانه و دیوانه وار است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1843 روز

    به نام دهنده ی بی منت

    به نام عشق

    به نام مهربان پروردگارباسخاوتم که هدایتم کرد به این سایت توحیدی

    هرچقدر که انسانهای قدرتمند تری بشیم به همون اندازه نظر دیگران برامون مهم نیست ،ما توانایی راضی نگه داشتن دیگرانو نداریم،

    ونیازی هم نیست که کسی مارو تایید کنه،نیازِ که ما در مسیر درست حرکت کنیم

    موضوع دیگری هم وجود داره و اونم اینکه اگر جایی داری انرژی می‌ذاری وکلی ذهنت مشغوله تا نظر دیگران برات مهم نباشه اونجا جاییکه که باید دست از مقاومت برداری و یه سرو سامانی به اون موضوع بدی ،تا جلو نشتی انرژی تو بگیری

    مثلا اگه داری تلاش میکنی تا ذهنتو کنترل کنی و بیماری همه گیرو نگیری ،اما در مقابل گفتگو های دیگران کمی کم میاری و نگران میشی بهتره که با زدن واکسن از خودت مراقبت کنی

    تا ذهنت رها بشه و بتونی باانرژی بیشتری به مسیرت ادامه بدی

    ماباید خسیس باشیم در خرج کردن انرژیمون ،پس جلو نشتی های انرژی رو بگیر وانجامش بده

    چون تو به آرامش ذهنت نیاز داری ،پس اجازه بده این مسیر مهم نبودن نظر دیگران هم با تکامل طی بشه و براش زور نزن….

    سپاسگزارم از استاد عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدن تاخوب زندگی کنیم و کمک کنیم جهان جای بهتری برای زیستن باشه

    دوستتون دارم عشقم برای همه بچه‌های سرزمین عباسمنش ❤️❤️💚❤️💚❤️💚❤️💚❤️💚❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سیده ملیکا مرتضوی گفته:
      مدت عضویت: 740 روز

      به نام خدای زیباترین حرف ها که هرچه دارم از اوست

      سلام به ماریای عزیزم

      ممنونم به خاطر کامنت زیبایت مخصوصا اون قسمنت که گفتی

      موضوع دیگری هم وجود داره و اونم اینکه اگر جایی داری انرژی می‌ذاری وکلی ذهنت مشغوله تا نظر دیگران برات مهم نباشه اونجا جاییکه که باید دست از مقاومت برداری و یه سرو سامانی به اون موضوع بدی ،تا جلو نشتی انرژی تو بگیری

      عالی بود

      به خودم گفتم کجا داری چیکار میکنی ….انرزیتو برای چی داری هدر میدی ….

      حتی در این مورد که یکم خوب فکر کردم تصمیم گرفتم یه کرم رنگی برای صورتم سفارش بدم … تا اینقدر نخوام دم به دقیقه انرژی بزارم برم سر اینه و کلی بگم وای چقدر جوشام زیاد شده ….

      ممنونم به خاطر کامنت زیبایت

      منتظر نتایج فوق االعاده ات هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ماریا اکبری گفته:
        مدت عضویت: 1843 روز

        سلام به دوست عزیزم ملیکای دوست داشتنی

        راستش برای خودمم کامنتم جالب بود چون بیادم آورد که قبلاً کجا بودم .

        من دوره ی احساس لیاقت و خودارزشمندی استاد رو تهیه کردم و بسیار برام مفید هست هنوز وسطای دوره هستم

        بهت پیشنهاد میکنم تا اگر دوست داشتی تهیه کنی چون با انجام تمریناتش ورژن جدیدی از ملیکارو به دنیا عرضه می‌کنی

        شاد و سلامت و سعادتمند باشی دوست ارزشمندم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    فاطمه غلامی گفته:
    مدت عضویت: 1132 روز

    سلام به استاد زیبا بین وخانواده خوب عباس منشی فایل 47 گفتگو با دوستان نشانه امروز من بود واقعا شوکه شدم چقدر دقیق خدا نشانه هارو نشون میده به ما من امروز وقتی فکر کردم می بینم خیلی نظر مردم برام مهم نبوده ولی این روز های اخیر انگار یکم حساس شده بودم به نظرات دیگران ولی متوجه شدم که اصل زندگی لذت بردن از زندگی هست واینکه راه وروشی خاص خودم رو داشته باشم وسعی کنم یک مسیر درست رو ادامه بدم وهر چیزی رو که قلبم تائید میکنه انجام بدم وروی خودم کار کنم که نظر وحرف دیگران برام مهم نباشه ورفتار وگفتار من جوری باشه که اگر دیگران این رفتار رو انجام بدن می پسندم یا نه واینکه هر کسی سلیقه وعلایق خودش رو داره وخیلی مسایل شخصی هست ومن نباید دنبال راضی کردن بقیه باشم روزتون سرشار از شادی وسلامتی باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سیده ملیکا مرتضوی گفته:
      مدت عضویت: 740 روز

      به نام خدای نشانه های واضح که هرچه دارم از اوست

      سلام خواهر خوبم فاطمه ی عزیزم

      دقیقا

      دقیقا

      این فایل نشانه ی امروز منم بود و من با تعجب به خودم و این خدای فوق العاده نگاه میکنم و میگم تو از کجا این سایت از کجا میفهمه که الان بین این چند هزار صفحه چی رو بیاره تو چجوری اینکارو میکنی …

      و میگم خدایا تو فوق العاده ای …چی بگم چطور بگم …

      چقدر خوبه که دارمت

      مرسی که هستی …

      ممنونم فاطمه جان که با کامنتت بهم این حس عشقو لذت داشتن خدارو یادآوری کردی عاشقتم …

      منتظر نتایج خوبت هستم …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    ناصر روایتی گفته:
    مدت عضویت: 743 روز

    با سلام خدمت دوستان و استاد عزیز من سه سال پیش با شما و برنامه تون آشنا شدم و اون موقع شغل مستقلی از خودم نداشتم و همیشه خودم رو سرزنش میکردم و شکست خورده و توانایی حرکت و عمل کردن رو نداشتم و با قوانین هم هیچ آشنایی نداشتم.و بعد آشنایی با شما و دوره های شما و دوازده قدم و تلاش کردم و سعی کردم نسبت به انجام آن تعهد داشته باشم و از آن روز به بعد به لطف خداوند حالم و احساسم و امید به آینده دارم و کارگاهی از خودم رو راه انداختم و تلاش میکنم شاگرد آموزش بدهم تو رشته شغلیم و هر روز هم به لطفا خداوند در حال رشد هستم و سپاسگزار خداوند هستم بابت اینکه با شما آشنا شدم و این مسیر بسیار زیبا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    سیده ملیکا مرتضوی گفته:
    مدت عضویت: 740 روز

    به نام خدایی که هرچه دارم از اوست

    سلان استاد عزیزم

    سلام خانواده ی دوست داشتنی من …

    ای جان دلم …

    واقعا چه خدای هدایتگری داریم ….

    عاشقتونم …

    من با پاسخ کامنت یکی از دوستان به این صفحه هدایت شدم …

    و چه زیبا هر روز خداوند بهم میگه

    نمایشگر اینکه چقدر داریم روی خودمون کار کنیم …چقدر نظر بقیه برامون مهمه ؟

    ما مسیر رو شکل زندگیمون رو مشخص میکنیم ….و کار خودمون رو میکنیم ….

    واقعا واقعاااا

    توی ایران چقدر دنبال راضی کردن بودیم …

    مخصوصا درباره ی من …

    ….

    عزیزم تمرکز …

    عزیزم متمرکز بودن …

    عزیزم گوش بده به هدایت و حرف من …

    حذف کن تمام چرت و پرت های دور و برت رو تا توی اون حوضه هدایت های منو بگیری …

    عاشقتونم …

    یه معیار سنج برای رفتار ها که آقا این رفتاری که دارم انجام میدم اگر یه نفر دیگه هم انجام بده من اذیت میشم یا نه ؟

    …….

    خودمون خودمون رو زیبا ببینیم….

    …….

    یه تعادل باید باشه

    عاشقتونم …مرسی برای این فایل …

    ممنونم …

    در پناه لله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    فریماه زارع گفته:
    مدت عضویت: 878 روز

    به نام خدای مهربان

    هفتصد و خورده ای روز عضو این سایت زیبا هستم اما کامنت و تمرین ها رو‌ درست انجام ندادم

    یه ندایی گفت در درونم برای خودت برای رد پاهای خودت بنویس هرروز بنویس

    موضوع نشانه امروزم،خیلی جالب بود…

    همیشه یا صفر بودم یا صد

    یا صفر بودم و همش منتظر تایید دیگران بودم

    یا صد که میگفتم مردم چه اهمیتی دارن خودم مهم هستم…

    که 90 درصد مواقع صفر بودم…

    موقع عروسیم همش منتظر بودم بهم بگن وای چقد خوشگل شدی چه عروس قشنگی

    با اینکه انصافا بد نشده بودم اما هیچ کس نگفت چقد حالم بد میشد

    میپرسیدم عروسیم خوشگل شده بودم جواب میدادن اااااره اما خیلی بهتر میتونستی بشی

    و باز حال بد

    چقد به نظر دیگران وابسته بودم و هستم الان بهتر شدم اما خیلیییی زیاد جای کار دارم

    الان کاری به حرف مردم ندارم اما براشون هم ارزش قائلم حالا هرجا میرم از تعجب شاخ درمیارن 28 سالمه همه میگن انگار22 سالته من الان یه کمی فقط کمی بهتر شدم و کمی بیشتر از قبل خودمو دوست دارم و میبینم جواب این یه ذره ها را…

    و این نشانه…..

    موهام رو من چتری زدم یه حس غریبی داشتم با خودم از طرفی هم تکرار میکردم من همه جوره خوشگلم خودمو دوست دارم اما نتونستم نجواها رو نشنوم و به همسرم خواهر و مادرم همش میگفتم چتری بهم میاد ؟؟!!!!!

    و دلم میخواست تعریف های زیاد رو بشنوم

    و این نشانه تلنگر خوبی برام بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    عسل گفته:
    مدت عضویت: 742 روز

    1403/11/27 روز224

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد و مریم عزیز ودوستان گل

    خدایا شکرت که امروز هدایت شدم به این فایل بی نظیر

    انرژ ی ات رو بزار روی چیزی که برات نفع داره

    این جمله واقعا نمی‌دونم چی درموردش بگم

    اگر بتونم درکش کنم قطعا خیلی پیشرفت می‌کنم

    وقتی نگاه می‌کنم به زندگیم میبینم روی چه چیزها و چه کسایی انرژی گذاشتم که هیچ و پوچ شد و فقط به خودم ظلم کردم

    درک اینکه ببین داری روی چی انرژی و تمرکز میذاری تازه برام روشن شده و ازطرفی هم انرژی و تمرکز گذاشتن روی کاری که برام نفع و رشد و‌دیشرفت داره سخت تره

    انگاری این ذهن چموش من می‌خواد همش بازیگوشی کنه و دنبال لذت های لحظه ایی مثل خوردن فست فود

    اما اگر بتونم همونطور که بدنمو تربیت کردم و آنقدر بهش نه گفتم که دیگه شاید چندماه یکبار هوس کنه

    ذهنم باید همینطور تربیت کنم جلوی نشتی های انرژی امو بگیرم و نزارم عادت کنه به لذت های لحظه ایی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    وهاب گفته:
    مدت عضویت: 1682 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز

    سپاس خداوندی را که به ما قدرت داد تا باورهای غلط رو از زندگیمون حذف کنیم

    متاسفانه در مورد حرف مردم و جامعه یک موضوع کاملا شفاف وجود داره و اون اینه که همونطور که استاد بارها اشاره میکنن اکثریت اونها ( که متاسفانه بالای ۹۰ درصد از جامعه رو شامل میشن) چیزی در مورد قانون نمیدونن و هرچه که در تفکر اونها وجود داره یک موضوع شکل گرفته بر اساس باور های غلطیه که باهاش بزرگ شدن یا فکر میکنن درسته و در واقع توجه به حرف اونها یعنی شما اجازه بدین که ورودیهای نامناسب رو دریافت کرده و زندگی خودتون رو به چالش و عجالتا به گند بکشید.

    اینکه مردم چی دوست دارن یا چه فکری میکنن یا چجور رفتار میکنن اصلا مهم نیست و تاثیری بر زندگی ما نخواهند داشت مگر اینکه ما اونها رو بشنویم ، باور کنیم و بهشون اجازه بدیم ما رو هدایت کنن .

    چقدر ما و تمام اطرافیان ما بهای گزاف این باور غلط رو دادیم

    چه کارهایی که دوست داشتیم انجام بدیم ولی به خاطر مردم انجام ندادیم ، چه باورهای درستی داشتیم ولی به خاطر حرف مردم انجامشون ندادیم و ازشون دور شدیم ، چه موهبتهایی رو میتونستیم از خداوند دریافت کنیم ولی به خاطر دنبال کردن حرف مردم اونها رو از دست دادیم

    و حیف از این زندگی که ما به خاطر دیگران به گندش میکشیم و اونو هدر میدیم

    درک قوانین جهان به ما خیلی کمک میکنه که این باورها رو از ذهنمون پاک کنیم

    و باید همونطور که دوست داریم و راحتیم زندگی کنیم

    واقعا یه سری چیزا اهمیت ندارن که بهشون فکر کنیم

    الان یه موضوع ظاهری رو دارم این روزها باهاش دست و پنجه نرم میکنم اینه که من دیگه داره یواش یواش موهام میریزه و مساله اینه که من با این موضوع خیلی حال میکنم 🤣

    البته این یک موضوع بسیار سادست که دارم مطرحش میکنم و بیشتر اشاره ای دارم به دندونای آقا لقمان واستاد عزیز

    و دخالت مردم خیلی عمیقتر از این چیزیه که دارم میگم

    ولی میگم خدایا بریزه از شرش خلاص بشم از ته بزنم بره اما هرکی من رو میبینه میگه چرا نمیری بکاری چرا زشت شدی چرا اینطور و اونطور

    بابا ولمون کنید بذارید اونطور که راحتیم زندگی کنیم تازه مو که مثل دندون نیست که با سلامتی رابطه داشته باشه

    داشته باشی خوشگلی نداشته باشی خوشگلتری 🤣

    یه فایلی داره استاد میگه من عاشق واژه راحت و راحتی ام . من دوست دارم راحت باشم حالا هرکی میخواد هرجوری فکر کنه

    به نظر من این دانایی عظیمیه که ما اونطور که راحتیم زندگی کنیم نه اونطور که دیگران میگن و دوست دارن

    ما باید به درونمون رجوع کنیم و کاری که بهش باور داریم رو انجام بدیم

    و در نهایت به قول استاد باوری که عمل نیاورد حرف مفت است

    حرف دیگرانو بریزیم دور و بریم با خودمون حال کنیم

    به قول مولانا

    ساعتی میزان آنی ساعتی موزون این

    بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    بهاره صرام گفته:
    مدت عضویت: 1233 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت استاد عزیز و‌همه ی دوستان بزرگوار

    منم با این موضوعی که استاد گفتند کاملا موافقم که راجع به زیبایی ظاهری اگر که میبینیم تحت فشار هستیم اصلا خودمون و مجبور نکنیم که بخوایم حفظ ظاهر بکنیم و بگیم که ما همین جوری که هستیم خودمون و دوست داریم ، مثلا خیلی وقتا من به دوستام میگم که راجع به جراحی بینی و زیبایی اگر میبینی که با این کار حالنت خوب میشه و میتونی شادتر زندگی کنی حتما انجامش بده این کارو ولی مثلا یکی از دوستام هست که دائما در حال عمل جراحی کردنه ، تا به امروز انواع جراحی ها رو انجام داده ولی هیچ‌وقت هم از زندگیش لذت نمیبره خرموقع میبینیش میگه پوله که آدم و خوشبخت میکنه اگه پول داشتم فلان کارو میکردم اگه پول داشتم فلان جا میرفتم ،

    ولی حیف که نمیدونه اینا همش از دوست نداشتن خودشه و احساس عدم لیاقتش .

    ممنون استاد جان که با صحبتاتون باعث میشین ما به خالق ارزشمند خودمون بیشتر فکرکنیم و شکرگذارش باشیم و ارزش آفرینی کنیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سیده ملیکا مرتضوی گفته:
      مدت عضویت: 740 روز

      به نام خدای زیباترین زیبایی ها که هرچه دارم از اوست

      سلام آجی بهاره

      ممنونم به خاطر این کامنت قشنگت و مثل خوبی که زدی …

      با جمله ی اولت که گفتی

      .

      .

      راجع به زیبایی ظاهری اگر که میبینیم تحت فشار هستیم اصلا خودمون و مجبور نکنیم که بخوایم حفظ ظاهر بکنیم و بگیم که ما همین جوری که هستیم خودمون و دوست داریم …

      .

      .

      اصلا انگار به دریچه ای برام باز شد ….

      و با مثالت دیگه کامل شد …ممنونم که یاد آوری کردی مهم لذت بردن از این مهمانیه …

      عاشقتم

      منتظر نتایج فوق العاده ات هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    سیده ملیکا مرتضوی گفته:
    مدت عضویت: 740 روز

    به نام خدایی که هرچه دارم از اوست

    سلام به خانواده ی دوست داشتنی ام

    سلام به استاد عزیزم …

    و در دنیای من پدر فافا

    امیدوارم حالتون عالی باشه …

    بشینم گریه کنم واقعا …به حال خودم که اینقدر کانون توجهم رو روی چیزای نادرست زندگیم گذاشتم …

    از تقریبا 13یا 14 سالگی دندونای من پوسیده شد …

    و حتی دندونای جلوم هم لکه های سیاهی زد …

    من سعی می‌کردم برام مهم نباشه …

    براشون اسم گذاشتم سعی کردم پنهانشون کنم سعی کردم دوسشون داشته باشم …سعی کردم جوری بخندم که پیدا نشن …

    ولی فایده ای نداشت که نداشت و آخرش حس میکردم همه می‌بینند…خیلی با خودم کلنجار میرفتم آخه توی ذهنم این بود که چون دندونای پایینم رو درست کردم این باعث شد که دندونای بالام خراب بشه پس اگه اونارو درست کنم پیشرفت میکنه و مثل پایینی ها که بعد چند سال رنگشون برگشت ولی خب کاری به اونا که درست کردم نداشت …

    حالا فهمیدم چقدر انرژیم رو بی خودی صرف این چیزا کردم و میکنم …

    یا پوست صورتم …جوش های پوستم …

    البته که الان خیلی بهتر شده ولی بازم پوستم پره از جوش …

    ولی بازم من دوست ندارم کرم رنگی بزنم می خوام خودم باشم …

    ولی الان فهمیدم اینم ادا شده …

    آرایش نمیکنم چون می خوام همه با تمام ایراداتم منو بپذیرند ولی بازم کلی انرژی که الان خوبم یا نه یا کلی فکر که الان صورتم پره جوشه بد دیده میشم …البته من خودمم حوصله ی این همه کرمو اینا رو ندارم و توی فکر اساسی و خرید دوره ی قانون سلامتی ام که به استقلال مالی برسم و بخرم…

    والا الان با این حرفا یکم هم گیج شدم …دوست ندارم وابسته به لوازم آرایشی بشم از طرفی حوصله ی این همه کرمم ندارم و تازه از طرفی هم پوستم و مدل قیافم یکم اذیتم میکنه از طرفی می خوام زور بزنم که اعتماد به نفس داشته باشم ‌..

    از طرفی دوست ندارم متعصبانه نگاه کنم از طرفی متعصبانه روی حرفای خودمم …

    ولی خداروشکر که فهمیدم چقدر اقداماتی انجام میدم که کلی توجه و انرژی ازم میگیره ….

    ممنونم …

    درسته یکم گیج شدم ولی تصمیم گرفتم چندین باره دیگه فایلو گوش بدم تا بهتر درک کنم و تازه دوست دارم همه ی کامنت ها رو بخونم …

    انجامش میدم …

    مرسی

    برای تک تک حرف ها و کلماتتون ممنونم …

    عاشقتونم …

    در پناه الله یکتا شاد سالم خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      رضا زارعی گفته:
      مدت عضویت: 1031 روز

      سلام ملیکای عزیز

      امیدوارم حال دلت عالی باشه

      حسم گف برات بنویسم

      دوست عزیز من اینکه ادم به خودش برسه از عزت نفسشه

      و اگر یک ایرادی داره منو اذیت میکنه باید برطرفش کنم اوکی ؟؟

      ولی اگر یک مثلا خالی روی صورتم دارم و خودم عاشقشم و حس خوبی بهش دارم ،ولی ملت میگن برو عمل کن و زشت شدی و اینا اگر مطابق میل بقیه حرکت کنیم ، این میشه مهم بودن حرف بقیه و از اونجایی که هیچ قیافه و هیچ ارایشی همه ی سلیقه هارو در بر نمیگیره ،میریم خال و عمل میکنیم درمیاریم فردا یکی میگه که برا چشماتم لنز بزار خوشگل تر شی ، این از این

      و اینکه گفتی کرم رنگی و ارایش نمیخوام درگیرش بشم

      خب این خیلی خوبه

      اما بحث کرم نیست ،حل مسائل ریشه اییه و کافیه از خداوند هدایت بخوای ، عزیزه دل رسیدن به خواسته رو ما نباید موکول به خرید یک دوره کنیم

      خداوندبی نهایت دست داره برای اینکه از هزاران طریق و به قول قران از جایی که به عقل ما به ذهن ما نمیرسه مارو به خواستمون برسونه ولی وقتی ما رسیدن به خواسته خودمونو که مثلا رفع جوش های صورته موکول میکنیم به یک زمان خاص و یه دوره خاص در واقع چون جهان داره به باورهای ما پاسخ میده ،داریم دست های خداوند رو میبندیم و فقط میگیم از این طریق و دقیقا به این شکل اجابت میشیم

      شما فقط سپاس گزار صورت بدون جوش و صاف و زیبای خودت باش و ببین چطوری هدایت میشی به داشتنش ،تاکید میکنم از راه های ساده و بدیهی و اسون

      خودم دوسال پیش پوست بدنم به شدت کهیر زده بود ،به شدت ها ، ولی خب به خاطر کج فهمی میگفتم نه من روی خودم کار میکنم و اینا خوب میشه ،بعدش دیدم نه داره بدتر میشه ، بعدش از اونجایی که همیشه قبل هرکاری میام ذهنیتمو درست میکنم ،تسلیم شدم و گفتم خدایا تو هدایت کن و خدا بهم الهام کرد که درسته روی خودت کار کنی اینا خوب میشه ولی خب این وسط اقدام عملی انجام میدی؟؟؟ و هدایت کرد به یک دکتر خوب و کهیرهایی که به شدت تمام شکم و پهلو و دستامو و حتی پیشروی کرده بود تا گردنم و موهام کلا با 120هزار تومن رفت پی کارش و فقط مقاومت من باعث شده بود این بیماری انقد پیشروی کنه

      و باز یه مثال دیگه

      یه شامپویی برام دکتر پوست تجویز کرد که شامپوی ضدشوره برا مو بود و گف هفته ای دوبار بمال به بدنت و بعد ابکشی کن

      و خداروشکر با چنتا قرص دیگه خوب شد این ها

      بعدش من به یه تضادی برخوردم که نمیدونم بختطر تعریق زیاد بود یا هرچی که به شدت پوست سرم خارش داشت ، وحشتناک هاااااا یه چیزی میگم یه چیزی میشنوی البته میخونی ههه

      طوری که من میرسیدم باشگاه دو دیقه اول که شروع میکردم ،این خارش شروع میشد ، همین خارش و اینکه به شدت فراوان شوره میزد موهام باعث ریزششونم میشد و یه بار میگفتن سرکه بریز تو شامپو و استفاده میکردم و مقطعی جواب میداد ،یا چنتا روش دیگه و اخرش باز تسلیم شدم گفتم خدایا منو خودت هدایت کن و دقیقا قبلا هم هدایت کرده بود به شامپویی که اون دکتره برای پوستم تجویز کرده بود (همون شامپوی ضد شوره ) اما خب بازم مقاومت من باعث شد کلی برم ازمون و خطا کنم ،و باورت نمیشه اون شامپو معجزه کرد ، یعنی میخوام بگم راه حل مسائل خیلی سادس اگر که ما ساده نگا کنیم بهشون و بزرگشون نکنیم ، و به قول استاد ادم چه زود یادش میره اون شرایط بدی که داشت رو و خداوند بهش لطف کرد ،درسته سعی میکنم یادم نره و هی میگم خدایا شکرت خارش سرم کل زندگیمو مختل کرده بود و الان دیگه نیست

      ملیکا جان فقط سپاس گزاری کن و تسلیم هدایت باش و ساده نگا کن مثل این دوتا مسئله ای که من برا خودم گنده کرده بودم و انقد با این طرز تفکر گذاشتم پیش برن ،برخورد نکن

      تجسم کن خواستتت رو و بدون که خداوند به اسونترین شکل پاسخ میده بهت

      یادت باشه ما فقط باید سمت خودمونو انجام بدیم

      باز یه مثال میزنم از این

      توی دفتر سپاس گزاریم چند مدتی بود مینوشتم که خدایا شکرت بابت موهای پرپشت و لختی که دارم و اصن فقط حس خوبی داشتم و نگرانش نبودم و به این شکل سمت خودم رو انجام میدادم و بعد هدایت شدم و ارایشگرم گف که یه شامپویی هست که قیمتش 450تومنه و هزار میله و روغن آرگان و پروتیین مو داره و میخوای سفارش بدم برات بیارن و حسم گفت خودشه و همونجا کارت کشیدم و سه روز بعد زنگ زد که بیا ببرش ،و فک کنم سه هفتس دارم استفاده میکنم موهام که بخاطر اون مشکلات کم پشت شده بود ،فک کن سه چهار ماه موهام هرروز داشت میریخت ،

      بعد اون شامپو ضد شوره معجزه کرد و درمان شد و بعد این شامپو دقیقا اجابت خواسته ی من برای پرپشت بودن و لخت بودن موهام بود که ارایشگرم بخاطر اینکه موهام موخوره داشت (چون قبلا دوسه باری شعله زده بود و سوخته بودن ) بهم پیشنهاد داد ،

      امیدوارم بتونه کمک کنه بهت این تجربیات .

      درپناه الله یکتا باشی .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        سیده ملیکا مرتضوی گفته:
        مدت عضویت: 740 روز

        به نام خدای زیبا ترین زیبایی ها که خود، زیبا تر از هرچیز و هرجاست‌…

        و من را به زیبایی خودش خلق کرد …

        و هرچه دارم از اوست …

        سلام داداش رضا …

        چقدر لذت بخش بود وقتی سایت رو سرچ کردم و اومدم داخلش و دیدم نقطه ی آبی بالای اسمم روشن شده …

        با تعجب بهش نگاه کردم و چندتا پلک زدم که ببینم واقعا دارم درست میبینم !

        آخه خیلی وقته کامنتی نزاشتم …

        منی که انتظارش رو نداشتم تا 2 یا 3 ثانیه توی شوک بودم …

        بعد با خوشحالی

        پریدم …

        و زدم روی اسمم …

        هنوز باورم نمیشد

        گفتم بزار ببینم شاید اخطاری چیزیه …

        ولی نه …نقطه روی پاسخ به کامنت من بود …

        انگار دنیا رو بهم داده بودند …

        من که همینجوری اومده بودم یه سر به سایت بزنم …

        الان دل تو دلم نبود

        ..

        دوست داشتم از خوشحالی فریاد بزنم…

        سریع نشستم پشت میزم …

        یعنی کی برام کامنت گذاشته …

        رفتم توی صفحه ی پاسخ ها …

        راسش هنوز هم باورم نمیشد …

        یکم بالا پایین کردم گفتم حتما کامنت قبلیه …

        ولی نه کامنت جدید اومده …

        روش کلیک کردم …

        .

        .

        .

        ابتدای کامنت نوشته بودی …

        حسم گفت برات بنویسم…

        .

        .

        آخ من که دل تو دلم نبود …

        رفتم بقیشو بخونم ولی …

        یکم که جلو رفتم دیدم باید یه موضوعی رو یاد بگیرم …

        پس اول رفتم کامنت خودمو خوندم …

        تقریبا …

        چهار ماه پیش این کامنت رو نوشته بودم …

        و هنوز هم اون مشکلات رو دارم …

        سریع تمومش کردم تا کامنت تو رو بخونم …

        حالا …

        دیگه فهمیدم راجب چی صحبت می‌کنید…

        یک دور کامل کامنتتون رو خوندم

        اما سیر نشدم

        ..

        اینقدر قشنگ مثال زدین

        ..

        که اصلا من از این رو به اون رو شدم ..

        .

        .

        .

        همون موقع این جمله ی استاد اومد توی ذهنم

        که گفتن

        من هدایت رو مجبور نمیکنم …

        …..

        .

        ..

        دقیقا کاری که من برعکسش رو میکردم …

        نه

        من سلامتی رو باید از این استاد بدست بیارم …

        رشدم رو باید از خرید دوره های این استاد بدست بیارم …

        هی خدا بهم میگفتااااا

        من گوش نمیکردم …

        بعدم به خدا میگفتم خدایا چرا یه پولی جور نمیکنی که من دوره 12 قدم رو شروع کنم که زندگیم عوض بشه ….

        وای

        وای …

        ببین …برای همین هی درجا میزدم …

        البته تا این سوالو می‌پرسیدم

        خدا جوابمو میدادا …

        میگفت فعلا کاریت نباشه روی دوره ی خانه تکانی ذهن تمرکز کن …

        اولاش هم گوش دادمااا ولی بعد رها کردم …

        جوری که نه !

        یا دوره ی 12 قدم یا هیچی …

        عجب

        ..

        بابا دختر …

        تو از کجا میدونی چی خوبه …

        برای چی خدا رو مجبور میکنی به میل تو باشه …

        اگه هدایت رو سپردی به خدا که خب به اون گوش کن …

        اگرم که خودت میدونی چی خوبه خب پس چرا دیگه می‌پرسی و هدایت می خوای ؟!

        خندم میگیره …

        واقعا در این حددد …

        تازههههه

        من آدمیم که روی زبونم این بود که

        من خدا رو مجبور نمیکنم …

        یا نمیگم که من از این راه باید این چیز رو بدست بیارم …

        .

        .

        یه مشت حرف مفت …

        چرا ؟

        چون این ایمان و حرفی نیست که به عمل آید …

        آخ چقدر با این جمله ی ( ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است )حال میکنم …

        برادر عزیزم

        رضا جان …

        ممنونم به خاطر کامنتت …

        وقتی داشتم میخوندم…

        دیدم وا ویلاااا چقدر این کارو کردم …

        هر پولی که برای یه چیز دیگه خرج میشد میگفتم اگه این پولو پس انداز میکردم الان میتونستم دوره ی 12 قدم رو بخرم …

        یا یادمه با مادرم رفتیم دکتر پوست و 1ونیم ملیون پول دادیم برای یکسری کرم گیاهی و من با حس خیلی بد …

        از همون روز اول

        میگفتم ببین …اگه مامان این پولو به من میدادااااا

        من میرفتم دوره‌ی 12 قدم رو میخریدم …

        جالب اینکه دکتره با اطمینان گفت که پوستت خوب میشه …ولی من گوش ندادم و فقط یکی از اون کرم ها رو امتحان کردم …و خیلی خوب بود ولی با کوچک ترین تاثیر به ظن خودم بد …ترکش کردم …

        و حتی اینقدر بهشون حس بد داشتم که یکی دوتاشو هم گم کردم …

        خلاصه …

        الان یه کرم ضد آفتاب رنگی استفاده میکنم …

        از روزی که متوجه شدم دیگه خیلی دارم روی پوستم تمرکز بد میزارم و هر زمان که می خوام پیش یه فرد ارزشمند یا دانشگاهو اینا برم …خیلی از انرژیم صرف این میشه که وای الان قیافم چطوره …گفتم خب بابا اگه با یه کرم یکم محو میشن و خیالمون راحت می‌کنند که زیاد هم بد نیست و اینقدر اتلاف انرژی ندارن …خب این کارو میکنم …از طرفی برای پوستم هم خوبه …

        تازه اینطوری خودم رو هم بیشتر دوست دارمو دیگه خجالت نمیکشم

        ..

        ولی راست میگین …

        از امشب از خدای عزیزم برای برطرف کردن این مشکل هدایت می خوام ..

        .و سعی میکنم دیگه هدایت رو مجبور نکنم …

        ازتون واقعا ممنونم …

        از اعماق وجودم ازتون ممنونم

        و دوستتون دارم

        در پناه لله یکتا باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: